کتاب مقاومت در عراق
کشور عراق ۴۳۷۳۷۰ کیلومتر مربع مساحت و جمعیتی حدود ۳۲میلیون نفر دارد. کشورهای همسایه آن ترکیه در شمال، سوریه و اردن در غرب، عربستان، کویت و منطقه بیطرف در جنوب و در شرق، ایران است. طولانیترین مرز عراق با کشورهای همسایه با ایران و طول آن حدود ۱۵۰۰ کیلومتر است. تراکم جمعیت عراق در طول مرز با ایران است. عراق، تنها کشور عربی است که با ایران دارای مرز زمینی مشترک است. از لحاظ قومی، جمیعت عراق به طور عمده مرکب از اعراب، کردها، ایرانیان، آشوریان، ارامنه ، ایزیدی ، شبک و ترکمنهاست. قوم عرب که از نژاد سامی است، ۷۰ درصد جمعیت آن کشور را با اکثریت شیعه تشکیل میدهد. کردها که از نژاد آریایی هستند و در طول تاریخ، سنتها، آداب فرهنگ و زبان خود را حفظ کردهاند، در منطقه کوهستانی شمال عراق سکونت دارند و حدود ۱۸ درصد جمعیت عراق را تشکیل میدهند که اکثر آنها سنی شافعی و گروهی نیز شیعهاند. ترکمنها بیشتر در منطقه جبل حمرین و ناحیه کرکوک زندگی میکنند. آشوریان و ارامنه که اقلیت مسیحیان کشور را تشکیل میدهند، عموماً در شمال آن کشور اقامت دارند. یهودیان پیش تر در بغداد ساکن بودند که پس از جنگ اعراب و اسرائیل در سال ۱۹۴۸ به طور گروهی به اسرائیل مهاجرت کردند و در سرشماری سال ۱۹۷۵ تعداد آنها کمتر از ۵۰۰۰ نفر ذکر شده است. شیعیان عرب به طور عمده در جنوب عراق سکونت دارند. وجود شهرهای مذهبی شیعیان مانند کربلا، نجف، سامرا و کاظمین در عراق موجب شده است که تعداد زیادی از ایرانیان در سدههای گذشته به این کشور مهاجرت و در اطراف شهرهای مذهبی اقامت کنند. سرزمین عراق بیش از دو هزار سال، قبل و بعد از اسلام، با ایران تاریخ مشترک داشته است. ۶۵ درصد جمعیت عراق شیعهاند؛ به علاوه اینکه وجود مقبره امامان شیعه در آن کشور از جاذبه نیرومندی برای شیعیان ایرانی برخوردار است (محمدی، ۱۳۹۰: ۱۳۷).
عراق به دلیل موقعیت نامطلوب دریایی در خلیج فارس و به لحاظ جغرافیایی، از عمق راهبُردی مناسب برخوردار نیست . طول سواحل این کشور در خلیج فارس حدود ۵۵ کیلومتر است که نسبت به دیگر کشورهای این منطقه کمترین ساحل را داراست، علاوه بر این آب این مناطق بسیار کمعمق است که موقعیت مطلوبی را برای کشتیرانی و حمل و نقل فراهم نمیآورد. این کشور نیز همانند دیگر کشورهای منطقه، ذخایر فراوان نفتی دارد و پس از عربستان و ایران، سومین کشور نفتی جهان به شمار میآید (عزتی،۱۳۷۱: ۱۱۰). همسایگی و روابط حسنه عراق با ایران میتواند موقعیت ژئوپلیتیک این کشور را تقویت کند. شیعیان از نظر جغرافیایی، بیشتر در مناطق جنوبی و مرکزی زندگی میکنند. اکثریت قاطع جمعیت استانهایی مانند بصره، عماره، ذیقار، سماوه، قادسیه، کربلا، واسط، نجف، بابل، دیاله و بغداد را شیعیان تشکیل میدهند. همچنین نیمی از جمعیت ۲ میلیون نفری ترکمنها و نیز بخش عمده کردهای فیلی عراق شیعهاند (فاضلی نیا، ۱۳۸۷: ۲۲۰). با روی کار آمدن حزب بعث، روند شیعهآزاری تشدید شد و جنگ فرقهایِ تمامعیاری بر ضد شیعیان آغاز شد که این اقدام تحت عنوان شعوبی گری توجیه گردید (سیف زاده، ۱۳۷۹: ۸۳-۸۴) گراهام فولر معتقد است شیعیان عراق در دو سه دهه اخیر به شدت مورد اذیت و آزار وحشیانه حزب بعث قرار گرفته اند بنابراین، بیش از همه از سرنگونی حزب بعث خوشحال شدند. از این رو، با توجه به سابقه تاریخی عراق به دلیل حضور نداشتن شیعیان در هرم قدرت، در تلاشند بر خلاف حرکت سال ۱۹۲۰، در شرایط کنونی با درک موقعیت منحصر به فرد داشتن اکثریت جمعیت سیاسی، در حاکمیت عراق نقش سازنده ایفا کنند (فولر، و رند رحیم، ۱۳۸۳: ۱۵۹). فشار گسترده رژیم بعثی از زمان به قدرت رسیدن (ژوئیه ۱۹۶۸) تا زمان سقوط (مارس ۲۰۰۳) بر شیعیان در مناطق گوناگون، موجب شکلگیری جریانها و گروههای معارض متعددی از جمله اخوان، جماعت علماء، حزبالدعوة الاسلامی، مجلس اعلاء، سازمان عمل اسلامی و … شده است.
پس از سقوط رژیم بعثی، هم اکنون عراق تنها کشور عربی در حوزه خلیج فارس است که با انتخابات و روند دموکراتیک، حکومت خود را بر میگزیند و این آزادی میتواند چالشی در حکومتهای دیکتاتوری منطقه باشد. به همین دلیل نه تنها کشورهای عربی منطقه تا کنون به توسعه روابط با عراق اقدام جدی انجام نداده اند بلکه با هر امکانی که بتواند حکومت عراق را تضعیف کند همراهی کرده اند. نصر معتقد است که عراق نخستین کشور عربی خواهد بود که علناً شیعه خواهد شد و در آینده در بین کشورهای عربی منطقه، یکی از مهمترین کشورها و از مدعیان رهبری جهان عرب و مسند امپراتوری عباسی(۷۵۰-۱۲۵۸) خواهد بود (نصر، ۲۰۰۶: ۱۲ ). آمریکا پس از۸ سال اشغال عراق عملا با پذیرش شکست مجبور شد از این کشور خارج شود و از منافع مهم و راهبُردی خود در شرایط کنونی صرف نظر کند. در واقع، آمریکا با اشغال عراق در صدد ایجاد خاورمیانه جدید برای توسعه نفوذ خود در مشرق زمین بود . به همین دلیل از اشغال عراق به عنوان دروازه ورود به خاورمیانه جدید نام برد. آمریکا بهرغم حضور اشغالگرانه در ۸۰ کشور جهان برای اولین بار ناگزیر شد که پس از تحمل خسارت سنگین مالی، تلفات انسانی و اعتباری از کشور اشغال شده عراق خارج شود. در حقیقت، ویژگی انقلابی گری و سلطهستیزی شیعی با محوریت مرجعیت دینی موجب خروج آمریکا از این کشور شد.
تاریخچه تقابل مقاومت و نظام سلطه در عراق
جامعه مسلمانان عراق پس از وفات پيامبر(ص) دچار اختلاف شد و عمدتاً با بيميلي جانشينی خلفا را پذيرفتند و در عين حال، بر پیروی از امام علی(ع) و مذهب شيعه اصرار كردند. اين اقليت مسلمان عرب با مشروعيت حاكمان اموي كه خليفهگري را موروثي خود ساخته بودند، مخالفت كردند. به اين ترتيب، تشيّع به عنوان يك نهضت سياسي طرفدار حكومت مشروع در ميان فاتحان عرب آغاز به فعاليت كرد. (جويس، ۱۳۷۳ :۲۳) تازهكيشان مسلمان عراق از اندیشه شيعه به دلايل زير حمايت كردند
- امت اسلامي به نحو شايسته اداره نميشود؛ چون حاكمان اموي درست عمل نميكنند؛
- اعراب ثروتمند از زمان عثمان به بعد ماليات و زكات نميپرداختند؛
- برابري كه جزء لاينفك دين اسلام بود، رعايت نميشد؛
- نخبگان عرب از موقعيت ممتازي برخوردار بودند كه اين تبعيض، شيعيان را رنج ميداد؛
- روش زندگي امويان كه حكومت را در دست داشتند، با پرهيزگاري منافات داشت (به خصوص در دمشق پايتخت خليفه).
بنابراين، تجمع شيعيان در كوفه و مدائن به عنوان اولين پايگاههاي شيعه شكل گرفت. در اثر حوادث صدر اسلام، وقوع جنگهاي صفين و جمل در دوران امام علي(ع) مركز حكومت اسلامي به عراق منتقل شد و مبناي حكومت شيعي از آن زمان در عراق گذاشته شد و بسياري از مردم كوفه، بصره و شهرهاي اطراف به شيعه گرويدند و به اين ترتيب، تعداد شیعیان در مكه، يمن، مصر، عراق و ايران روز به روز رو به افزايش نهاد (اعيان الشيعه، ج ۱: ۲۵). در عصر خلافت امام علي(ع)، خاندان اموي و معاويه، خشونتبارترين سياست را براي نابودي شيعه اتخاذ كردند (جویس، ۱۳۷۳: ۲۷).
نهضت امام حسين(ع) در گسترش تدريجي شيعه نقش بسزايي داشت. علامه سيدمحسن امين ميگويد: حادثه عاشورا باعث شد بسياري از طرفداران بنياميه از دستگاه اموي جدا شوند و به شيعه ملحق شوند. اين گرايش به شيعه تا آخر حكومت بنياميه ادامه داشت (جویس، ۱۳۷۳: ۳۵). در حالي كه خشونت و قتل و عام عليه شيعيان به شدت ادامه داشت، نهضت علمی و فرهنگي امام باقر(ع) و فرزندش امام صادق(ع) موجب رشد و تقويت شيعه شد و سدههای متوالي، حوزههاي علميه بزرگي چون حوزه علميه هزارساله نجف اشرف از دستاوردهاي فكري امام صادق(ع) سرچشمه گرفت و مباني شيعه را استحكام بخشيد (اشتهاردي، ۱۳۷۲: ۲۳۱ – ۲۳۰).
ساختار مذهبي – قومي در عراق و درصد جمعيت (جويس، ۱۳۷۳ :۲۱)
منبع | شيعه | سني (غيركرد) | كرد | غيرمسلمان | غيرمسلمان |
سرشماري انگليس ۱۹۲۰ | ۵۶ درصد | ۱۹ درصد | ۱۷درصد | ۸ درصد | يهودي ۶/۲درصد |
سرشماري انگليس ۱۹۳۱ | ۵۵درصد | ۲۲درصد | ۱۴درصد | ۹ درصد | ايزيدي وشبك ۸ % |
سرشماري عراق ۱۹۴۷ | ۵۵ درصد | ۲۰ درصد | ۱۸درصد | ۷ درصد | مسيحي ۱/۳ درصد |
سرشماري عراق ۳-۱۹۸۲ | ۶۰ درصد | ۲۰ درصد | ۱۶درصد | ۴ درصد | صابئين ۲ درصد |
شيعه در زمان حاکمیت عباسیان و مغولها در عراق
در سال ۵۰۰ هـ. ق حلّه پايتخت و مركز شيعيان عراق بود. سال ۵۰۱ هـ. ق سلطان محمد سلجوقي در جنگ بر سيفالدوله پيروز شد و دولت شيعه رو به ضعف نهاد. سال ۵۴۵ هـ. ق خلفاي عباسي بر مسند قدرت نشستند و تا انقراض آنان به دست مغولان، شیعیانِ عراق گرفتار ظلم و ستم عباسيان بودند (تاريخ الحله، جلد۱: ۴۸). يكي از ظلمهاي عباسيان اين بود كه يهوديان را به اين منطقه كشاند و ۱۰ هزار يهودي را بر شيعيان مسلط گرداند. در دوران حمله مغول با درايت و دورانديشي انديشمندان شيعه، مردم شهرهاي مقدس كربلا و نجف و كاظمين كه عمدتاً شيعه بودند، نه تنها از هجوم و كشتار مغولان محفوظ ماندند، بلكه سلطان محمد خدابنده (از پادشاهان مغول ۷۱۶ – ۷۰۳ هـ. ق) به دست تواناي علامه حلّي شيعه، و موجب ترويج فقه شيعه شد (تاریخ شیعه: ۸۸ ). پس از انقراض سلطنت مغول، دولتهاي قراقيونلوها، جلايريه، آققيونلوها و سرانجام شاه اسماعيل صفوي در سال ۹۱۴ هـ .ق بر عراق مسلط شد.
حاکمیت صفویها و عثمانیها در عـراق
سرزمينهاي كنار دجله و فرات، بيش از ۸۰۰ سال تحت كنترل ايران بود؛ تا آنكه در سال ۶۳۷ ميلادي ارتش مسلمانان آنجا را فتح كرد. مرزهاي عراق، تنها در سالهايي كه تحت قيموميت انگليس بود، يعني ۱۹۲۰ تا ۱۹۳۲ ميلادي طبق توافقنامههايي با كشورهاي همسايه تثبيت شد (جويس، ۱۳۷۳ :۲۰).
عراق تا سال ۱۸۷۳ م چندين بار بين صفويان و عثمانيها دست به دست گشت تا اينكه از سال ۱۷۳۵ م عثمانيها بر بغداد مسلّط شدند. در اين زمان، عثمانيها بيش از ۲۰ هزار شيعه را از دمِ تيغ شمشير گذراندند (تاريخ حله، جلد ۱: ۱۱۸). عراق تا جنگ جهاني اول يعني ۱۹۱۴ م زير سلطه عثمانيها باقي ماند و شيعه به شدت تحت ظلم آنها بود؛ تا اينكه سال ۱۹۱۷ ميلادي عراق توسط انگلستان اشغال شد. با اينكه اشغال عراق موجب رهايي شيعه از ظلم عثمانيها شد، ولي در سال ۱۹۱۸ شيعه تحت رهبري علماي زمان از جمله محمدتقي شيرازي و آيتا… ابوالحسن اصفهاني بر ضدِّ انگليس مبارزه را آغاز كرد و سرانجام انگليس تحت فشار مردم، استقلالِ عراق را به رسميت شناخت.
آغاز سلطه انگلیس در عراق
سال ۱۹۲۰ طی انقلاب ثورهالعشرين به رهبری مراجع، قتل عام عظيمي از شيعيان توسط انگليسها و نظاميان سني انجام شد (فولر، فرانکه، ۱۳۸۴: ۱۸۵). كشور عراق با سه ولايت بصره، بغداد و موصل تشكيل شد و امير فيصل، پسر شريف حسين از سلسله هاشمي از عربستان سعودي توسط انگليسها به عنوان پادشاه عراق منصوب شد و تا سال ۱۹۳۲ ميلادي بر عراق حكومت كرد (جعفري ولداني، ۱۳۶۹: ۴).
انديشه وهابيت در سال ۱۱۴۳ هـ. ق توسط انگليس و با محوريت محمدبن عبدالوهاب به وجود آمد. شيعهستيزي و دشمني با شيعه از عقايد بارز وهابيت بود؛ به همين دليل، پس از آنکه وهابیت با حمايت انگليس در عربستان شكل گرفت، حاکمان وهابی در سال ۱۲۱۶ هـ. ق به سوي عراق لشكركشي كردند و در روز عيد غدير خم كه عمدتاً مردم شيعه براي زيارت و بيعت با امام علی(ع) به نجف اشرف مشرّف شده بودند، وارد كربلا و حرم امام حسين(ع) شدند، ضريح را آتش زدند، تمام اموال مردم و حرم را غارت كردند و حدود ۵ هزار نفر از شيعيان را كشتند. دشمني وهابيت با شيعه ادامه داشت؛ چنانکه وهابیها تا سال ۱۲۲۵ هـ. ق بارها به شهرهاي مقدس كربلا و نجف حمله كردند. اگر چه وهابیها در حمله به شهر نجف با پایداری شيعيان به رهبری مرحوم كاشفالغطاء شكست خوردند، ولي هر هجوم و عقبنشيني آنها قتل عام و غارت شيعيان را به همراه داشت (محمد، ۱۳۷۰: ۲۰).
در سالهای ۱۸۱۴ و ۱۸۱۵ م وهابیها به دست پادشاهان عثمانی، محمدعلی پاشا و ابراهیم پاشا، قتل عام شدند و مرکز آنها (منطقه الدرعیه) ویران و به آتش کشیده شد و وهابیت به دست پادشاهان مصر متلاشی شد (محمد، ۱۳۷۰: ۲۱). پس از جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۷م مجدداً انگلیسیها با استفاده از فرصت به دست آمده، وهابیت را در عربستان احیا کردند. سلسله هاشمی که پس از حکومت عثمانی و توسط انگلیسیها منصوب شده بودند، تا سال ۱۹۳۲ م بر عراق حکومت کردند و در مدت ۳۵ سال، شیعیانِ عراق را به حاشیه راندند. در دورانِ سلطه انگلیس بر منطقه (۱۹۱۷-۱۹۵۸)، مجاهدان شیعه در حالی که با انگلیسیها میجنگیدند، به دلیل بیزاری از عثمانیها، از آنها ؛ حتی پول، غذا و سلاح هم دریافت نمیکردند (فهدالنفیسی، ۱۳۶۴: ۱۴۱). هشتم نوامبر ۱۹۱۸ م بیانیهای از جانب انگلیسیها و فرانسویها انتشار یافت و در این بیانیه مشترک اعلام شد که هدف غایی فرانسه و بریتانیا رهایی کامل مردم عراق از ظلم و ستم ترکهای عثمانی است. در این بیانیه وعده داده شد که اسری شیعه را آزاد خواهند کرد و به ۱۰۷نفر شیعه تبعید شده به هند، اجازه ورود به عراق خواهند داد. همینطور اجازه میدهند که مردم، کشتگان و مردگان خود را در کربلا و نجف دفن کنند. یهودیان از بیانیه مذکور به وحشت افتادند و تقاضا کردند که در صورت تشکیل کشور عربی به آنان شناسنامه انگلیسی بدهند، مسیحیان نیز همین تقاضا را کردند (فهدالنفیسی، ۱۳۶۴: ۹۷). انگلستان از همان آغاز، به ویژه پس از محاصره نجف اشرف در سال ۱۹۱۸ و شلیک توپ به طرف آن شهر، سیاست طرد شیعیان از مناصب بالا را با حساسیت زیادی آغاز کرد. خانم “گرترود بل” منشی کمیسر عالی انگلیسی حاکم بر عراق، در مقابل اعتراض شیعیان به نبود حضورشان در شورای وزیران عراق گفت: «من شخصاً از اینکه این شیعیانِ غریبه در تنگنا قرار میگیرند، بسیار خوشحال میشدم؛ زیرا آنها از لجوجترین و سرسختترین طبقات مردم کشور هستند» (فهد النفیسی، ۱۳۶۴: ۱۸۶). این شرایط در حالی بود که از شهرهای مذهبی کربلا، نجف، سامرا و کاظمین، هیچ نمایندهای در شورا حضور نداشت. از آن پس، تبعید علما و مراجع شیعه از سوی حکومت فیصل (تحت سلطه انگلیس) آغاز شد و غیرشیعه تمام پستهای کلیدی را به دست گرفت. با اینکه شیعه در انزوا بود، ولی شرایط در مقایسه با دوران سلطه عثمانی به مراتب بهتر بود. وضع معیشتی مردم بهبود نسبی یافت و آمار جمعیت شیعیان از سالهای ۱۹۰۵ تا ۱۹۴۷ دوبرابر شد. شیعیان در زمان عثمانیها حتی در مجلس حضور نداشتند، ولی در این دوره ۶ نفر از ۸۸ نمـاینـده مجـلس را شیـعیـان تشـکیل مـیدادند (جویس، ۱۳۷۳: ۴۲).
سال ۱۹۳۳ ملک فیصل درگذشت و سال ۱۹۳۴ خدمت سربازی اجباری شد و تعداد پرسنل ارتش به دو برابر افزایش یافت. شعارِ محوری ارتش عراق، مبارزه با ترکها و ایرانیها برای خروج از کنترل خارجیها بود. سال ۱۹۳۵ قیام گستردهای علیه زمامداران حکومت و خدمت وظیفه آغاز شد. همزمان شیعه در اعتراضات خود، مطالبات جدیدی را مطرح کرد؛ مثل: عضویت در پارلمان به نسبت جمعیت شیعه، انتخابات آزاد، آزادی مطبوعات و کاهش مالیات. قیام گسترده شیعه، به خصوص در فرات الاوسط به اوج خود رسید و تا سال ۱۹۳۶ ادامه داشت. این قیام توسط ژنرال عراقی به نام باقر صدقی کُرد و با دستور بمباران هوایی قبایل خاتمه یافت (جویس، ۱۳۷۳: ۴۵). در این مقطع بود که حزب کمونیست در عراق اعلام موجودیت کرد و توانست جمعیت زیادی را جذب کند. سفیر انگلیس در ۶ اکتبر ۱۹۵۳ با آیتالله محمدحسین کاشفالغطاء در نجف ملاقات کرد. قبل از این ملاقات، آیتالله کاشفالغطاء فتوایی صادر کرده بود که طبق آیه ۲۹ سوره ۹ قرآن کریم باید با آنهایی که به خداوند و روز آخرت ایمان ندارند، بجنگید. در این شرایط، دولت انگلیس سعی کرد از علمای شیعه علیه کمونیستها حمایت کند. آنها شیخ محمد خالصی، مجتهد نابینای کاظمین را که در ایران در تبعید بود، به عراق باز گرداندند. خالصی به موضعگیری ضدِّکمونیستی شدید مشهور بود*. دولت در سال ۱۹۵۴ فعالیت احزاب سیاسی را ممنوع اعلام کرد؛ در حالی که اشغال فلسطین در سال ۱۹۴۸ و روی کار آمدن جمال عبدالناصر در سال ۱۹۵۲ با شعار ناسیونالیسم عربی و تفکر کمونیستی، رفاه و حرکت سیاسی وسیعی در جامعه عراق ایجاد کرده بود. ناسیونالیستهای عرب در ارتش عراق طی کودتایی در ۱۴ژوئن ۱۹۵۸حکومت پادشاهی را ساقط کردند (جویس، ۱۳۷۳: ۴۸).
آغاز سلطه حکّام ناسیونالیست در عراق
در سال ۱۹۵۰ آیتا… اصفهانی درگذشت و آیتا… بروجردی از ایران، سکّان مرجعیت اعلای شیعه را به دست گرفت. همزمان احزاب اسلامی سنی مانند اخوانالمسلمین و حزب التحریر اسلامی نیز در عراق فعالیت خود را آغاز کردند. هر دو گروه اسلامی با حاکمیت انگلیسیها مخالف بودند و ارتباط خوبی با شیعه داشتند؛ به خصوص شیخ عبدالعزیز البدری (متوفی ۱۹۶۹) رابطه کاری نزدیکی با روحانیون شیعه داشت. شدت فعالیت احزاب کمونیستی از یکسو و فعالیت های سوسیالیستی عربی که از جانب حکومت عراق حمایت میشد، از طرف دیگر، تهدید جدّی بر ضد مسلمانان معتقد (شیعه وسنی) تلقی میشد. علمای شیعه که کمونیسم و ناسیونالیسم را مخالف اسلام میدانستند، برای مقابله با آنها حزبالدعوه اسلامی را در ژوئیه ۱۹۵۸ تشکیل دادند. محوریت حزب الدعوه را سیدمحمدباقر صدر، روحانی جوانی که از سوی آیتا… محسن حکیم حمایت میشد، بر عهده داشت. حزبالدعوه اسلامی با اخوان المسلمین توافق کردند که برای ایجاد حکومت اسلامی در عراق، فعالیت مشترک داشته باشند (جویس، ۱۳۷۳: ۵۵).
به یُمن وجود آیت الله بروجردی در ایران و شیخ محمود شلتوت در الازهر مصر که ارتباط بسیار خوبی با هم داشتند و مفتی الازهر مذهب جعفری را به عنوان مذهب پنجم اسلامی اعلام کرده بود ، وحدت خوبی میان شیعه و سنی وجود داشت. دولت کودتایی عبدالکریم قاسم با حزب کمونیست عراق متحد شد و برنامه اصلاحات ارضی را به اجرا در آورد. اعتراض شدید آیت الله بروجردی در فوریه ۱۹۶۰ از قم، علما و مراجع عراق را علیه تصمیم قاسم شوراند. فشارهاي وارده به قاسم او را مجبور كرد که در سال ۱۹۶۰ تشكيل احزاب سياسي را مجاز اعلام كند و علاوه بر آن، قاسم در حمايت از شيعيان در كربلا خانههايي براي قشر كم درآمـد ساخت و سيستم آبرساني در كربلا و نجف ايجاد کرد. بين كربلا و نجف، جادهاي احداث شد و شيعياني كه در دستگاههاي اداري و ارتش كار ميكردند، به پستهاي بالاتر ارتقا پيدا كردند. همزمان و به دنبال فتوي آيت الله بروجردي بر ضد كمونيستها، مراجع و علماي عراق، اقدامات گستردهاي انجام دادند. آيت الله سيدمحسن حكيم طي فتوايی اعلام كرد: “داشتن هرگونه ارتباط با حزب كمونيست، غيرقانوني است. چنين رابطهاي به معني كفر و الحاد يا حمايت از كفر و الحاد است” (جویس، ۱۳۷۳: ۵۸).
آيتا… مرتضي ياسيني (دايي محمدباقر صدر) فتوا داد: “وفاداري به حزب كمونيست، يكي از بزرگترين گناهان است.” ميرزا مهدي شيرازي فتوا داد: “نماز و روزه مسلماناني كه كمونيسم را پذيرفتهاند، مقبول خداوند نيست و خريد گوشت از قصابهاي كمونيست حرام است و اگر پسري كمونيست باشد، از پدرش ارث نميبرد.”
سيدمحمدباقر صدر با توجّه ويژه به آگاهسازي مردم، روشنگري وسيعي انجام داد و گاهنامه “الاضواء الاسلاميه لانوار اسلامي” را منتشر کرد كه در اين نشریه، ستون خاصي به ديدگاههاي سيدمحمدباقر صدر با عنوان رسالتنا اختصاص یافت. وي كتابهاي بسياري در ردّ كمونيسم و سوسياليسم و برتري ايدئولوژي اسلامي منتشر کرد (جویس، ۱۳۷۳: ۵۶). بعدها “فلسفتنا” و “اقتصادنا” از كتابهاي مهم شهيد صدر باعث تحول اسـلامي شـد. در سال ۱۹۶۱ سازمان عمل اسلامي توسط علمای کربلا تشكيل شد كه ميتوان گفت بعد از حزبالدعوه در بين احزاب شيعي، قويترين حزب يا سازمان به حساب ميآمد. (جویس، ۱۳۷۳: ۶۱)
حزب كمونيست عراق سال ۱۹۶۲ ضرورت مبارزه با علماي نجف را مورد بحث قرار داد و حزب كمونيست لبنان نيز از آنها حمايت كرد. اوايل سال ۱۹۶۳ دوره قاسم به سرآمد و ۸ فوريه ۱۹۶۳ حزب بعث و ناسيوناليستهاي عرب در ارتش عراق كودتايي با شعار «وحدت، آزادي، سوسياليسم» صورت دادند و بعد از جنگ و درگيريِ خونين به پيروزي رسيدند. در واقع ، شيعيان و كمونيستها در مقابل كودتاچيان از عبدالكريم قاسم حمايت كردند. روزنامه “الاهرام” چاپ مصر به نقل از شاه حسين پادشاه اردن، نوشت: قبل از كودتاي ۱۹۶۳ در عراق، ملاقاتهاي مختلفي بين اعضاي حزب بعث و مقامات اطلاعاتي آمريكايي «سيا» انجام شد؛ بعضي از اين جلسات در كويت تشكيل مي شد (الاهرام، ۱۹۶۳، ۲۷ سپتامبر).
طبق گزارشها، اطلاعات راديويي كه از طرف سازمان سيا منتقل ميشد، نام و آدرسِ كمونيستهايي را كه بايد دستگير و اعدام ميشدند، در اختيار بعثيها ميگذاشت. با تسلّط حزب بعث، مخالفان به شدت سركوب، دستگير و اعدام شدند. يكي از شكنجهگران بعثي صدام تكريتي بود. (جویس، ۱۳۷۳: ۶۴)
در نوامبر ۱۹۶۳ ناسيوناليستهاي عرب در ارتش (پيروان جمال عبدالناصر)، حكومت بعث را ساقط كردند و عبدالسلام عارف، حكومت را در دست گرفت. ناتواني عبدالسلام عارف در اداره حكومت باعث شد که در آوريل ۱۹۶۶ برادر بزرگ وي عبدالرحمن عارف جانشين وي شود.
آغاز سلطه حزب بعث در عراق
صدام كه در سال ۱۹۶۴ توسط عبدالسلام عارف زنداني شده بود، درسال ۱۹۶۸ كه حزب بعث مجدداً به قدرت رسيد، به عنوان معاون رئيس جمهور به ميدان آمد. * نهاد اجرايي و قانونگذاري از سال ۱۹۶۸ تا ۱۹۷۷ در انحصار بعثيها بود. در این مقطع، خشونتِ بعثيها عليه شيعه آغاز شد. احمد حسن البكر با آيت الله حكيم ملاقات كرد و خواستار محكوميت دولت ايران از طريق وي شد. وقتي آيت الله حكيم مخالفت كرد، بعثيها ضمن ممانعت از ورود زائران ايراني، طلاب ايراني را در نجف دستگير كردند. وزير كشور وقت عراق صالح مهدي عماش دستور داد دانشگاه نجف بسته شود و صندوقهاي خيريه و اموال آن را توقيف كردند. بعد از مداخله آيت الله حكيم بعثيها دستور دادند که حدود ۲۰ هزار شيعه متهم به ايراني بودن را سوار ماشينها كنند و به مرز ايران انتقال دهند (جویس، ۱۳۷۳: ۷۱). رژيم بعثي، سيدمهدي حكيم فرزند آيت الله سيدمحسن حكيم را به بهانه جاسوسي براي اسرائيل دستگير كرد. علماي شيعه و سني اعتراض كردند. بعثيها شيخ عبدالعزيزالبدري رهبر حزب تحرير اسلامي را به جرم حمايت از سيدمهدي حكيم دستگير و او را در زندان كشتند. او نخستين شهيد نهضت اسلامي معاصر در عراق بود (جویس، ۱۳۷۳: ۷۲). در واقع، با كشتن شيخ بدري و قرار دادن جنازه او پشت در منزلش به سنيهاي متمايل به شيعه هشدار سختي دادند. بعثيها اموال وقفي در نجف را توقيف كردند و برگزاري مراسم مذهبي ممنوع و در اواخر سال ۱۹۶۹ به منازل علما يورش بردند، كتابهاي آنها را توقيف کردند يا سوزاندند و آنها را دستگير و شكنجه کردند.
۲۰ ژانويه ۱۹۷۰ دولت بعثي اعلام كرد که توطئهای را كه مقامات ايراني و گروهي از افسران عراقي در آن دست داشتند، كشف کردهاند و بلافاصله ۴۴ نفر را به این بهانه اعدام كردند كه يكي از آنها مهدي التميمي مدير مدارس شيعي در بغداد بود. آيت الله حكيم که عضويت در حزب بعث را ممنوع اعلام كرد بود، در ژوئن ۱۹۷۰ درگذشت. طرفدارانِ وي ضمن تحريم وسايل حمل و نقل حكومتي، تابوت وي را از بغداد تا نجف مشايعت كردند. از آن پس مردم با سيدمحمدباقر صدر بيعت كردند. حكومت بعثي در مرحله بعد، كردهاي فيلي را به جرم ايراني بودن از عراق اخراج کرد. در این مرحله حدود ۶۰ هزار عراقي كه به زبان فارسي آشنايي نداشتند، از طريق مرزهاي زميني به ايران رانده شدند. رابطه ايران و عراق تيره و از سال ۱۹۷۱ تا ۱۹۷۶ تردد زائران ايراني به عراق ممنوع اعلام شد. در اثر اين ممنوعيت، سطح معيشت مردم شهرهاي مقدس زيارتي كاهش يافت. بعثيها در سال ۱۹۷۱ آيت الله عبدالصاحب الدخيل از رهبران حزبالدعوه را دستگير و به طور وحشتناكي او را به شهادت رساندند. سال ۱۹۷۲ سيدمحمدباقر حكيم و سيدمحمدباقر صدر را نيز دستگير و پس از مدتي سيدمحمدباقر حكيم را آزاد کردند. سالهاي ۱۹۷۳ و۱۹۷۴ بعثيها سيستم امنيتي خود را با كمك ك.گ.ب تقويت و پس از آن، عليه كردها نيز اقدامات خشونتباري را آغاز كردند.
۱۸ ژوئيه ۱۹۷۴ دولت ۳۰ تن از رهبران شيعه را دستگير كرد. عملكرد خشن حزب بعث و ايجاد امتياز براي ورود فلسطينيها به عراق و جلوگيري از ورود زائران ايران، تورم اقتصادي را در سال ۱۹۸۰ عملاً به ۲۵ درصد رساند كه اين آمار رسماً نيز اعلام شد. متون كتابها از كودكستان تا دانشگاه با نظر بعثيها تغيير كرد. سال ۱۹۷۶ بعثيها بعد از امضای قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر با كردها درگير و ۲۰۰ هزار نفر از آنها را به جنوب عراق مهاجرت دادند. سال ۱۹۷۸ يادگيري ايدئولوژي حزب بعث در كلاسهای درس اجباري شد (جویس، ۱۳۷۳: ۸۲). سيدمحمدباقر صدر از ۱۲ ژوئن ۱۹۷۹ تا مارس ۱۹۸۰ يعني يكماه قبل از شهادتش در منزل خود زنداني شد و به شدت تحت نظر بود. ۱۳ ژوئن حاميان صدر انتفاضه رجب را از منزل وي در نجف آغاز كردند و گروههاي زيارتي از تمام شهرهاي شيعهنشين جنوب وارد نجف شدند که رژيم بعث، قتل عام گستردهاي از آنها انجام داد. طرفداران شهيد صدر با آگاهي از نظرات شهيد صدر که در مورد امام خميني گفته بود: ذوبوا في الامام كما هو ذاب في الاسلام، به ايران نگاه ويژهاي پيدا كردند. ژوئن ۱۹۷۹ بسياري از علمای شيعه اعدام و ۱۵ تن از روحانيون از جمله سيدمحمد شيرازي از عراق اخراج شدند (جویس، ۱۳۷۳: ۸۴).
آغاز دیکتاتوری صدام بر عراق
ژوئن ۱۹۷۹ حسن البكر توسط صدام در منزل خود زنداني و به شكل مرموزي كشته شد. سپس صدام به حكومت رسيد و مقـامات بلنـدپـايه حزب بعث را تصـفيه و ۲۱ نفر از بعثيهاي بلندپايه متمایل به چپ (سوریه) را اعدام کرد (عفو بينالملل، ۱۹۸۰: ۳۳۲). صدام در سال ۱۹۸۱ جنگ تحميلي عراق عليه ايران را آغاز کرد. ۱۷ نوامبر ۱۹۸۲ سيدمحمدباقر حكيم تشكيل مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق را از تهران اعلام كرد. مي۱۹۸۳ بيش از صد نفر از مردان اعضاي خانواده حكيم توسط دولت صدام دستگير و شش نفر از آنها فوراً اعدام شدند.
آمار طـــلاب حوزه علمیه نجــف (جویس، ۱۳۷۳: ۱۰۵)
دوره زماني | تعداد طـــلاب | ملاحظـــات |
قبل از اشغال انگلیس ۱۹۱۷ | ۰۰۰/۱۲ طلبه | از ۱۹۵۴ تا ۱۹۵۷ تعداد دانشجویان عراقی فقط ۳۲۶ نفر بود. |
سال ۱۹۱۸ | ۰۰۰/۶ طلبه | |
سال ۱۹۵۷ | ۱۹۵۴ طلبه در ۲۴ حوزه علمیه | |
سال ۱۹۷۷ | ۶۰۰ طلبه |
تأثیرات نظام سلطه بر جنبشهاي شيعه در عراق
کشور عراق با وجود ثروت غنی و درآمد ناشی از نفت، همواره مورد طمع نظام سلطه بوده و برای اینکه نظام سلطه بتواند سلطه خود را بر عراق حفظ کند، با حمایت از حاکمیت بخشی از اقلیت ۱۷ درصدی سنی، ملت عراق و به ویژه شیعیان و کردها را در فقرِ شدید نگه داشته بود. برخی از تأثیرات ناشی از استمرار نظام سلطه در عراق بدین ترتیب قابل ذکر است:
ــ مديريت فقر در عراق، به خصوص در جوامع شيعي براي جلوگيري از انقلاب و استقلالطلبي آنها؛
ــ توسعـه و تعميـق اختلافات در ميان شيعيان و حتي بزرگان شيعه (جلوگيري از وحدت آنها)؛
ــ بيثباتي در اتحادها و تصميمات مشترك در جوامع شيعي؛
ــ از بين بردن اعتماد به نفس رهبران عراقي ؛
ــ اقناع جوامع شيعي براي تأمين حداقل مطالبات خود؛
ــ ايجاد احساس نياز به حمايت خارجي براي تأمين منافع ديني و سياسي خود؛
ــ اعمال فشار بر رهبران مذهبی در عراق و جلوگیری از تماس آنها با خارج از عراق، به ویژه تماس با رهبران ایران؛
ــ به دليل شرايط فرهنگي و سنتي حاكم بر مردم در عراق، لائيكها و سكولارها هيچ وقت برای رهبری جامعه شیعی موفق نبودند و از طرفي، با نبود رهبر كاريزماتيك نيز نميشد تحرك جدي را از مردم شيعي عراق توقع داشت؛
ــ جامعه شيعي عراق در بحران دوهويتي مذهبی و قومی بودن هميشه خسارت داده است.
جدول شماره : دوران مراجع تقليد در عراق (جویس، ۱۳۷۳: ۷۱)
مراجع تقليد اعلم | سال | محل سكونت |
شيخ مرتضي انصاري | ۱۸۶۴اواخردهه ۱۸۵۰ | نجف |
رهبري گروهي علما | ۱۸۸۲ – ۱۸۶۴ | _____ |
ميرزا حسن شيرازي | ۱۸۹۶ – ۱۸۸۲ | سامرا |
رهبري گروهي علما | ۱۹۱۱ – ۱۸۹۶ | _____ |
محمدكاظم يزدي | ۱۹۱۹ – ۱۹۱۱ | نجف |
محمدتقي شيرازي | ۱۹۲۰ – ۱۹۱۹ | كربلا |
شيخ فتحاله اصفهاني (الشريعه) | ۱۹۲۰ – ۱۹۲۰ | نجف |
رهبري گروهي علما | ۱۹۴۲ – ۱۹۲۰ | _____ |
ابوالحسن اصفهاني | ۱۹۴۶ – ۱۹۴۲ | نجف |
آقاحسين قمـــي | ۱۹۴۷ – ۱۹۴۶ | كربلا |
آيتا… بروجردي | ۱۹۶۱ – ۱۹۴۷ | قــــم |
رهبري گروهي علما | ۱۹۷۸ – ۱۹۶۱ | _____ |
امام خميني(ره) | ۱۹۸۹ – ۱۹۷۸ | تهران |
دوران حاكميت صدام و ادامه جنگ تحميلي و شرايط بينالمللي عليه ايران، فرصت مناسبي براي بعثيها شد که با شيعه در عراق تسويه حساب کنند. بنابراين، حزب بعث هر آنچه ميتوانست از قتل عام تا تحقير و شكنجه عليه شيعيان روا داشت تا اينكه پس از اشغال كويت، حمايت آمريكا از صدام كاهش يافت و بوش رئیس جمهور آمریکا اعلام کرد که از حركت مردمي عليه صدام حمايت خواهد كرد. در نتیجه، انتفاضه ۱۵ شعبان در سال ۱۹۹۱ در عراق شكل گرفت و تمام استانهاي شيعي و كردي از كنترل رژيم بعثی خارج شد و حتي رصافه (شرق بغداد) نيز به دست نيروهاي انتفاضه فتح شد. در واقع، کاهش حمایت نظام سلطه، رژيم بعث را در يك قدمي سقوط قرار داد. در نتیجه، آمریکا از انتفاضه مردمی احساس خطر کرد و با شعار وجود صدام ضعیف بهتر از حکومت شیعی است، دوباره حکومت صدام را حفظ کرد. بقای صدام از سال ۹۱ به بعد موجب شد که بعثیها با انتقام از شیعیان، کشتار عظیمی به راه اندازند که در تاریخ عراق بیسابقه بود. این کشتار و بیرحمی علیه شیعیان تا سقوط حزب بعث عراق به دست اشغالگران در سال ۲۰۰۳ ادامه داشت (هوان، کول، ۱۳۸۳: ۳۴). شیعیان با اینکه از سال ۱۹۴۷ با اکثریت جمعیت در مناطق جنوبی عراق که از اهمیت فوقالعاده اقتصادی برخوردار بود، سکونت داشتند، همیشه در محرومیت و فقر به سر میبردند؛ خصوصاً در دوران بعثیها که بیشترین ظلم و جنایت را تحمل کردند. شاید علتِ اصلی این اندازه ظلم و ستم، انقلاب اسلامی ایران و نگرانی نظام سلطه از حمایت ایران از شیعیان عراق بود که باعث شد حزب بعث با شعار ضدِّایرانی و ضدِّشیعی، حکومت خود را برای تأمین منافع سلطه غربی ادامه دهد. ورود آمریکا به عراق و استقبال نکردن شیعیان و حزب بعث از آمریکا در واقع به این مفهوم بود که شیعه نه با بقای رژیم بعث موافق است و نه به اشغال آمریکا تن خواهد داد؛ دقیقاً مشابه شرایطی که انگلیسیها در سال ۱۹۲۰ به بهانه آزادی مردم از ظلم عثمانیها عراق را اشغال کردند. به هر تقدیر؛ شیعه در ایام سقوط رژیم بعثی سکوت اختیار و پس از حاکمیت اشغالگران، مطالباتِ خود را همچون گذشته از زبان مرجعیت دینی مطرح کرد؛ با این ویژگی که شیعه در عراق اکثریت بود و آمریکا نیز حزب بعث و ارتش بعثی را منحل کرده بود. از طرفی شیعه توان نظامی ـ سیاسی خود را حفظ کرده بود و در میدان حضور داشت.
جریان مقاومت بعد از صدام
نداشتن اعتماد سلطهگران به شيعه موجب شد که آمریکاییها از ابتدا از ورود شيعيان معارض عراقي به حكومت ممانعت کنند؛ به ویژه موضعگيري و تلاش برای ممانعت از ورود سپاه بدر از ایران به عراق. البته اين سياست شكست خورد و معارضين شيعه و مسئولان سپاه بدر در مسئوليتهاي كليدي کشور قرار گرفتند.
ــ در مرحله بعد، نظام سلطه تلاش كرد که عناصر لائيك و سكولارهاي شيعه را در رأس حكومت قرار دهد
ــ اقدام بعدي، تلاش نظام سلطه براي جداسازي خطمشي مرجعيت شيعه در عراق از خطمشي امام و انقلاب اسلامي ایران بود كه اين تلاش نيز موفق نشد و مرجعيت شيعي در عراق، نقش اساسي خود را ايفا و نظام سلطه را وادار به انفعال کرد.
ــ بعد از اينكه نظام سلطه ناگزير شد تحت فشار مرجعيت از طريق انتخابات، حكومت اكثريت مردم را در عراق بپذيرد، اقدامات همه جانبهاي را عليه شيعه آغاز كرد؛ از جمله:
ــ ايجاد اختلاف بين شيعه و سني و آغاز فتنه قومی و مذهبی در عراق،
ــ جلوگيري از كارآمدي حكومت مردمي كه شيعه در رأس آن قرار داشت. برای مثال، آمریکا در اولین دولت عراق عملاً وزارتخانههاي دفاع و سيستم امنيت عراق را در دست خود گرفت و اجازه نداد دولت قانونی شيعي از آنها استفاده كند.
ــ تلاش براي باز گرداندن بعثيها به حكومت به عنوان ابزاري در مقابل شيعه.
ــ تـلاش بـراي ايـجادِ درگيري و اختلاف بين شيعه به خصوص ميان نيروهاي بدر و جيشالمهدي.
ــ تلاش براي تخريب چهره ايران در عراق.
ــ تبليغات تخريبي عليه شيعه و تلاش براي تشكيل جبهه ضدِّشيعه به خصوص در خاورميانه از طريق حكومتهاي دستنشانده در قالب شیعههراسی.
با توجّه به اينكه نظام سلطه در هر مرحله از تاريخ، دستاوردهايي داشته، اما بيداري شيعه همواره مانع ازتحقق اهداف سلطه در عراق شد ؛ به نحوي كه گاه نظام سلطه در موضع انفعال قرار گرفته و جبهه مبارزه با شيعه را ناخودآگاه توسعه داد. بار دیگر پيروزي حزب الله بر سلطه نشان داد كه «ان تنصرالله ينصركم و يثبت اقدامكم».
اهمیت و موقعیت کشور عراق برای قدرتهای سلطهگر و شناخت غرب از مبانی اعتقادی شیعه (به خصوص آنچه در سده ۱۱ میلادی از اقتدار شیعه و به ویژه در حوزه خلیجفارس تجربه شده بود)، باعث شد که هیچ گاه شیعه در استراتژی نظام سلطه، جایگاهی بارز نداشته باشد. از سوی دیگر؛ شرایط جغرافیایی و محیطی عراق بر اندیشه رهبران شیعی عراق بیتأثیر نبوده و بر همین مبنا جریان شیعی در عراق به رغم اکثریت، هیچ گاه به دنبال به دست آوردن حکومت نبوده، بلکه برای کسب سهمِ حداقلی خود تلاش کرده است. به همین دلیل، مرحوم آیت الله سیدمحسن حکیم با شروع انقلاب اسلامی در ایران مخالف بود و مشاجره معروف ایشان با امام خمینی(ره) و مخالفت با انقلاب و برقراری حکومت اسلامی به این دلیل که در جهان امروز ایران تنها کشور شیعه است و باید این حداقل را حفظ کرد، معروف است. در واقع، ایشان ایران را از زاویه عراق میدید؛ در حالی که امام ، قاطعانه بر رأی خود اصرار داشت؛ زیرا امام، ایران را از زاویه دیگر میدید. البته این مشکل در ایران قبل از امام(ره) هم وجود داشت و غالب رهبران شیعی معتقد بودند که حکومت باید کار خودش را انجام دهد و علما نیز در دربار باید از حدود اسلام دفاع کنند. در حکومتهای صفوی و قاجار و حتی مشروطه ، علما چنین نقشی داشتند و تنها امام (ره) بود که برای اولین بار شعار سقوط سلطنت را سر داد و حکومت ولایت فقیه را جایگزین کرد. بر اساس این نظريه که سلطه واقعيتي است نامشروع؛ روابط جنبشهاي شيعه و نظام سلطه قابل تجزيه و تحليل است؛ به اين معنا كه به ویژه شيعه عراق در طول تاریخ خود، اَشكال مختلف سلطه ؛ اعم از سلطه بنی امیه، عباسیان، سلطه شرقي، غربي، ناسيوناليسم، عثمانيزم (مذهبي) و انواع ديكتاتوري را تجربه کرده است، میتوان گفت که به نوعی بيثباتي در عراق با تاريخ شيعه عجين شده است. البته همیشه نبود وحدت در بين مردم عراق و حتي شيعيان به شدت وجود داشته و تنها عاملي كه توانسته وحدت شيعي را به وجود آورد، مرجعیت دینی بوده است. تاريخِ جنبشهاي شيعي در عراق بيانگرِ اين واقعیت است كه هر گاه امت شيعه به ايفاي نقش خودش نزديك شده، با برخورد شدید از سوي نظام سلطه مواجه شده است؛ همانطور كه بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ايران، شيعيان بقيه كشورها حتي مصريها به شدت از سوي حكومتهاي خود تحت فشار قرار گرفتند تا پيوندي با ايرانِ انقلابي ايجاد نكننـد. طبعـاً نه تنـها عـراق از ايـن قـاعده مستـثنا نبود، بلكه از ديد نظام سلطه گسستگی میان شیعیان عراق و ایران از اهميت فوقالعـادهاي برخوردار بود و شاید به همين دليل همزمان با انقلاب ايران، صدام به حكومت رسيد و حزب بعث، سرلوحه مأموريت خود را بر مبنای دشمني و ستيز با ايران و شيعه قرار داد و شرايط را كاملاً براي قدرتهاي سلطهگر تسهيل کرد. در این راستا صدام و نظام سلطه، جنگ هشت سالهاي را علیه ایران آغاز كردند تا دشمني و خصومت ميان دو ملت شیعه را نهادينه كنند و كينه و خشم دو ملت به اوج خود برسد. اما اراده خداوند بر این شد که صدامی که با حمایت آمریکا آتش جنگ را بر افروخت، در آتش خشم آمریکا نابود و حکومت جدید عراق بعد از سالها دشمنی دو کشور به مهمترین هم پیمان منطقهای ایران تبدیل شود. درنتیجه شیعه توانست با محوریت مرجعیت پس از اشغال عراق، نقش مهمی ایفا کند از جمله:
- تحمیل اراده به اشغالگران برای تشکیل حکومت از احزاب و قومیتهای مختلف عراق؛
- قانون اساسی عراق به دست عراقیها نوشته و به انتخابات گذاشته شود؛
- در عراق انتخابات برگزار شود و مردم در سرنوشت خود نقش داشته باشند؛
- هر قومی در حکومت به اندازه جمعیت خود نقش داشته باشد؛
- حفظ قدرت نظامی شیعه، سپاه بدر و لشکر المهدی؛
- تشکیل جبهه متحد شیعی، ائتلاف شیعی، بیت شیعی و همکاری با ایران؛
- تبعیت مردم و سپس احزاب سیاسی عراق از مرجعیت دینی؛
- ترجیح منافع ملی به منافع اشغالگران در عراق؛
- حضور گسترده شیعه در حکومت مرکزی و در حکومتهای محلی به نسبت جمعیت خود؛
- تقویت روابط و ایجاد ائتلاف با کردها و سپس به دست گرفتن حکومت مرکزی ۲ سال پس از اشغال کشور.
راهبرد امريكا در خاورميانه
چند ماه پيش از به قدرت رسيدن جورج بوش در ژانويه ۲۰۰۱ ، گروهي ويژه با هدف تدوين «پروژه قرن نوين آمريكا» گزارشي منتشر كردند. رئيس اصلي اين گروه ريچارد پرل، از اعضاي دولت ريگان، عضو گروههاي مشاورهاي و رئيس هيأت سياستهاي دفاعي و عضو گروه مشاوره پنتاگون بود. ساير اعضاي اين گروه كه پستهاي مهمي در دولت بوش داشتند ازجمله : ديك چني، رامسفلد، پل ولفوويتز، لوئيس ، ويليام بنت، زلماي خليلزاد و برادر كوچكتر بوش، جب بوش. گزارش منتشرشده از سوي گروه با عنوان « بازسازي توان دفاعي آمريكا از نظر راهبردي و قدرت نظامي و راهكارهايي براي قرن جديد» آشكارا راهبرد آمريكا را براي آيندهاي بسيار نزديك بازگو ميكند[۱] در چكيدهاي از مهمترين مطالب اين گزارش آمده است؛ آمريكا براي مقابله با سه عامل بحراني تلاش ميكند:
- موقعيت اقتصادي در حال ركود آمريكا؛
- امكان تبديل شدن نيروهاي امپرياليستي منظم به مانعي عظيم در برابر آمريكا (شكلگيري قطبهاي رقيب)؛
- طرز تفكر و ديدگاه مردم جهان، مخالفتهاي هوشيارانه و در حال رشد در كشورهاي پيشرفته، انفجارهاي مشهور و جنگهاي مقاومت در كشورهاي جهان سوم.
آمريكا مدتهاست تلاش ميكند نقش هميشگي در طرح امنيتي منطقه خليج فارس داشته باشد؛ اختلافهاي حلنشده با عراق، دليل كافي براي عملي كردن اين نيت است. بنابراين، نياز به حضور دائم در خليج فارس، حمله امريكا به عراق را ضروري كرد.
آمريكا بايد توان جنگيدن را در چند نبرد همزمان و پيروزي قاطعانه در آنها داشته باشد و به اين منظور بايد بودجه نظامي خود را تا ۴۸۰ ميليارد دلار افزايش دهد.
آمريكا بايد ذخيره سلاحهاي هستهاي خود را توسعه دهد و از آنجا كه احتمال استفاده گسترده از آنها وجود دارد، بايد اين سلاحها را به سلاحهاي تاكتيكي تبديل كند، به گونهاي كه در نبردهاي معمولي مورد استفاده قرار گيرند. علاوه بر آن، به علت استفاده از روشهاي جديد از جمله سلاحهاي ميكروبيِ الكترونيكي غيركشنده در اين جنگ، ابعاد آن بسيار گسترده خواهد بود.
اشغال افغانستان و عراق و اعمال فشار بر ايران و بعضي از كشورهاي عربي منطقه، از خشونتبارترين برخورد اين راهبرد بود. از ديد آنها، عراق به عنوان نقطه آغاز نمايش قدرت امريكا به منظور تغيير و تبديل ساختارهاي سياسي خاورميانه و ايجاد بسترهاي مناسب براي توزيع بهينه قدرت منطقهاي و بينالمللي با هدف تأثيرگذاري بر الگوي سيستمي در نظام بينالملل بود. (ديوسالار، ۱۳۸۵: ۳۹).در خاورميانة پس از حوادث ۱۱ سپتامبر، دو دوره اصلي در راهبرد امنيتي امريكا وجود داشته است:
دورة اول: از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۳م طرح خاورميانه بزرگ و مقابله با سلفيگري عربستان از راهبردهاي مهم امريكا تلقي ميشود. انتشار كتاب شيعيان عرب مسلمانان فراموش شده توسط گراهام فولر و فرانكه باعث شد تا نگاه غرب نسبت به شيعيان عرب معتدلتر شود. فولر در اين كتاب مينويسد: شيعيان در خليج فارس تمايل چنداني به مقابله با امريكا ندارند. بنابراين، غرب بايد نگاه خود را از حالت كليشهاي خارج و ذهنيت مخالفت شيعه با امريكا و غرب را اصلاح كند. اين ذهنيت از سوي امريكاييها ايجاد شده است، زيرا آنها احساسات خود نسبت به انقلاب اسلامي ايران را به ساير كشورهاي منطقه تعميم ميدهند. فولر معتقد است: غرب ميتواند با استفاده از عقلگرائيِ شيعه، براي كنترل بنيادگرايي اهل تسنن، از عربهاي شيعه حمايت كند. به همين دليل، امريكاييها پس از اشغال عراق به شدت توافق با شيعه را تبليغ ميكردند؛ در حالي كه اهل تسنن طرف گفتوگو ندارند. بنابراين، انتشار اين كتاب بر انديشه رهبران غرب براي تعريف رابطه معتدل با شيعه مؤثر بوده است.
در بحث طرح خاورميانه بزرگ، امريكا سرمست از فروپاشي شوروي و با تكيه بر حاكميت تك قطبي و تئوري نظم نوين جهاني، در صدد سلطه بر خاورميانه برآمد. اولين بار ريچارد هاوس، مدير برنامهريزي سياست خارجه امريكا، در اجلاس سالانه فرهنگستان تحقيقات راهبردي بينالمللي لندن در شهريور سال ۱۳۸۱ طي نطقي مفصل، ايده تنظيم برنامه خاورميانه بزرگ را تشريح كرد.
كمتر از سه ماه بعد، كالين پاول، وزير امور خارجه امريكا، در ۲۲ آذر ماه ۱۳۸۱ در سخنراني خود در بنياد هريتيچ با عنوان «ابتكار مشاركت امريكايي ـ خاورميانهاي»، به طور رسمي طرح اين كشور براي خاورميانه را مبتني بر اصلاحات سياسي، اقتصادي و آموزشي اعلام كرد. وي در فرازي از سخنان خود يادآور شد كه جرج بوش، رئيسجمهور از من خواست تا طرحي ابتكاري تهيه كنم و ملتهاي خاورميانه را براي مقابله با چالشها و نيازهاي بشري ياري كنم. خوشحالم كه به شما اعلام كنم، اقدامات اوليه طرح ما مجموعهاي از برنامهها و طرحهاست. اين ابتكار امريكايي ـ خاورميانهاي، پلي ميان امريكا و خاورميانه خواهد بود. (همشهري ديپلماتيك، ۱۳۸۳: ش ۱۰).
ديك چني، معاون بوش، سومين فردي بود كه در سخنراني خود در مجمع جهاني اقتصاد در داووس سوئيس، در دي ماه ۱۳۸۲، طرح خاورميانه بزرگ را مطرح كرد. وي گفت: تشويق گسترش آزادي و دموكراسي، اقدامي درست و نفع جمعي است. كمك به مردم خاورميانه بزرگ براي دستيابي به آزادي، در نهايت رمز پيروزي در جنگي گستردهتر با تروريسم است. اين امر يكي از بزرگترين وظايف روزگار ماست كه نيازمند اراده و امكانات يك نسل يا بيشتر است. (اكبري، ۱۳۸۷: ۸۷)
در نهايت، بوش، رئيس جمهور امريكا، در ۷/۱۱/۸۲ (۲۶ فوريه ۲۰۰۳) اندكي پيش از تهاجم نظامي به عراق، در سخناني در مؤسسه امريكايي اينترپرايز، عزم خود را مبني بر استقرار ارزشهاي دموكراتيك در خاورميانه ابراز داشت. سپس در ۱۹ ارديبهشت ۸۳ (۹ مه ۲۰۰۳) در راستاي عملياتي كردن ارزشهاي مورد نظر خود، ايجاد منطقه مبادله آزاد ميان ايالات متحده امريكا و خاورميانه تا ده سال آينده را پيشنهاد داد، (اكبري، ۱۳۸۷: ۸۷) مقامات امريكايي به طور مستقيم با كشورهاي منطقه وارد گفتوگو شدند و آنها را براي شروع يك سري اصلاحات مورد نظر خود تحت فشارهاي ديپلماتيك قرار دادند. بر همين مبنا، برخي كشورها مانند مراكش، اردن، كويت، بحرين و عربستان گشايشهاي جزئي در عرصه سياسي كشورشان ايجاد كردند. به گونهاي كه بوش در چند سخنراني خود نسبت به اقدامات اين كشورها ابراز خوشحالي و از آنها تمجيد كرد. (سايت وزارت خارجه امريكا، ۶ نوامبر ۲۰۰۳) علاوه بر آن، با فشارهاي امريكا، تغييراتي وسيع در كتابهاي درسي (حذف آموزههاي ديني) برخي كشورهاي خاورميانه به ويژه كشورهاي عضو شوراي همكاري خليج فارس (با همكاري برخي مؤسسات امريكايي) انجام شد.
راهبرد آمريكا در خاورميانه پس از ۱۱ سپتامبر
چهار مؤلفه محوري اساس راهبرد امنيتي ايالات متحده در خاورميانه را تشكيل ميدهد:[۲]
- همگنسازي سياسي منطقه و مهار بازيگران متعارض؛
- تثبيت قدرت در عراق؛
- تحقق پروژه صلح خاورميانه؛
- امنيت انرژي.
خاورميانه به لحاظ اهميت ژئواستراتژي و ژئواكونومي و حتي ژئوپوليتيك به ويژه پس از فروپاشي شوروي به شدت مورد توجه قدرتهاي منطقهاي و فرامنطقهاي است، به نحوي كه قدرتها و قطبهاي آينده قدرت به ميزان نفوذشان در خاورميانه مورد توجه قرار ميگيرند.
بوش در كنفرانس مطبوعاتي درباره تثبيت قدرت اعلام كرد: «جنگ در عراق صرفاً با جريانهاي افراطگراي داخل عراق نيست، بلكه جنگ با ايران، القاعده، گروههاي تندروي فلسطيني و در نهايت افراطگرايي اسلامي در كل خاورميانه است.»[۳]
كنگره آمريكا در ارتباط با تحقق صلح خاورميانه طي گزارشي اعلام كرد: «اسرائيل دوست و متحد آمريكاست و امنيت آن براي ثبات منطقه و منافع ايالات متحده آمريكا حياتي است.»[۴]
در ارتباط با امنيت انرژي، برژينسكي تأكيد ميكند كه لازم است همه كشورهاي منطقه خليج فارس اين واقعيت مهم راهبردي را درك كنند كه ايالات متحده در خليج فارس ماندگار است و استقلال و امنيت انرژي در منطقه جزو منافع حياتي آمريكاست.[۵]
راهبرد آمريكا پس از ۱۱ سپتامبر بيانگر اين واقعيت است كه اشغال عراق مقدمهاي بر اهداف كلان آمريكا در منطقه است كه ادامه اين اشغال در پروسة اجرايي طرح خاورميانه بزرگ محقق ميشد.
راهبرد آمريكا در عراق: ظهور نقلاب اسلامي و جدايي ايران از اردوگاه غرب سبب نگراني شديد كاخ سفيد شد. ايران علاوه بر نقش ژئواستراتژيكي در جنگ سرد، خط مقدم آمريكا در مقابل اتحاد جماهير شوروي بود. بنابراين نه تنها استقلال ايران از سلطه آمريكا براي غرب ناخوشايند بود، بلكه احتمال پيوستن آن به شوروي بيشتر از همه رهبران كاخ سفيد را نگران ميكرد. به همين دليل، سرنوشت ايران مهمترين دغدغه سه دهه گذشته كاخ سفيد بوده است ، زيرا ظهور و ثبات انديشه اسلام سياسي منافع و راهبرد آمريكا را در منطقه و جهان تهديد ميكند. ريچارد مورفي، معاون اسبق وزير خارجه آمريكا، طي گزارش به كنگره اعلام كرد: «اولويتهاي آمريكا حفظ جريان آزاد نفت از خليج فارس ، مهار نفوذ شوروي و جلوگيري از رشد راديكاليسم اسلامي است. پديده انقلاب اسلامي ايران تنها يك مسئله راهبردي متعارف نيست، بلكه امواجي است كه اين انقلاب پديد آورده و بنيادهاي تمدن معاصر كاپيتاليستي و سوسياليستي غرب را به لرزه انداخته است.»[۶] جورج شوارتز، وزير سابق دارايي آمريكا، ميگويد: «انقلاب اسلامي خطرناكترين دشمن مشترك تمدن غرب در سراسر تاريخ آن است.» همچنين ريچارد نيكسون در كتاب پيروزي بدون جنگ مينويسد: (امام) خميني و بنيادگرايي اسلامي براي ما خطرناكتر از شوروي هستند.»[۷] برخي معتقدند حمايت آمريكا از قدرتگيري صدام همزمان با ظهور انقلاب اسلامي در ايران به همين علت بوده است. پس از استقلال ايران از سلطه آمريكا حمايتهاي آمريكا از عراق با سرعت بيشتري توسعه يافت و عراق كه سالها با شوروي ارتباط داشت به سوي آمريكا گرايش پيدا كرد.
آمريكا تلاشهايي گسترده و بيوقفه براي مهار و تحت سلطه قراردادن ايران انجام داد و در نتيجه ناكاميهاي متعدد، كودتاي نوژه را طراحي كرد. پس از شكست اين طرح، آغاز جنگ نظامي عراق عليه ايران در دستوركار كاخ سفيد قرار گرفت. لذا برژينسكي در سفرهاي متعدد به عراق صدام را براي حمله به ايران آماده كرد. نيكسون در كتاب جنگ حقيقي مينويسد: « در آن زمان قرار شد عراق كه تمايل زيادي به گسترش روابط با آمريكا داشت با نيروي نظامي قوي خود حمله به ايران را آغاز كند.»[۸]
حمله عراق به ايران اهداف زير را براي آمريكا محقق ميكرد:
- جلوگيري از رشد و توسعه انديشه انقلاب اسلامي در كشوري كه بيشترين زمينه را داشت.
- درگير كردن ايران با قدرت نظامي قوي منطقه در مرزهاي گسترده در حوزه خليج فارس؛
- ايجاد اختلاف بين جهان عرب و ايران و زمينهسازي براي حضور بيشتر خود در منطقه به ويژه در خليج فارس؛
- تضعيف و تقليل پتانسيل و منابع اقتصادي دو كشور شيعي براي جلوگيري از گسترش اسلامگرايي.
بنابراين ، ناكامي عراق در جنگ عليه ايران شكست راهبرد منطقهاي آمريكا به حساب ميآمد، زيرا اقتدار نظامي عراق به دليل برهمزدن توازن قدرت در منطقه خود معضلي جديد در سياست خارجي آمريكا قلمداد ميشد كه مطلوب اين كشور نبود. در عين حال، عراق ابزاري مهم براي برخورد با ايران در سياست خارجي آمريكا بود . بوش پدر در سال ۱۹۸۹ در سند امنيت ملي اعلام كرد: «برقراري روابط عادي ميان ايالات متحده و عراق در راستاي منافع درازمدت آمريكاست و ثبات را هم در منطقه خليج [فارس] و هم در خاورميانه ارتقا ميبخشد.» پس از آن آمريكا فناوري پيشرفته و عاملهاي ميكروبي را كه براي ساخت سلاح كشتارجمعي تغيير كاربري مييافتند، در اختيار عراق قرار داد.
در آوريل ۱۹۹۰ هيأتي از سناي آمريكا به سرپرستي باب دال، رهبر اكثريت در سنا و نامزد آتي رياستجمهوري از حزب جمهوريخواه، با صدام ديدار و بر گرمي و صميميت اين رابطه تأكيد كرد. هيأت شادباشهاي بوش (پدر) را به صدام ابلاغ كرد و به او اطمينان خاطر داد كه دولت آمريكا مشكلي با صدام ندارد؛ تنها مطبوعات ناآگاه با او مشكل دارند. به همين دليل، سناتور آلن سيمپسون[۹] به صدام توصيه كرد از مطبوعات آمريكا دعوت كند به عراق بيايند و همه چيز را ببينند و بر برداشت غلطشان فائق آيند. وي به صدام اطمينان داد كه يكي از مفسران «صداي آمريكا» كه نظري انتقادي به صدام داشت بركنار شده است.[۱۰]
برخي محافل سياسي معتقدند اشغال كويت توسط عراق در نتيجه تحريك و حمايتهاي آمريكا، به ويژه چراغ سبز سفير وقت آمريكا در عراق (خانم گلاس وي) انجام شد. در واقع، آمريكا براي حضور نظامي قويتر در خليج فارس به منظور مهار صدام و انقلاب اسلامي نياز به بهانهاي داشت كه اشغال كويت اين بهانه را محقق كرد. پس از آن تئوري مهار دوجانبة مارتين اينديك براي مهار همزمان ايران و عراق در دستوركار كاخ سفيد قرار گرفت. خارج شدن صدام از كنترل آمريكا و ادعاي رهبري جهان عرب نگراني مضاعفي در كاخ سفيد ايجاد كرد. اين نگراني پس از آنكه عراق در سال ۱۹۹۱ كويت را به اشغال درآورد به صورت گسترده تبليغ و فرصتي شد تا آمريكا عليه عراق وارد جنگ شود. اگرچه آمريكا در سال ۱۹۹۱ حمايتهاي بينالمللي براي جنگ عليه عراق كسب كرد، اما در ادامه جنگ با اين چالش مواجه شد كه عراق بدون صدام و حزب بعث فرصتي براي ايران خواهد بود. انتفاضه سال ۹۱ مردم عراق كه به سرعت در سطحي وسيع آغاز شد، نگراني جديدي براي آمريكا بود كه به نگراني اوليه آمريكا كه با آغاز جنگ عراق عليه ايران برطرف شده بود، جامه عمل ميپوشاند. به همين دليل آمريكا مجبور شد صدام ضعيف را در مقابل سلطه ايران در عراق حفظ كند، و همزمان به طور جدي درصدد بازتعريف راهبرد خود در عراق برآيد و تنها يك اصل دستنخورده باقيماند كه مردم عراق نبايد سرنوشت كشورشان را در دست بگيرند.[۱۱] اگر مردم عراق از طريق انتفاضه به حكومت ميرسيدند، نه تنها در عراق براي آمريكا جايگاهي متصور نبود، بلكه كاخ سفيد ميبايست در برابر آنچه در عراق انجام داده بود، پاسخگو باشد. بنابراين آمريكا تلاش كرد با حمايت مجدد از صدام مردم عراق را در شرايطي سخت قرار دهد تا ناچار شوند سلطه آمريكا را بر حكومت صدام ترجيح دهند.
طرح آمريكا براي اشغال عراق
هدف آمريكا از حمله به عراق به دست آوردن بهانهاي براي تجاوز به كل منطقه بود. دانيل بايمن ميگويد: «براي رسيدن به خاورميانه بايد از بغداد عبور كرد، زيرا بينش دولت بوش براي دموكراسي فراتر از عراق ميرود.»[۱۲]
جف سيمونز حمله آمريكا به عراق را در چارچوب طرح كلان آمريكا براي بازسازي خاورميانه ميدانست. به نظر وي، خاورميانه به دلايل سياسي، اجتماعي، اقتصادي، نظامي و ارتباطي در كانون توجه سياست خارجي آمريكا قرار داشت. او ميگويد: «اين منطقه ميتواند تكليف مهمترين خط تعارض بين تمدنها يعني اسلام و ليبرال دموكراسي را روشن كند. آمريكا واقف است كه اكثر دولتهاي عربي فاسد، ناكارامد، سركوبگر و فاقد مشروعيت مردمي هستند و اگر به حال خود رها شوند، ديري نميگذرد كه قدرت را به آساني به مسلمانان راديكال واگذار خواهند كرد. لذا طرح آمريكا بر جايگزيني نيروهاي جديد به جاي نيروهاي سنتي در جهان عرب استوار است.»
پل ولفوويتز ميگويد: «در ۲۲ كشور عضو اتحاديه عرب حتي يك دموكراسي هم وجود ندارد، چرا بايد اينگونه باشد؟»[۱۳] برنامه آمريكا گسترش دموكراسي در منطقه است. آمريكا با حمله به عراق و سرنگوني رژيم صدام در نظر دارد عراق را به نمونه موفق دموكراسي و سرمايهداري در منطقه تبديل كند تا در سايه آن بتواند روند دموكراسيسازي در منطقه را آغاز كند و آن را به اجرا درآورد. نومحافظهكاران آمريكا درصددند تئوري دومينو را در خاورميانه اجرا كنند. براساس اين تئوري، در صورت برقراري دموكراسي در عراق، حكومتهاي مستبد منطقه يكي پس از ديگري ريزش خواهند كرد. پل ولفوويتز ميگويد: «ايجاد دموكراسي در عراق ـ حتي به صورت ناقص ـ امواجي ايجاد خواهد كرد كه تمام منطقه را تكان خواهد داد.»
برخي معتقدند ايجاد دموكراسي در خاورميانه به راحتي امكانپذير نيست و مخالفتهاي داخلي در عراق با آمريكا بيانگر اين مسئله است. برژينسكي ميگويد: «بايد در مورد استقرار دموكراسي در خاورميانه با احتياط پيش رفت، زيرا ممكن است عواقب ناخواستهاي در پي داشته باشد. اگر فلسطينيها ميتوانستند در انتخاباتي واقعاً آزاد رهبري براي خود برگزينند، از كجا معلوم كه رهبري حماس را انتخاب نكنند؟ اگر قرار شود به زودي انتخابات آزاد در عربستان سعودي برگزار شود، چه تضميني وجود دارد كه شاهزاده عبدالله اصلاحطلب بر اسامه بنلادن يا هر رهبر اسلامگراي ستيزهجوي ديگر پيروز شود؟
بهانههاي آمريكا براي حمله به عراق
الف) ارتباط صدام با القاعده: در سپتامبر ۲۰۰۲ دولت بوش راهبرد امنيت ملي آمریکا را اعلام كرد. در اين راهبرد توسل به زور براي امحاي هر چالش متصور در برابر برتري جهاني ايالات متحده كه قرار است اليالابد باشد بيان شده است. اين راهبرد كلان موجب نگراني عميق در سراسر جهان و حتي بين برخي نخبگان سياست خارجي آمريكا شد. همچنين درماه سپتامبر جنگي تبليغاتي به راه افتاد تا صدام حسين را تهديد فوري براي ايالات متحده قلمداد و القا كنند كه او مسئول فاجعه ۱۱ سپتامبر بوده و در پي برنامههاي ديگري است. اين تبليغات كه در انتخابات مياندورهاي كنگره آغاز شد در تغيير تلقي مردم موفق بود و افكار عمومي آمريكا را براي توسل به زور عليه عراق آماده كرد.[۱۴] بوش، رئيسجمهور و اعوان و انصارش صدام را به عنوان تهديدي هولناك معرفي كردند تا حدي كه ميگفتند صدام در حملات ۱۱ سپتامبر دست داشته است. اين تهاجم تبليغاتي كه از سوي دولت و رسانهها دنبال ميشد حدود ۶۰ درصد مردم آمريكا را متقاعد كرد كه «صدام تهديدي فوري براي ايالات متحده است» و بايد فوراً در چارچوب اصل دفاع از خود از صحنه كنار گذاشته شود. به همين دليل بيش از نيمي از مردم آمريكا تا ماه مارس به اين باور رسيده بودند كه صدام شخصاً در حملات ۱۱ سپتامبر دست داشته است و عراقيها در ميان هواپيماربايان (حملات ۱۱ سپتامبر) ديده شدهاند.[۱۵]
پس از اشغال نظامي عراق، بوش در اول مه ۲۰۰۳ در عرشه ناو هواپيمابر آبراهام لينكن اعلام كرد به رغم نظرهاي بدبينانه داخلي موفق شده است در جنگ با تروريسم پيروز شود، چون يكي از متحدان القاعده را از ميان برداشته است.
ب) در جستوجوي سلاحهاي كشتارجمعي
سال ۱۹۸۸ سازمان ملل به دليل اختلاف با صدام دربارة دسترسي به سايتهاي اصلي عراق، بازرسان تسليحاتي خود را از اين كشور خارج كرد. كلينتون بمباران چهار روزهاي را آغاز كرد تا عراق را به دليل همكاري نكردن با بازرسان سازمان ملل تنبيه كند.
خروج بازرسان از عراق توانايي سيا را براي جمعآوري اطلاعات از تسليحات اين كشور كاهش داد. طي دهه ۹۰ سيا براي جمعآوري اين اطلاعات بيش از هر چيز به گزارشهاي تنظيمشده توسط بازرسان مذكور متكي بود، لذا پس از خروج اين افراد از عراق نتوانست مستقيماً منابع معتبر ديگري به منظور تهيه گزارش درباره برنامههاي نظامي صدام به دست آورد. [۱۶] هانس بليكس، رئيس هيأت سازمان ملل براي بازرسي سلاحهاي كشتارجمعي در عراق، در آخرين گزارش خود اعلام كرده بود كه عراقيها سلاحهاي كشتارجمعي و موشكهاي بالستيك ندارند. اما مقامات آمريكا اين گزارش را ناشي از ناتواني بليكس و تيمش دانستند. (كلهر، ۱۳۸۳، ۴۱) تا آغاز جنگ ۲۰۰۳ سيا تنها يك مأمور مخصوص تحت پوشش ديپلمات در سفارتخانه كشور ديگر داشت و نتوانسته بود حتي به يك منبع مطلع از وضعيت برنامه تسليحاتي عراق دست يابد. اگرچه سيا از طريق علاوي با منابعي در ارتش عراق ارتباط برقرار كرد، اما اين منابع نيز اطلاعات دقيقي از سلاحهاي كشتارجمعي نداشتند. عملاً اواسط سال ۲۰۰۲، دستكم چهار سال از انقضاي تاريخ مصرف بيشتر اطلاعات سازمان سیا ميگذشت.[۱۷]
در ژانويه ۲۰۰۲ بوش در سخنراني خود صدام را متهم كرد كه تهديدي براي ايالات متحده است، چون سلاحهاي كشتارجمعي در اختيار دارد و از تروريستها حمايت ميكند. صدام ممكن است خود يا از طريق تروريستها حملهاي با سلاحهاي شيميايي، بيولوژيكي يا هستهاي مخرب انجام دهد. تحليلگران كاخ سفيد اعلام كردند كه حملات ۱۱ سپتامبر در مقايسه با اين تهديد يك بازي بچهگانه به نظر ميرسد. به گفته بوش، آمريكا پس از ۱۱ سپتامبر بههيچوجه حاضر نبود چنين تهديدي را بپذيرد.
پس از آن ديك چني در تلويزيون اعلام كرد در مورد وقوع حملات تروريستي عليه آمريكا مطمئن است. همچنين وزير دفاع اعلام كرد كه تروريستها در آينده نزديك از طريق كشورهاي شروري مانند عراق به سلاحهاي كشتارجمعي دست خواهند يافت.[۱۸]
چارلي آلن، معاون رئيسسيا در جمعآوري اطلاعات، طرحي پيشنهاد كرد كه از طريق بستگان دانشمندان هستهاي عراق كه در خارج از عراق زندگي ميكنند به اطلاعات لازم دست يابند. اين پيشنهاد با استقبال مواجه شد. تيم جمعآوري آلن از بهار ۲۰۰۲ كار خود را آغاز كرد و طي تماسي با اعضاي خانوادة دانشمندان عراق در خارج، از آنها خواست به عراق برگردند و با اقوام دانشمند خود صحبت كنند. دستكم سي تن از بستگان دانشمندان اعلام آمادگي كردند كه يكي از آنها خانم سوسن الحداد پنجاه ساله بود كه برادرش سعد توفيق از مدتها قبل به عنوان يكي از عناصر اصلي برنامه اتمي عراق شناسايي شده بود. او به علت شيعه بودن مورد اعتماد رژيم نبود، اما تخصص و توانمندياش او را به عنصري كليدي براي پيشبرد برنامههاي تسليحاتي بغداد تبديل كرده بود. سيا ميخواست قبل از اعزام سوسن به عراق از همكاري سعد توفيق مطمئن شود. سوسن از طريق مادر شوهرش كه به ديدار سوسن در كلولند آمده بود، پيغامي براي برادرش فرستاد و قرار شد اگر سعد موافقت كرد، در جواب تلفن سوسن اعلام كند حالش خوب است. پس از اطمينان، سوسن با پاسپورت ديگري اوايل سپتامبر ۲۰۰۲ وارد بغداد شد و عراقيها نتوانستند او را شناسايي كنند. سوسن پس از سالها وارد عراق شد و برادرش از طريق دوستانش او را از فرودگاه خارج كرد. سوسن از ديدن كثرت زنهاي باحجاب در بغداد تعجب ميكرد.[۱۹]
سوسن پس از دو روز به برادرش گفت كه سيا ميخواهد خودت را به منطقه كردنشين برساني تا آنها ترتيب انتقال تو و خانوادهات را به خارج بدهند. سپس توضيح داد سيا سؤالهايي از تو دارد كه عراقيها تا دستيابي به كلاهكي هستهاي چقدر فاصله دارند؟ چه ميزان سوخت تسليحاتي در اختيار دارند؟ برنامه سانترفيوژها چقدر پيشرفت كرده است؟ از چه روشي براي جداسازي ايزوتوپها استفاده ميشود؟ كارخانههاي اسلحهسازي كجا هستند؟ آيا ميتواني دانشمندان هستهاي را معرفي كني؟ سعد با ناباوري گفت مگر آنها نميدانند سال ۱۹۹۱ برنامه هستهاي عراق از بين رفته و هيچ چيز از آن باقي نمانده است؟ آنها بايد اين را بدانند.
پس از اينكه سوسن فهرست سؤالهاي سيا را مطرح كرد، سعد پاسخ داد: «منابع لازم براي ساختن هيچ چيز نداريم، حتي قطعات يدكي معمولي مورد نياز ارتش را در اختيار نداريم. ما حتي نميتوانيم يك هواپيما را هدف قرار دهيم. هيچ چيز برايمان نمانده است. البته اگر تحريمها لغو شود، صدام برنامهاش را از سر خواهد گرفت.» منشي سعد كه از عوامل اطلاعاتي عراق بود مزاحمتهاي بسياري ايجاد ميكرد و به رغم ۱۰ روز اقامت سوسن در بغداد فقط فرصتهايي كوتاه براي صحبت پيش آمد. آخرين بار سوسن سؤال كرد كه يكي از دانشمندان عراقي به آمريكا گريخته و ادعا كرده است كه عراق سلاحهاي كشتارجمعي دارد. سعد پاسخ داد او يك حقهباز است و براي پول اين كار را كرده و دروغ ميگويد.
سعد توفيق گفت البته طرحي از سوي جعفر دايه، جعفر شيعي، براي ساخت بمب پيشنهاد و ساخت آن آغاز شد كه قرار بود مطابق طرح منهتن آمريكايي كه نيازي به راكتور هستهاي ندارد آغاز شود. اين روش منسوخشده و پرهزينه ميتوانست خارج از ديد آمريكا به كار خود ادامه دهد. اما در سال ۱۹۹۱ يك هواپيماي آمريكايي كه مأموريت اصلياش را انجام داده و در حال بازگشت بود براي خلاصي از دو بمب موجود خود به صورت اتفاقي منطقه تارميا تقريباً در ۳۰ كيلومتري شمال بغداد را هدف گرفت كه دود ناشي از آن موجب شد مجدداً آمريكاييها با هواپيماي بيـ ۵۲ آنجا را بمباران كنند. بر اثر اين بمباران تأسيسات غنيسازي اورانيوم تارميا كه عراقيها به آن «كارخانه صفا» ميگفتند كاملاً تخريب شد و برنامه جعفر هرگز احيا نشد. سوسن الحداد در بازگشت، اطلاعات جمعآوريشده را به سيا داد. مسئولان سازمان سيا از تمام كانالهاي خود يعني سي نفر اقوام دانشمندان جواب يكسان گرفتند و مطمئن شدند عراق تسليحات كشتارجمعي ندارد. با اين حال در اكتبر ۲۰۰۲ پس از سفر سوسن، دستگاه اطلاعاتي آمريكا گزارشي منتشر كرد كه صدام در حال احياي برنامه هستهاي عراق است. (همان، ۱۵۹ـ۱۵۶)
نقش ابزاري سازمان ملل در زمان اشغال عراق
يكي از مقامات دولت بوش در اكتبر ۲۰۰۲ اعلام كرد: «ما نيازي به شوراي امنيت سازمان ملل نداريم.» اگر شورا ميخواهد محلي از اعراب داشته باشد، بايد اختيارات مشابهي همچون اختيارات كنگره به رئيسجمهور آمريكا بدهد (استفاده از زور به ميل و ارادة رئيسجمهور)، اگر شورا اقدام نكند، ما از اقتدار برخورداريم و كاري را كه به عقيده ما ضروري است، انجام ميدهيم.[۲۰]
آمريكا قطعنامهاي (۱۴۴۱) را تسليم شوراي امنيت كرد و سپس کالین پاول اعلام كرد شورا ميتواند نشست برگزار كند، اما ما نيازي به اجازه آنها نداريم. رهبران ايالات متحده و بريتانيا با شوراي امنيت سازمان ملل اتمام حجت كردند كه «ظرف ۲۴ ساعت تسليم شويد، والا كشور را اشغال و رژيم مد نظر خودمان را بدون مهر تأييد بيمعناي شما در آنجا برقرار ميكنيم. در آن صورت سازمان ملل محلي از اعراب نخواهد داشت، زيرا از عهده اجراي مسئوليتهاي محوله برنيامده و از دستورهاي واشنگتن اطاعت نكرده است.»[۲۱]
آري فليشر، سخنگوي كاخ سفيد، به مطبوعات خبر داد كه سياست آمريكا تغيير رژيم است. اين تغيير به معناي آوردن رژيمي نيست كه عراقيها بپسندند، بلكه رژيم دلخواه فاتح است.[۲۲]
رايس اعلام كرد عراق نه تيمور شرقي است و نه كوزوو و افغانستان كه داراي اقتصاد ورشكسته باشد. عراق لقمه چربي است كه واشنگتن بايد مسئول آن باشد نه سازمان ملل و نه مردم عراق.[۲۳]
نوامبر ۲۰۰۲ مسئولان دفتر سيا از خاورميانه براي اجلاسي در سفارت آمريكا در لندن جمع شدند. مقامات ارشد سيا در اين اجلاس اعلام كردند: «بازي شروع شده است و بايد تمام شك و ترديدها را كنار بگذاريد.» ما قصد داريم جنگ با عراق را آغاز كنيم. با اينكه اختلافاتي در سيا در اين باره وجود داشت، اما به مخالفان اعلام شد بايد جهان غرب را با خود همراه كنيم، زيرا رئيسجمهور مصمم است اين جنگ را آغاز كند و هر كس موافق نيست از ميدان خارج شود.[۲۴] در سال ۲۰۰۲ راهبرد امپراتوري جديد (آمريكا) ويژگيهاي كشور هدف در جنگ پيشگيرانه را چنين تعريف كرد:[۲۵]
- بايد عملاً بيدفاع باشد.
- بايد چنان مهم باشد كه ارزش زحمت و دردسر آن را داشته باشد.
- بايد به نحوي بتوان هدف را نهايت شر و تهديد فوري براي ادامه حيات آمريكا نشان داد.
عراق دو شرط اول و دوم را داشت و براي رسيدن به شرط سوم نيز نطقهاي پرشور بوش پسر و بلر كافي بود. يك منبع دولتي آمريكا در واشنگتن كه نزديك به دو دهه در امور اطلاعاتي تجربه داشت، ميگويد: «بوش [پسر] قادر است هر دروغي ببافد تا هدفش را كه جنگ در عراق است پيش ببرد. به همين دليل، واشنگتن با بازرسي مخالف بود، چون بيم داشت كه چيز زيادي در عراق پيدا نشود».[۲۶]
اشتباههاي آمريكا در عراق
نداشتن برنامه براي اداره كشور عراق پس از اشغال كه بر تز تخريب سازنده مبتني بود، باعث شد تا امريكاييها با هر پديدهاي منفعلانه برخورد كنند.
با توجه به اين كه پيروزي نظامي در عراق بسيار سريع و آسان به دست آمد، اشغالگران فكر نميكردند تهديدي توانمندتر از صدام در عراق بتواند در مقابل آنها اعلام موجودیت كند. اين باورها باعث شد كه امريكاييها با اطمينان، بلافاصله پس از اشغال عراق، سوريه و عربستان را هدف بعدي اعلام كنند. گذشت زمان نشان داد كه اشغال عراق پايانيافته، ولي پيروزي حاصل نشده است، زيرا هدف امريكا و انگليس از اشغال عراق حكومت بر اين كشور بود كه محقق نشد. اشتباهات بزرگ امريكا در عراق آينده آنها را با ابهام بيشتري مواجه كرد كه به برخي از آنها اشاره ميكنيم:
الف) اشتباه در پيشبيني
عراق به علت تقويت و تجهيز حزب بعث و ارتش اين كشور در جنگ عليه ايران، پس از توقف جنگ، به قدرت خطرناكی تبديل شد كه توازن قوا را در خاورميانه ضد منافع اسرائيل به مخاطره انداخت؛ به ويژه اینكه هر روز احتمال استفاده از اين نيرو عليه منافع اسرائيل بيشتر ميشد. به همين علت، آمريكاييها در انديشهمهار قدرتي برآمدند كه با اشتباه آنها شكل گرفته بود. مارتين اينديك تئوري مهار دوجانبه عليه ايران و عراق را مطرح كرد كه كلينتون، رئيسجمهور وقت آمريكا، آن را پذيرفت.[۲۷]
صدام با استفاده از نقطه ضعف غرب، مواضعي ضد اسرائيلي اتخاذ كرد تا بتواند با غرب به توافق برسد؛ اما اين بار اقليت حزب بعث اهميت قبلي خود را نزد آمريكاييها از دست داده بود. بنابراين، صدام به بهانههاي واهي از جمله تلاش براي توليد سلاح كشتارجمعي مورد غضب امريكا واقع شد. سرانجام در ۲۰ مارس ۲۰۰۳ کشور عراق مورد هجوم نظامي اشغالگران قرار گرفت و پس از ۲۱ روز، اشغال شد.
صدام فرماندهي ارتش عراق عاقلانهتر از آمريكاييها فكر ميكرد و ميدانست كه آمريكا در عراق پس از اشغال، دچار مشكل خواهد شد و هيچ جرياني بهتر از صدام و حزب بعث نميتواند منافع اين كشور را تأمين كند. بنابراين، باور نميكرد كه آمريكاييها درصدد نابودي حزب بعث برآيند. صدام تا آخرين لحظه با اطمينان منتظر بود با آمريكا به نتيجه برسد. پل برمر، اولين حاكم آمريكايي در عراق، در كتاب خاطرات خود مينويسد:ژنرال فَست[۲۸] در گزارش دستگيري صدام در آن دخمه مينويسد كه صدام بلافاصله با زبان انگليسي لهجهدار گفت:«من صدام حسين، رئيسجمهور عراق، هستم و ميخواهم مذاكره كنم.»[۲۹] برمر در صفحه ۳۳۸ اين كتاب به ملاقات چهار تن از رهبران وقت عراق (احمد چلبي، پاچهچي، موفق الربيعي و عادل عبدالمهدي) با صدام اشاره و تأكيد كرد كه وي همچنان از موضع رئيسجمهور با آنها صحبت و حتي اهانت ميكرد. بنابراين، صدام معتقد بود كه در مقابل تهديد ايران، بهترين ابزار براي منافع آمريكاست و تصور ميكرد كه آمريكاييها نيز اين درك را دارند؛ غافل از اينكه كاخ سفيد در مسير تصميم عاقلانه قرار نداشت.
اشغال عراق با محوريت آمريكا به رغم عدم موافقت سازمان ملل و كشورهاي اروپايي، عربي، ايران، چين و روسيه، شرايط بينالمللي نامطلوبي براي آمريكا و انگليس به وجود آورد. امريكا كه در جنگ دوم خليج فارس (۱۹۹۱) از حمايت گسترده بينالمللي برخوردار بود، در جنگ سوم خليج فارس در سال ۲۰۰۳ در شرايط انزواي بينالمللي، به جنگ گستردهتري تن داد. اين كشور كه پيروزي خود را در عراق قطعي و همراه با موفقيت ميدانست، نميخواست هيچكس را در اين پيروزي سهيم كند.
به همين دليل، حتي معارضان عراقي در جنگ سهمي نداشتند، چون آمريكاييها تصميم نداشتند در آينده حكومت، امتيازي به آنها بدهند. موافقتنامه ۱۵ نوامبر كه در واقع ايجاد چارچوبي سياسي براي حضور درازمدت آمريكا و تداوم جريان بازسازي قدرت و هدايت آن در عراق بود، باعث شد كه امريكاييها خود را نه تنها از پشتوانه بينالمللي، بلكه از پشتوانه داخلي عراق نيز بينياز ببينند، چون تصور ميكردند بدون پشتوانه داخلي و خارجي قادر به اداره عراق هستند.[۳۰] در حالي كه اگر براي پيروزي نظامي داشتن پشتوانه مؤثر نباشد، براي تحمل فشارها و توجيه عدم موفقيت يا شكست داشتن پشتوانه بسيار مؤثر است.
امريكايي با دكترين جنگ پيشگيرانه وارد بحران عراق شد. از ديد كاخ سفيد، مفهوم دكترين جديد، نوعي گسترش حق دفاع مشروع و واكنشي زودهنگام به فاجعهاي در آينده و مانعي براي پيشگيري از سه خطر تروريسم شبكهاي، كشورهاي شرور و سلاحهاي كشتارجمعي بود. ويليام كريستول اين دكترين را جهاني شدن از نوع آمريكايي ميداند كه تركيبي از «آرمانگرايي» ويلسون و علاقه روزولت به «چماق بزرگ» است.[۳۱]
رابرت كاگان، تحليلگر مؤسسه كارنگي و روزنامه واشنگتن پست، در تفسير اين دكترين ميگويد: آمريكا در كشور خود بسيار نگران رعايت حقوق بشر است و در خارج با خشونت و خطرات روبهروست. آنان به گرگ تبديل ميشوند تا از گوسفندان دفاع كنند.[۳۲]
در حقيقت، آمريكا بر اساس دكترين جنگ پيشگيرانه، وارد بحران عراق شد و پس از اشغال به جاي تعقل و تدبير، با تكيه بر قدرت سختافزاري خود در عرصه تصميمگيري عمل كردند. اين پيروزي، بدون جنگ و درگيري به وجود آمد و نام آن را پيروزي در جنگ گذاشتند تا بتوانند با تهديد نظامي، ساير كشورهاي منطقه را به تسليم وادار كنند. رهبر معظم انقلاب در برابر تهديدهاي آمريكا فرمودند: «مبالغه در قدرت دشمن، يكي از ترفندهاي آمريكاست. پول و قدرت سياسي و جنگافزار مدرن و انبوه، دولتهايي را ميترساند كه از پشتوانه ملت خود محروماند. غلبه نظامي بر رژيمي مانند صدام كه نه پشتوانه ملت داشت و نه ارتشي با ايمان و روحيه جهادي، دليل قدرت نيست. آمريكا نتوانسته است بر ملت عراق پيروز شود. عراق به همان اندازه كه داعيه دموكراسيخواهي آمريكا را به محك آزمايش كشاند و اين كشور را رسوا كرد، توانست ادعاي قدرت مطلق و شكستناپذير بودن آمريكا را به چالش بكشاند و به تمسخر بگيرد.»[۳۳]
آمريكا پس از اشغال عراق، بايد بين ماندن و حذف شدن حزب بعث و ارتش اين كشور يكي را انتخاب ميكرد. بقاي حزب بعث به معناي ادامه مخالفت و سركوب اكثريت ۸۳ درصدي شيعه و كرد و احتمال كودتا عليه حكومت آمريكا در عراق بود و از دست دادن حزب بعث نيز به مفهوم ناديده گرفتن منافع راهبردي آمريكا در استفاده از اين ابزار در آينده بود.
سرانجام، آمريكا در حمله به عراق براي تحقق طرح خاورميانه بزرگ، با تكيه بيش از حد به توان نظامي خود و اطمينان از اعمال حاكميت، تصميم گرفت حزب بعث و ارتش عراق را منحل كند. البته اين تصميم توافقي بين برمر و رامسفلد بود و حتي با بوش نيز مشورت نكردند كه بعدها نيز در كاخ سفيد مورد اعتراض قرار گرفت.
ب) انحلال حزب بعث و ارتش
گذشت زمان نشان داد كه آمريكا در كنار اشتباههاي بزرگ در روند بحران عراق، با انحلال ارتش و حزب بعث بزرگترين خطا را مرتكب شد. آمريكا تصور ميكرد كه جريانهاي سكولار و مطلوب آمريكا قادرند در سايه اقتدار اين كشور حكومت را بر اساس مصالح و منافع آمريكا اداره كنند. به زعم آنها:
ـ حكومت نوپا را عامه مردم عراق ميپذيرند زيرا ديكتاتوري صدام را نخواهد داشت.
ـ اكثريت شيعه و كرد در سايه ليبرال دموكراسي از حقوق بهتري در مقايسه با گذشته برخوردار خواهند شد.
ـ سطح رفاه مردم افزايش خواهد يافت و عراق به تدريج با رسيدن به شاخصهاي طرح خاورميانه بزرگ به عنوان الگويي كامل در منطقه مطرح خواهد شد.
ـ در سايه اقتدار نظامي اشغالگران، امنيت و رفاه همهجانبه در كشور ايجاد و هر گونه ناامني و تهديد از داخل و خارج توسط اشغالگران سركوب خواهد شد.
ـ در چنين وضعيتي، ملت عراق شرايط موجود و چشمانداز آينده را در مقايسه با حكومت صدام به مراتب بهتر و بيشتر خواهند پذيرفت.
بدين ترتيب، حكومت موقت عراق با مشاركت ظاهري قوميتها و اقتدار حكومتي آمريكا آغاز به كار كرد و عوامل مد نظر آمريكا با پشتوانه اين كشور در پستهاي كليدي و حساس به كار گماشته شدند. با گذشت زمان، مطالبات شيعه با محوريت مرجعيت بر اساس حقوق دموكراسي و مطالبات كردها براي ايجاد فدراليسم و تعيين حدود كردستان، شرايط جديدي به وجود آورد كه آمريكاييها بايد براي حل آن تصميم ميگرفتند. از سوي ديگر، عراق آشوبزده فرصتي براي حضور تروريستهاي فراملي ايجاد كرد و نيروهاي بعثي نيز ناگزير در موضع دفاع و مبارزه قرار گرفتند. بدين ترتيب، به حكم شرايط و بر اساس اصل دشمن مشترك، پيوند وهابيت و حزب بعث شكل گرفت و مطالبات ديگر نيز افزايش يافت. اشغالگران با قدرت تمام درصدد مقابله با شورشيان برآمدند و طولي نكشيد كه جنگ بين اهل تسنن و اشغالگران شعلهور شد. از آنجا كه دولت نوپاي عراق در حال شكلگيري بود، ناگزير اشغالگران بايد به تنهايي در جنگ وارد ميشدند. از طرفي، اقدامات تهديدآميز آمريكا عليه شيعيان باعث تحريك آنها شد و پس از اندك زماني، گروه شبهنظامي شيعي در قالب جيش المهدي اعلام حضور كرد. ارتش آمريكا با هدف سركوب مقاومت مردمي، در مناطق وسيعي از عراق به درگيري و جنگ پرداخت و گسترش دامنه جنگ نشان داد كه اشغالگران آنگونه كه تصور ميكردند با قدرت نظامي قادر به كنترل بحران نيستند.
در حقیقت ؛ غرور کاذب آمریکا موجب شد : مقابله آمريكا با تروريستها در عراق، جبهه متحد عربهاي سني را ضد آمريكا تقويت كند. جنگ با جيش المهدي در مناطق كربلا و نجف، اتحاد شيعه را ضد اشغالگران شكل دهد و در نهايت، آمريكا بدون پيروزي از اين جنگها خارج شود. خروج ناموفق از جنگ، باعث اقتدار مقاومت ضد آمريكا شد و از آن پس، دامنه جغرافيايي جنگ به مناطقي وسيعتر كشيده شد. علاوه بر آن، تاكتيك جنگ تغيير كرد و مبارزه به شكلي نامتقارن و متناسب با آسيبپذيري آمريكاييها افزايش يافت. بنابراين، كاربرد جنگ منطقهاي و گسترده نيز از اشتباههاي آمريكا بود كه ابتكار عمل جنگ را در اختيار تروريستها و مقاومت عراق قرارداد. آمريكا پس از تحمل شكست در ميدان جنگ گسترده، ناچار به مطالبات كردها و شيعيان كه اكثريت مطلق جمعيتياند، تن داد. اين موضوع همان چيزي است كه در تصور اوليه آمريكاييها و حتي در دكترين جنگ پيشگيرانه آنها تعريف نشده بود.
عدم موفقيت برخورد سختافزاري آمريكا در بحران داخلي عراق باعث افزايش مطالبات مردمي شد. در اين ميان، عوامل مطلوب آمريكا در آغاز حكومت موقت عراق (علاوي، نخستوزير، حازم شعلان، وزير دفاع و فلاح نقيب، وزير كشور) كه با پشتيباني تمامعيار آمريكا پيش ميرفتند و بر علیه مخالفان آمريكا از جمله ايران موضعگيري ميكردند، در كمترين زمان نه تنها عقبه مردمي خود را از دست دادند، بلكه با اختلاس و سوءاستفادههاي كلان مالي، آبروي خود و اربابان خود را بردند.
با سوختن كارت سكولارها، اشغالگران ناگزير در پاسخ به مطالبات اكثريت مردم، به انتخابات تن دادند. ائتلاف شيعه و اتحاد آنها با كردها كه زمينه تاريخي داشت، آمريكا را به انفعال بيشتر واداشت؛ به ويژه اینكه مرجعيت شيعه توانست خواست خود را در برگزاري انتخابات و تدوين قانون اساسي عراق به اشغالگران تحميل كند. در واقع، شرايط عراق به غربت بيشتر آمريكا و اشغالگران افزود و به تناسب ضعف اشغالگران، نيروهاي تروريست نيز به روشهاي پيچيده متوسل شدند.
ج) اشتباه در برآورد ديپلماتيك
امريكاييها پيشبيني ميكردند كه در حمله به عراق ميتوانند از همكاري تركيه و ساير كشورهاي اروپايي مانند آلمان و فرانسه و همچنين از سازمان ملل برخوردار شوند. اما اين كشورها و سازمان ملل با اقدام امريكا همراهي نكردند، به ويژه تركيه كه نقشي مهم داشت، از همكاري با امريكا امتناع كرد (Kordsman, april 2006, P.6). امريكا براي اداره حكومت داخلي عراق نيز به نقش محوري تبعيديهاي عراقي نظير علاوي، چلبي و… دل بسته بود كه آنها نيز با عدم پشتوانه مردمي مواجه شدند.
د) برآورد غلط از محیط فرهنگی در عراق
اشغالگران تصور ميكردند كه حذف صدام، ازمطالبات عمده جناحهاي مختلف عراق است، در حالي كه دوران پس از صدام به فرصتي براي مطالبات جدید و تاريخي شيعيان، كردها و تروريستها تبديل شد. بنابراين، امريكاييها به جاي حكومت بر سه جريان كرد، عرب شيعه و سني، ناگزير شدند راهحلي براي مطالبات متضاد آنها بيابند.
كردها در صدد ايجاد فدراليسم به عنوان گامي به سوي استقلال با محوريت كركوك و حمايت اسرائيل در تعريف منافع مشترك برآمدند. اسرائيليها نيز به دلايل تاريخي، ژئوپليتيكي، منابع و ذخاير نفتي و آب سرشار كردستان خواستار ايجاد كردستان بزرگ در راستاي تأمين خواست كردها با هدف ايجاد چالش در كشورهاي همسايه عراق و تأمين نيازمنديهاي تاكتيكي خود برآمدند. پس از مدت كوتاهي از ايجاد حكومت فدرالي در كردستان، اسرائيل براي ايجاد دو خط لوله نفتي از كركوك به حيفا از طريق اردن (Rapaeli. 26 aug. 2003) را مطرح کرد. روزنامه يديعوت آحرونوث نوشت: شركت موتورولا و موگام كام، موفق به عقد قراردادهايي به ارزش چند صد ميليون دلار با دولت كردستان شدهاند كه ساخت فرودگاه بينالمللي اربيل يكي از مهمترين اين قراردادهاست. (Yedioth aharnoth. 2 dec. 2005)
همچنين شركتهاي تجاري با اسم رمز ((Z)) Shioni, Bezek توسط يهوديان تشكيل شدند و مأموران موساد نيز از طريق تركيه تحت پوشش مهندس، كشاوزر يا تاجر با گذرنامههاي غيراسرائيلي وارد كردستان ميشدند. در سال ۲۰۰۵، حدود ۱۲۰۰ مأمور امنيتي اسرائيل مخفيانه در شمال عراق به فعاليتهاي جاسوسي، آموزشي و عملياتي ميپرداختند. (G. malbrunat. 28 sep. 2005)
رهبران كرد عراق، جلال طالباني و مسعود بارزاني نيز بارها به نوعي اسرائيليها را تأييد كردهاند. جلال طالباني در سوريه گفت: ما از فلسطينيها، فلسطينيتر نيستيم كه بخواهيم با اسرائيل ارتباط برقرار نكنيم. مسعود بارزاني نيز در مصاحبهاي گفت: هر گاه زمان آن فرا رسد، سفارت اسرائيل نيز در بغداد افتتاح خواهد شد و ما نيز درخواست تأسيس كنسولگري اسرائيل را در پايتخت كردستان (اربيل) خواهيم داد (u.p.i 7 jun. 2000). اين اظهارات نشاندهنده روابط تاريخي رهبران كرد با رژيم صهيونيستي است.
سيمور هرش، روزنامهنگار معروف امريكايي كه بسياري از رازهاي محرمانه اسرائيل را افشا كرده است، در مقالهاي در سال ۲۰۰۴ تأكيد كرد: اسرائيليها به اين نتيجه رسيدهاند كه امريكاييها در پروژه دموكراسي و ايجاد ثبات در عراق ناموفق خواهند بود. از اين رو، بايد از تجزيه عراق حمايت كرد و كردهاي عراقي را به اين سمت حركت داد. اين همان طرح B شارون است. (Tongran. 22 jul, 2004).
در واقع، مطالبات كردها علاوه بر پشتوانه مردمي، از حمايت قاطع اسرائيل نيز برخوردار بود. بنابراين امريكاييها نميتوانستند با خواست كردها مخالفت كنند. اين در حالي است كه اين مطالبات، منافع اقليت سني عرب را در اشغال كركوك تهديد ميكند و فرصتي ناخواسته در اختيار شيعه قرار ميدهد، زيرا با فدرالي شدن و تجزيه كردستان، شيعيان نيز از حق فدرالي برخوردار خواهند شد. در اين صورت، منابع و ذخاير نفتي جنوب، راه دريايي و همسايگي با ايران بر قدرت شيعيان ميافزايد و باعث تقويت شيعيان بحرين، كويت و شرقيه عربستان ميشود كه امريكا به شدت نگران اين نتيجه است. از طرفي، دوستان راهبردي كشورهاي عربي و غربي يعني اقليت عرب سني در عراق از منابع، ذخاير و اهميت ژئوپليتيك محروم و در غرب عراق محاصره ميشوند كه در آن صورت نيز امريكا متضرر خواهد شد؛ زيرا شريك تاریخی و راهبردي خود را از دست خواهد داد.
ه) تضاد در سياستهاي نظامي و غيرنظامي امريكا در عراق
عدم برنامهريزي مؤثر امريكا براي ارائه كمكهاي اقتصادي در بازسازي اقتصاد عراق، با اين تصور كه عراق كشوري با ثروت نفتي است و ميتواند به سرعت با تغيير در رهبري خود آباد و احيا شود[۳۴] نيز يكي ديگر از مهمترين اشتباهات امريكا در عراق بود.
پايگاه فرانسوي زبان الترنت در سال ۲۰۰۶ در گزارشي مينويسد: قرار بود براي جنگ عراق تنها ۶۵ ميليارد دلار هزينه شود، اما طبق آمار موجود، جنگ عراق تا كنون پانصد ميليارد دلار هزينه دربر داشته است و ماهانه شش ميليارد دلار نيز هزينه ميشود. (استفان، پيزو، ۲۲ فوريه ۲۰۰۶) طبق گزارش تحقيقات كنگره از سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۶، در مجموع ۹/۲۲ ميليارد دلار هزينه كمكرساني شده كه از اين مبلغ ۶۲ درصد كمكهاي ارسالي براي بازسازي اقتصادي و سياسي و ۳۸ درصد براي كمك به ايجاد امنيت در عراق هزينه شده است. طبق اعلام رسمي سربازرس ويژه بازسازي عراق، سوءاستفادههاي مالي و تقلب در كمكرسانيهاي پرهزينه از سوي مقامات امريكايي بسيار زياد بوده است.[۳۵]
وجود شركتهاي رانتي وابسته به دولتمردان امريكا و هزينههاي گزاف آنها، علاوه بر تحميل هزينه سنگين مالي به امريكا، اولويتهاي كاري را از ايجاد امنيت به فعاليتهاي كمكرساني تغيير داده است. اين عملكرد ناهمگون، باعث تحميل اولويتهاي ديگري شده است؛ به گونهاي كه اين شركتها به تداوم ناامني در عراق بيعلاقه نيستند تا منافع اقتصادي آنها بيشتر تأمين شود. كيسينجر در مصاحبه با لوموند فرانسه در پاسخ به اين سؤال كه چگونه واشنگتن ميتواند از بحران عراق خارج شود؟ گفت: ما نميتوانيم در آينده نزديك از عراق خارج شويم، زيرا با دو مشكل مواجهيم؛
- چگونه از بحران خارج شويم كه خسارت كمتري داشته باشد،
- پيامد خاتمه دادن به اين مسأله بيش از همه در جهان به نفع كساني است كه با مداخله ما در عراق مخالف بودند و اين نتيجه به مصلحت امريكا نيست. (Lemond. Fr. May 2006).
نتيجه اين اشتباهات امريكا در عراق كه باعث شد، طرحهاي امريكا با شكست مواجه شود و عملاً برنامه مدون امريكا كه به بیشتر به يك آرزو شباهت داشت، فاقد كارآمدي باشد. ناگزیر، امريكا پس از اولين سال جنگ كه نتوانست خود را در عراق تثبيت كند، در موضع انفعال قرار گرفت و به شرايطي تن داد كه در آينده نيز بايد خسارت آن را بدهد؛ از جمله:
ـ حاكميت جريانهاي شيعي طرفدار ايران و حذف نقش شيعيان سكولار؛
ـ از دست دادن حزب بعث و ارتش عراق كه ميتوانستند دوستان استراتژيك امريكا باشند؛ گرچه تلاش كردند تا بتوانند مجدداً آنها را برگردانند، اما موفق نشدند؛
ـ ارتباط طبيعي و قوي ايران با شيعيان حاكم و كردهاي عراق؛
ـ تحميل نظرات مرجعيت به امريكا براي برگزاري انتخابات و تدوین قانون اساسي عراق؛
ـ تنها ماندن امريكا در صحنه عراق و خروج تدريجي همپيمانان؛
ـ مخالفت كشورهاي عربی منطقه با برخورد خشن نظامي و اشغالگري امريكا؛
ـ تلفات سنگين انساني و خسارتهاي اقتصادي و اعتباري امريكا در عراق؛
ـ ائتلاف وهابيت و بعثيها عليه امريكا؛
ـ روي كار آمدن دولت عراق با نظر مردم و مرجعيت و برخلاف نظر امريكا؛
ـ مخالفت دموكراتها با اقدامات نومحافظهكاران و به تبع آنها مردم؛
ـ اقتدار ايران در پي اشغال عراق و آسيبپذير بودن امريكا در جنگهاي نامتقارن.
بنابراين، اشتباهات امريكا باعث شد، دولت طرفدار ايران در عراق سر كار بيايد و ايران به عنوان بازيگر اصلي در عراق ايفاي نقش كند و ارتباط فرهنگي و رفت و آمدهاي مردم دو كشور براي زيارت كه سالانه بيش از يك ميليون نفر است، فاصلههاي ايجاد شده بين دو ملت را به حداقل كاهش دهد و فرصتهاي مضاعفي براي ايران در عراق و منطقه به وجود آورد. بنابراين، در بين كشورهاي منطقه بيش از همه جمهوري اسلامي توانست از ناكاميهاي امريكا در عراق به نفع قدرت منطقهاي خود استفاده كند.
تبعات اشغال عراق برای امريكا
الف) ائتلاف وهابيت و حزب بعث
آموزة جنگ پيشگيرانه امريكا كه بر تحميل خواست و اراده اين كشور بدون توجه به حقوق و ملاحظات مردمي و بينالمللي مبتني بود، خيزش مقاومت اسلامي به ويژه در كشورهاي عربي را به دنبال داشت. در حقيقت، اين اشتباه مانند هيزمي، آتش القاعده و وهابيت را برافروخت و در جهان عرب به ويژه در جامعه اهل تسنن، القاعده به عنوان تنها بستر مبارزه مسلحانه، افراد و جريانهاي مبارز را به عنوان پتانسيل ضد امريكايي جذب كرد و در صدد مقابله برآمد. همان طور كه امريكا از فرصتها براي توسعه امنيت خود استفاده ميكرد، جريانهاي وابسته به القاعده نيز با اقدام پيشگيرانه، صحنه متلاطم و ناآرام عراق را به عنوان ميدان مبارزه بر ضد امريكا انتخاب كردند. با اين كه حضور امريكا در عراق تهديدي مستقيم عليه القاعده نبود، اما بستر ناامن عراق بهترين حوزه امنيتي براي انتقام جویی القاعده از آمریکا به حساب ميآمد. ناتواني اشغالگران در كنترل مرزها و نبود ساز و كار امنيتي در شهرها، باعث شد كه نيروهاي وهابي و القاعده در سطحي گسترده وارد عراق شوند. در حاليكه اگر امريكاييها به مردم و دولت عراق اعتماد ميكردند و تأمين بخشي از امنيت را به آنها ميسپردند، شايد چنين حوادثي رخ نميداد. شاهد اين مدعا، اين حقيقت است كه در سال اول اشغال كه نيروهاي محلي امنيت را در مناطق مختلف برقرار ميكردند، مردم عراق به مراتب امنتر و آرامتر از سالهاي دوم و سوم اشغال بودند. افراطيون وهابي پس از ورود به عراق،) علی رغم تضاد گسترده اعتقادی با بعثيهاي ناسيوناليست و لائيك که سال ها در خدمت امریکا بودند ویک باره با خیانت آمریکا مواجه شده بودند برای انتقام از غرب بر محور دشمن مشترك (امريكا ) با هم متحد شدند. این ائتلاف با گذشت زمان، انگيزه و اعتقاد وهابيت در كنار تجربه و تخصص حزب بعث به قدرتي پر توان عليه اشغالگران تبديل و باعث توسعه ناامني در عراق شد. اين در حالي است كه درگيري قومي و توسعه اختلاف مذهبي به عنوان راهبرد صهيونيستها، بيش از هر چيز بر دامنه ناامنيها ميافزود.
ب) بهرهبرداري كشورهاي منطقه از حزب بعث
انحلال ارتش و حزب بعث و پيوند آن با وهابيت، اشغالگران را با چالشي بزرگ مواجه كرد. در اين ميان، كشورهاي عرب سني از جمله عربستان و امارات با حمايتهاي مالي و سياسي سعي كردند از قدرت و فرصت ايجاد شده، براي افزايش مطالبات خود در مقابل حكومت شيعه و كرد در عراق استفاده كنند. سوريه نيز در پاسخ به تهديدهاي امريكا، از اين اهرم با سه هدف استفاده كرد:
ـ انجام اقدام پيشگيرانه عليه او درگير كردن بيشتر اين كشور در عراق؛
ـ هدايت توان جريانهاي تندرو وهابي سوريه به عراق در راستاي مبارزه با آمریکا ؛
ـ مطرح كردن جريانات وهابي در سوريه به عنوان تهديدي كه در صورت سقوط رژيم حاكم بر سوريه، غرب را با تهديد وهابيت در اين كشور مواجه خواهد كرد.
بدين ترتيب، كشورهاي عربي با حمايت از عربي بودن عراق و سلطه تاريخي عربهاي سني و ابراز نگراني از توسعه قدرت حكومت شيعي، از توان نظامي بعثي ـ وهابي در راستاي مطالبات و منافع خود استفاده كردند و با فشار بر اشغالگران، تأمين حقوق اقليت اهل تسنن عرب را با روي كار آمدن مجدد بعثيها مطرح كردند. در اين راستا، ملك عبدالله، پادشاه اردن، خطر هلال شيعي را مطرح كرد. پس از او، اظهارات ضد شيعي مبارك، طرح آشتي ملي عمرو موسي، دبير كل اتحاديه عرب و موضعگيري عربستان سعودي در اين زمينه نيز قابل تجزيه و تحليل است. نتيجه سه سال مبارزه تروريستها عليه امريكا باعث شد امريكاييها تمايل خود را با بازگشت بعثيها به حكومت اعلام كنند. رايزني رايس وزیر خارجه وقت آمریکا در كشورهاي عربي در ماه ژوئن ۲۰۰۶ نيز در اين زمينه قابل ارزيابي است؛ گرچه شرايط حاكم بر عراق، راهكار عملي و اجرايي براي حاكميت بعثيها را دستكم در كوتاه مدت از دست داده بود. (اكبري، ۱۳۸۵: ۳۴)
ج) افزایش ناامني در عراق
برخورد نظامي خشن امريكا، اساسيترين عامل توسعه ناامني در عراق بود. امريكاييها سعي كردند از ارتش و پليس عراق در جنگ فلوجه و نجف در راستاي منافع خود استفاده كنند؛ گرچه ارتش مردمي نيز طبق انتظار امريكاييها عمل نكردند. اينگونه اقدامها باعث ابهامهاي بيشتر بين قوميتها و مذاهب عراقي شد.
ناتواني اشغالگران در برخورد با تروريستها، باعث شد كه آنها به تضعيف بيشتر حكومت عراق با هدف ناكارآمد نشان دادن اشغالگران بپردازند؛ به گونهاي كه حتي سنيهاي طرفدار حكومت نيز از حملات تروريستي در امان نبودند. بنابراين، دامنه جنگ از امريكاستيزي به شيعهستيزي گسترش يافت و نبرد يكجانبه قومي ـ مذهبي تروريستها با هدف فشار همزمان بر اكثريت حاكم بر عراق و به تمكين درآوردن آنها آغاز شد.
انفجار حرم امامين عسگريين (ع)، مهاجرت اجباري شيعيان از سرزمين تاريخي خود و قتل عام مردم به جرم شيعه بودن كه حتي در زمان بعثيها سابقه نداشته ـ اين سؤال را مطرح ميكند كه چرا امريكاييها بر انحصار و كنترل سازمان امنيت و وزارتخانههاي كشور و دفاع عراق اصرار ميكردند؟ اگر در عراق امنيت كامل ايجاد شود، اشغالگران در چه موقعيتي قرار ميگيرند؟ آيا هدف و برنامه امريكا ايجاد هرج و مرج كنترل شده در عراق بود؟
چرا كشتن زرقاوي، پسران صدام و حتي دستگيري صدام زماني رخ داد كه اشغالگران به بهرهبرداري سياسي آن نياز داشتند؟ جنگ قومي به نفع چه كسي بود؟ آيا اين كينه بومي بود يا دستاورد اشغالگران؟ پاسخ سؤالهاي مذكور اين است كه ناامني ايجاد شده با محوريت حزب بعث كه از اشتباهات امريكا نشأت ميگرفت، بيشترين خسارت را متوجه مردم عراق و حكومت مردمي كرد. در حاليكه عراق كشور عشايري است و حدود ۹۰ درصد عشاير عراق تركيبي از شيعه و سني هستند و به رغم حاكميت ديكتاتورها، هيچگاه جنگ مذهبي در اين كشور سابقه نداشته است.
د) ناکامی های آمريكا پس از اشغال عراق
سرعت عمل در اشغال عراق به افراطيون كاخ سفيد قوت بخشيد و همانطور كه بارها اعلام شده بود، آمريكا در نظر داشت پس از اشغال، حكومت مطلوب خود را بر عراق حاكم كند. اختلافنظر در خصوص احمد چلبي و فقدان مهرهاي ديگر كاخ سفيد را واداشت كه براي مدتي عراق را با حاكم نظامي و سپس حاكم سياسي اداره كند تا در طول زمان بتواند زمينههاي لازم را براي استقرار حكومت مطلوب خود فراهم آورد. با اين حال، رها شدن پتانسيل معارضين كرد و شيعه و مخالفت گسترده بعثيها و وهابيها عملاً آمريكا را به موضع انفعال واداشت، به طوري كه معاون وزير دفاع، داگلاس فيث، طي مصاحبهاي افشاگرانه كه پس از حمله به عراق با مجله آتلانتيك انجام داد، با افتخار اعتراف كرد:«اگر يك نفر تمام سوابق بايگاني ما را بررسي كند ـ كه شايد روزي شخصي اين كار را بكند ـ هرگز يك ورق كاغذ پيدا نخواهد كرد كه در آن نوشته شده باشد كه «آقاي وزير يا آقاي رئيسجمهور، اجازه دهيد به شما بگوييم كه عراق پس از جنگ چگونه خواهد بود و اين طرحهايي است كه به آن نياز داريم». اگر كسي جرأت اين كار را به خود ميداد، به سرعت از دفتر رامسفلد به بيرون پرت ميشد. »
با اين حال، در زمان برمر تلاش براي تشكيل دولت در شرايطي آغاز شد كه مردم شيعه با محوريت مرجعيت و كردها با محوريت احزاب كردي بر مطالبات خود به شدت اصرار داشتند و از طرفي بيثباتي و ناامني در عراق تمام قدرت سخت و نيمهسخت آمريكا را به خود مشغول كرده بود. بنابراين، آمريكا پشتوانهاي براي اعمال سياست مطلوب خود نداشت و ناگزير بود براي جلوگيري از تنش بيشتر به برخي خواستهها در جامعه عراق تن بدهد. شيعيان به محوريت مرجعيت اصرار داشتند كه تشکیل دولت موقت بايد از طريق انتخابات ملي برگزار شود، اما ائتلاف معتقد بود در زمان فعلي چنين خواستهاي ممكن نيست. اختلاف بين ائتلاف و مردم عراق موجب شد كه ژانويه ۲۰۰۴ از سازمان ملل درخواست حكميت در انتخابات آزاد شود. در واقع آمريكا كه سازمان ملل را ناتوان معرفي ميكرد، ناچار شد از آن طلب كمك كند. با ميانجيگري اخضر ابراهيمي، نماينده سازمان ملل، توافق شد كه عراق يك رئيسجمهور، دو معاون رئيسجمهور، يك نخستوزير و يك شوراي وزيران داشته باشد. وظيفه دولت موقت اداره عراق تا انتخابات مجلس ملي در ژانويه ۲۰۰۵ اعلام شد و همچنين گروهي براي تهيه پيشنويس قانون اساسي پيشبيني شد.[۳۶]
برمر، اولين حاكم آمريكايي در عراق، ميگويد: به رايس گزارش دادم كه آيتالله [سيستاني] اصرار بر برگزاري انتخابات سراسري دارد. اين تصميم ديپلماسي صبور و آرام ما را معكوس ميكند. حتي ايشان تهديد كرده بود با صدور فتوا توافقنامه ۱۵ نوامبر را محكوم ميكند. به اسكات كارپنتر نيز گفتم روز از نو روزي از نو. آيا اين نوعي چانهزني ايراني است يا آيتالله تصميم نهايياش را گرفته است؟
به رغم تلاش رهبران عراقي براي مذاكره با آيتالله سيستاني، ايشان به برگزاري انتخابات تأكيد داشت. تا اينكه در ۱۳ ژانويه برمر ادامه میدهد : عماد ضياء را به نجف فرستادم تا تعهدمان را بر دموكراسي تمامعيار مورد تأكيد قرار دهد. به آيتالله اطمينان دادم ما به دنبال دموكراسي هستيم.[۳۷]
پس از اينكه به آيتالله توضيح داديم، سازمان ملل نيز شرايط را براي انتخابات آماده نديد و ايشان با تعويق انتخابات موافقت كرد. بلافاصله به رايس زنگ زدم و وي نيز گفت: چه خبر خوشي!
طي ۱۰ ماه توافق مشترك با آيتالله داشتم تا اينكه ۴ مارس ۲۰۰۴ ايشان نامهاي نوشتند و به قانوني كه «دوسوم رأيدهندگان در سه استان از استانهاي عراق ميتوانند قانون اساسي دائمي را وتو كنند» اعتراض كردند و گفتند دموكراتيك نيست زيرا كردها ميتوانستند قانون اساسي را وتو كنند.
اين اعتراض زماني بود كه ۲۴ ساعت به امضاي قانون اداري انتقالي وقت داشتيم. ساعت ۲ بامداد به رايس زنگ زدم و به او اطلاع دادم كه فرداي آن روز نامهاي از آيتالله به دستم رسيد. نوشته بود آيا سياهپوستان آمريكا حق وتو دارند؟[۳۸] زمان امضا فرا رسيد. خيليها با خوشحالي آمده بودند، از جمله كردها خيلي خوشحال بودند. من هم سعي ميكردم لبخند بزنم. غير از عبدالعزيز، اكثر رهبران شيعه آماده امضا بودند. جلال و مسعود (كردها) به شدت بر امضاي بدون تغيير اصرار داشتند، اما آيتالله سيستاني همچنان مخالف بود. چند بار رايس تماس گرفت و به من گفت از اخضر ابراهيمي كمك بگيريد. ابراهيمي پس از تلاشهاي بسيار حكومت تركيبي را پيشنهاد كرد. كردها اصرار داشتند بايد در قطعنامه سازمان ملل به قانون اداري انتقالي اشاره شود، اما آيتالله به شدت با آن مخالف بود و مرا تهديد كرد. با استيو هدلي تماس گرفتم و پيشنهاد كردم بوش در سخنراني راديويي هفتگي قانون اداري انتقالي را تأييد كند. نظرم اين بود كه در قطعنامه سازمان ملل هم فدراليسم كه كردها خواهان آن بودند، مطرح شود و هم جدول زماني براي انتخابات ژانويه ۲۰۰۵ كه شيعهها خواهان آن بود مورد حمايت قرار گيرد.[۳۹]
در كتاب ناگفتههاي برمر كه خبرنگاري به نام محمد العرب آن را براساس اطلاعات به دست آمده از معشوقه مسيحي (عراقي) برمر نوشته، ديدگاههاي حقيقي برمر بيان شده است. بخشي از كتاب به نظر برمر درباره شخصيتهاي عراقي اختصاص دارد كه به مواردي از آن اشاره ميشود.
برمر در مورد آيتالله سيستاني ميگويد:«بزرگترين بحران سياسي يا چالش و تنش طايفهاي يا مذهبي يا نژادي در عراق با صدور برگهاي كوچك از دفتر سيد سيستاني و با امضا و مهر او روي آرامش به خود ميگرفت.» خانم وداد (معشوقه برمر) ميگويد: «اگر من ميليون درصد مطمئن نبودم كه برمر يك آمريكايي مسيحي است، حتماً ميگفتم كه به علت بيم از وزنه ديني و سياسي سيستاني يكي از مقلدان ايشان است.» ابوتراب نجفي كه يكي از رابطهاي برمر با آيتالله سيستاني بود توسط ۶ نفر حفاظت ميشد و به دليل اهميت اين ارتباط وي به شدت مورد احترام برمر بود.[۴۰]
در مورد مقتدي صدر ميگويد:ايشان عصاي دست شيعيان است و او را بسيار خطرناك ميداند. حارث الضاري را سرسختترين دشمن و آغوش باز پايگاه تروريسم ميداند. چلبي را مهندس پروژههاي تفرقه و ايجاد شكاف در صفوف متحد ميداند. علاوي را يك آمريكايي واقعي ميداند. طالباني را منطقي و بارزاني را متعصب ميداند. موفق الربيعي را انساني ناصادق ميداند كه به دنبال جلبنظر عبدالعزيز است. عبدالعزيز را بعد از آيتالله سيستاني قويترين فرد و طرفدار ايران ميداند. عمار حكيم را فرمانده آينده شيعيان ميداند.[۴۱] ناگفته نماند ايالات متحده قبل از ۱۱ سپتامبر انديشه حمله به عراق را در سر داشت. به نحوی که در سال ۱۹۹۸ قانون آزادسازي عراق توسط كلينتون تحت تأثير جمهوريخواهان در كنگره به تصويب رسيد، اما بحران بالكان تا سال ۲۰۰۰ آمريكا را به خود مشغول كرد. واقعه ۱۱ سپتامبر نيز اشغال افغانستان را جلو انداخت. البته برخي معتقدند سناريوي ۱۱ سپتامبر نيز طراحي داخلي بود، زيرا بلافاصله پس از حملات ۱۱ سپتامبر، اعضاي خانواده بنلادن و ساير شهروندان برجسته سعودي با مجوز افبيآي و با پرواز فوقالعاده ايالات متحده را ترك كردند.[۴۲]
استيو كول، مؤلف كتاب «نبرد ارواح»، معتقد است در دوران تهاجم شوروي به افغانستان بنلادن رابطهاي گسترده با سرويس اطلاعاتي سعودي داشته است.[۴۳]
بنابراين، برخي تحليلگران معتقدند ايالات متحده از ۱۱ سپتامبر براي اجراي راهبرد كلان خود استفاده كرده است.اگرچه در پي ناكامي آمريكا در عراق اختلافات در كاخ سفيد بروز بيشتري داشت، اما راهبرد آمريكا اشغال عراق و ايجاد حاكميت مطلوب آمريكايي بود، زيرا تصور ميكرد سنيها را سركوب خواهد كرد و شيعيان شرايط بعد از صدام را خواهند پذيرفت و كردها نيز به دليل ارتباط تاريخي با آمريكا و اسرائيل كاملاً موافق ورود آمريكا خواهند بود. (زيرا در گذشته اسرائيليها به بارزاني درجه افتخاری داده بودند و در ۱۶ آگوست ۱۹۶۶ نيز موساد يك فروند هواپيماي ميگ ۲۱ عراقي را از طريق كردستان به اسرائيل منتقل كرده بود. در واقع اين امتيازهاي متقابل موجب شد كه ارتش اسرائيل با به دست آوردن مشخصات مدرنترين هواپيماي پيشرفته، در عمليات تهاجمي خود در بامداد ۵ ژوئن ۱۹۶۷ به پايگاههاي هوايي كشورهاي عربي همسايه حمله كند و ضربهاي قاطع وارد آورد.[۴۴] اما آمريكا ناگزير شد از مواضع اصلي خود عقبنشيني كند، لذا كردها با جناح قالب در عراق يعني شيعيان ائتلاف كردند تا به اقتدار و ثبات خود ادامه دهند و در نهايت، به سوي استقلال كردستان كه بيش از همه اسرائيليها حامي آن هستند، برسند.
بنابراين، رهبران ايالات متحده از ابتدا، بدون توجه به اينكه پس از اشغال چگونه ميتوانند خواستههاي خود را عملي كنند، وارد معركه شدند، در حالي كه ناخواسته و به اجبار به مطالبات مردم تن دادند؛ به ويژه نقش مرجعيت موجب شد كه ايالات متحده از خواستههاي خود عدول و با انتخابات حكومت ايجاد كند.
اگرچه ايالات متحده در شرايط انفعال براي نيل به راهبرد كلان خود تلاش ميكرد، اما اشغال عراق به جاي كليد ورود به خاورميانه به از دست رفتن فرصتهاي سياسي آمريكا تبديل شد و طبعاً با روي كار آمدن جناح مخالف در كاخ سفيد سياست شكستخورده آمريكا نيز بايد بازسازي شود. با اينكه ايالات متحده سازمان اطلاعات عراق را مدتها در اختيار داشت و از نفوذ بسياري در وزارتهاي دفاع و كشور برخوردار بود، منافعش ايجاب ميكرد كه بدون نتيجه از عراق خارج نشود. بنابراين، پروسه دولتسازي در عراق طولاني شد، زيرا از يك سو، اشغالگران و از سوي ديگر، اقوام عراقي با حمايتهاي منطقهاي به دنبال منافع خويش بودند و در اين رقابت كمترين توجه به شكلگيري هويت ملي عراق شد. اين تضاد در منافع، پروسهاي طولاني براي نيل به اهداف در عراق براي رقباي داخلي و خارجي به دنبال داشت.
چرایی خروج آمريكا از عراق
الف) طرح عقبنشيني تدریجی: موضع گیری تبلیغات انتخاباتی اوباما برای خروج نظامیانش از عراق نشان از ناکامی آمریکا در مقابل مقاومت در عراق بود که این خروج جبران اشتباهات دولت بوش قلمداد می شد که در سال ۲۰۱۱ در دولت اوباما عملی شد. آمریکا از بعد از جنگ جهانی دوم تا کنون در کشورهای مختلف مستقر شده که برای اولین بار مجبور به خروج نیروهایش از یک کشور خارجی (عراق ) شد. طرح عقبنشيني تدريجي آمريكا با عقبنشيني پنجاه هزار سرباز در پايان سال ۲۰۰۶ آغاز شد. صرف نظر از اينكه عقبنشيني تدريجي گامي تاكتيكي است يا واقعيت، به بخشي از عواملي پرداخته ميشد كه باعث شد آمريكا عقبنشيني كند.
اول، نقش مقاومت عراق در وارد آوردن خسارت سنگين به اشغالگران آمريكايي و ارتش آن؛ آمريكاييها پي بردند كه با وسايل سنتي كه در جنگها به كار ميرود نميتوان مقاومت را كنترل كرد و همچنين بر آنان روشن شد كه تعداد نيروهاي مقاومت بين ۱۶ تا ۴۰ هزار نفر است. به رغم اينكه نيروهاي آمريكايي هر ماهه ۱۷۰۰ نفر از آنان را ميكشتند يا اسير ميكردند.
دوم، بالا رفتن هزينه مادي و انساني حضور آمريكا در عراق بدون ظهور نشانهاي روشن براي پايان آن: در گزارش ۸۵ صفحهاي با عنوان «باتلاق عراق و هزينههاي رو به افزايش جنگ و مسئله بازگشت نيروها به آمريكا» كه در ۳۱ آگوست ۲۰۰۵ منتشر شد، هزينههاي جنگ عراق حدود ۷۰۰ ميليارد دلار برآورد شده بود، در حالي كه هزينههاي جنگ ويتنام براي آمريكا با قيمت روز ۶۰۰ ميليارد دلار بوده است. طبق اين گزارش، هزينه عمليات نظامي در عراق در سال ۲۰۰۵ ماهيانه ۶/۵ ميليارد دلار بوده است. با مقايسه ميان اين دو كشور، ميانگين هزينه عمليات نظامي در ويتنام در طول ۸ سال ماهانه ۱/۵ ميليارد دلار بوده است. در خصوص تلفات انساني، از آغاز جنگ در ۱۹ مارس ۲۰۰۳ تا ۲۲ آگوست ۲۰۰۵، تعداد ۲۰۶۰ نظامي نيروهاي اشغالگر كشته شدند كه ۱۸۶۶ نفر آمريكايي بودهاند. علاوه بر آن از مه ۲۰۰۳ بيش از ۱۴۰۶۵ نظامي مجروح شدند كه ۱۳۵۲۳ نفر آنها (۹۶ درصد) آمريكايي بودهاند. ۲۵۵ بازنشسته غيرنظامي از زمان اعلام پايان عمليات نظامي از ۱ مه ۲۰۰۳ مردهاند كه مشخص شد ۹۱ نفر آنان آمريكايي بودهاند.
سوم، فشار هزينههاي جنگي به اقتصاد آمريكا: در آگوست ۲۰۰۵ دفتر بودجه كنگره كه وظيفه تأمين بودجه جنگ عراق و افغانستان را به عهده داشت، پيشبيني كرد كه ناتواني در تأمين بودجه نسبت به بودجه اتحاديه در ۱۰ سال آينده چند برابر خواهد شد. كنگره چهار عامل مربوط به هزينه مالي در عراق را با ۴/۲۰۴ ميليارد دلار تصويب كرده بود و در روند كاري خود براي موافقت با صرف ۳/۴۵ ميليارد به منظور پوشش دادن به ادامه عمليات ، منتظر يك بسته هزينه اضافي براي آن بود كه در بهار سال ۲۰۰۶ مصرف شده بود. اگر اين بودجه بين مردم آمريكا تقسيم می شد، به هر نفر ۷۲۷ دلار ميرسید. جنگ عراق باعث شد كه هزينه عمليات نظامي به بيشترين سطح خود برسد.
چهارم، فرسايش ارتش و ذخاير آمريكا: از سال ۲۰۰۱ ارتش آمريكا بيش از يك ميليون سرباز را براي جنگ در عراق و افغانستان آماده كرد كه حدود ۳۴۱ هزار ( يكسوم) به صورت نوبتي خدمت ميكردند. در اواخر در عراق حدود ۴۸ هزار نفر از عناصر گارد ملي و نيروهاي احتياط خدمت ميكردند. اين نيروها حدود ۳۵ درصد حجم نيروهاي موجود در عراق را تشكيل ميدادند. بنابراين، آمريكا عميقاً با مشكلات فرسايشي و امنيتي مواجه بود. علاوه بر آن، قواي تمام واحدها فرسوده شدهاند و نياز به استراحت طولاني براي آمادگي و بازسازي دارند.
پنجم، افزايش ترديد ميان آمريكاييها كه نياز به اين حجم فعاليت نيروهاي مسلح آمريكا در عراق نيست، به ويژه كه وزارت خارجه آمريكا پي برد كه تعداد حملات تروريستي در عراق ۹ برابر شده است. همچنين ميانگين عمليات انتحاري در ۵ ماه اول ۲۰۰۵ هر ماهه به ۵۰ مورد افزايش يافت، در حالي كه در سال ۲۰۰۳ تعداد آن ۲۰ عمليات و در سال ۲۰۰۴ تعداد آن ۴۸ عمليات بوده است.
ششم، افزايش اين اعتقاد كه حضور آمريكا در اين حجم در عراق قدرت اين كشور را در اتخاذ تصميمهاي مهم در موضوعات بسيار و مهم منطقهاي و بينالمللي محدود كرده است. بنابراين، عقبنشيني اندكي به بهبود جو داخل عراق و آمريكا كمك خواهد كرد، به ويژه زماني كه چهره مردمي بوش كاهش يافته است. آمريكا در اين زمينه نيازمند طرحي جديد بودكه اقتضا ميكرد بخشي مهمی از عربهاي سني در روند سياسي مشاركت كنند و این منافع از طريق وساطت جامعه عربي به دست آيد.
هفتم، فشار فزاينده دموكراتها در كنگره آمريكا براي عقبنشيني آمريكا يا كاهش نيروها: جان مارتا، بزرگِ نمايندگان دموكرات در كنگره آمريكا كارشناس امور امنيت ملي و جنگجوي قديمي در ويتنام ضد حزب جمهوريخواه و دولت بوش، چنين سخناني بيان كرده است.
وي در سخنراني خود در كنگره گفت: «نيروهاي ما هدف اصلي مسلحين شدهاند. آنان ضد نيروهاي آمريكايي متحد شدهاند و ما توليدكننده خشونت شدهايم. نيروهاي آمريكايي دشمن مشترك سنيها، صداميها و مجاهدين اجانب شدهاند. ارتش ما در رنج است، آينده كشورمان در خطر است، ما نميتوانيم به وضع كنوني ادامه دهيم. روشن است كه عمليات نظامي مداوم در عراق به نفع آمريكا، مردم عراق يا منطقه خليج [فارس] نيست. آينده ارتش ما در خطر است. سربازان ما و خانوادههاي آنان بيشتر از توانشان عمل ميكنند. بسياري ميگويند كه ارتش ما شكست خورده است. جنگ عراق باعث نقض عظيمي در پايگاههاي آمريكا شده است. وي سخنان خود را با در خواست رسمي براي عقبنشيني نيروهاي آمريكايي از عراق به پايان برد.
ب) دلایل عقب نشيني آمريكا از عراق
كاخ سفيد براي تبديل عراق به مستعمرهاي آمريكايي، همواره تلاش می کند تا موارد زير را در اين كشور نهادينه كند:
ـ تحكيم حضور نظامي در خاك عراق؛
ـ تحكيم و پايهگذاري و تأسيس مؤسساتي جايگزين مؤسسات ملي تا شيوه و الگويي آمريكايي و متفاوت و ناهمگون در محيط سياسي داشته باشند و طبق ايدههاي هيأت حاكم آمريكا و منافع اشغالگر عمل كنند.
ـ تغيير زيرساختهايي كه تصميمگيري و تصميمسازي دولت را به دست دارند و تبديل آنها به كارگاههايي با رنگ و بوي سياسي (طبقه سياسي).
ـ وضع مجموعه قوانيني با رنگ و بوي قانوني و مشروع (قانون اساسي، قانون مبارزه با تروريسم، قوانين مربوط به نفت و سرمايهگذاري، محاكم افسران ارشد دستگاه نظامي عراق، انحلال ارتش عراق و…) تا آنچه را موسوم به «تغيير» است حفظ كند به منظور كاهش استفاده از قدرت آمريكا كه طي سال های گذشته براي تحميل اراده خود و تحقق «قدرت با ثبات» به كار برده است.[۴۵]
ـ توافقنامه بين دولت عراق و آمريكا
ماهيت اصلي توافقنامه امنيتي آنگونه كه سياستمداران عراقي براي افكار عمومي مطرح كرده بودند، نبود و عنوان واقعي آن «توافقنامه مركز نيروها»[۴۶] بود. توافقنامه عقبنشيني توافقنامه «بيرون بردن و خارج كردن نيروهاست» كه به طور ريشهاي و از همه ابعاد با توافقنامه ادامه حضور نيروها فرق ميكرد.
اين توافقنامه بخشي توافقنامههاي مربوط به نيروها و پايگاههاي نظامي است كه به نيروهاي آمريكايي اجازه تحرك از طريق كشور ميزبان ميدهد. همچنين وزارت دفاع آمريكا در سال ۲۰۰۳ طي يادداشتي هدف از توافقنامه را اينگونه برشمرده است؛
ـ ممنوعیت حضور و محاكمه كاركنان آمريكايي در دادگاههاي جزايي خارجي و زنداني شدن آنها در زندانهاي خارجي؛
ـ طبق اصل نيكسون، تظاهر به كاهش قدرت در كشورهايي كه آمريكا حضور نظامي دارد تنها براي جلب كمكها و تسليحات ساير كشورها براي تشكيل ائتلاف امنيت منطقهاي است و اين روند نيز در حال حاضر در عراق جريان دارد.
برآوردها در عراق نشان ميدهد كه ايالات متحده آمريكا تا سال ۲۰۱۰ مبلغ ۲۴۰ ميليون دلار براي پروژههاي در حال ساخت در پايگاه بلد در شمال بغداد اختصاص داده است. اين پايگاه به عنوان مركز اصلي حمل و نقل هوايي و كمكها به حساب ميآيد. مبلغ ۳/۴۶ ميليون دلار در پايگاه الاسد، بزرگترين مركز هوايي ـ نظامي و پايگاه اصلي كمكرساني به نيروهاي موجود در الانبار، و مبلغ ۱۲۱ ميليون دلار در پايگاه هوايي النيل در جنوب
– شكست راهبرد آمريكا در منطقه خاورميانه
کارشناسان معتقدند دو بحران چالشانگيز براي امنيت آمريكا از جانب بينالنهرين وجود دارد: تهديد به حمله از سوی گروههاي تروريستي و چشمانداز دستيابي ايران به سلاح هستهاي. گروه القاعده برخلاف گفته مسئولان كه حكايت از پيروزي القاعده داشت، هنوز در حال فعاليتاند. ايران و نمايندگانش، كه اكثريت شيعهاند، بسيار قويتر از گذشته شدهاند و تهديدي فوري براي آمريكا محسوب ميشوند.[۴۷]
عقبنشيني آمريكا از عراق قطعاً درگيريهاي فرقهاي را افزايش ميدهد كه در نتيجه آن عربهاي سني عراق از حضور القاعده ميان رزمندگان عراقي استقبال ميكنند. بذرهاي تفرقه و بحرانهاي فرقهاي هماكنون ريخته شده است كه دليل آن اقدامات آمریکا وهمپیمانانش در حمایت از تکفیری هاست. که تنش های فرقه ای را افزایش می دهد . اين بحرانهاي فرقهاي جديد هر دو طرف را به بدترين و راديكالترين نقاط ممكن ميكشاند تا راه براي القاعده براي یارگیری و براي گروههاي ايراني باز كند تا بيشتر و عميقتر در عراق نفوذ كنند. در اين صورت ديگر هيچ نيروي آمريكايي نميتواند در مقابل اين تحولات مقاومت كند.
راهبرد آمريكا براي عدم دستيابي ايران به سلاح هستهاي بيشتر از هر چيزي روي تحريمهاي اقتصادي تكيه كرده است. مرز ايران و عراق بيشتر از ۹۰۰ مايل (۱۴۴۰ كيلومتر) است. «صدام حسين» بسيار خوشنود بود كه در تحريم عليه ايران كه از سال ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۸ با آن جنگيد، به طور غيررسمي و غيرمستقيم شركت كند. در سال ۱۹۹۰، صدام به كويت حمله كرد و دچار بحراني سيزده ساله با آمريكا و همپيمانانش شد، به طوري كه تحريمهايي به مراتب شديدتر از آنچه در قبال ايران اعمال كردند. بر عراق اعمال كردند؛ اما از سال ۲۰۰۳، حضور بيش از صد هزار نيروي آمريكايي[۴۸] موجب شد كه ايران نتواند از عراق به عنوان كانالي براي دور زدن تحريمها استفاده كند. عراقيها به وضوح نشان ميدهند كه خود را موظف به اجراي تحريمهاي آمريكا عليه ايران نميبينند. هر راهبرد كه بر انزواي اقتصادي ايران تكيه كند، به طور كامل ناكارآمد و از بين رفته است. از اولين نمونههاي آن در سال ۱۹۷۹ كه آيتالله خميني قدرت را بر دست گرفت؛ اجرا شد. شكست ما در عراق مستلزم اين است كه آمريكا در راهبردهاي خود در قبال ايران تجديد نظر كند.[۴۹]
راهبرد امنيت ملي آمريكا در خاورميانه هم اكنون مانند ويرانهاي در حال سوختن است. شايد به اين دليل كه جنبههاي اصلي اين شكست به طور كامل در روزنامهها و تلويزيون نمايان نشده است. وقتي رهبران آمريكا با ايراني در حال رشد و در حال هستهاي شدن دست به گريبان شوند و با ظهور مجدد القاعده در جهان عرب مواجه شوند ، تأثيرات اين شكست به صورت فزاينده احساس ميشود.
– شكست در ايجاد دولت دلخواه در عراق
انتخابات مجلس سال ۲۰۱۰ عراق براي حفظ و پيشبرد تغييرات سياسي در حال انجام به عنوان نتيجه عمليات آمريكاييها در سال ۲۰۰۸ ـ ۲۰۰۷ مهم و حياتي بود.
مليگراها و سكولارها كه در رقابت انتخابات استاني ، در تابستان و اوايل زمستان ۲۰۰۹ از اكثريت برخوردار بودند. گروههاي شيعه قبل از انتخابات بهار ۲۰۱۰ نتوانستند به وحدت داخلی وائتلاف با گروههاي سني و كرد دست پيدا كنند، بنابراين، همانند انتخابات مجلس ۲۰۰۶، هيچ بلوك متحد شيعه وجود نداشت. اين عوامل دست به دست هم داد تا براي اولينبار اتحادي فرا طائفی انديشيده شود.[۵۰]
گروههاي فراطائفی، دولت از جمله اقليتها، انتقال صلحآميز قدرت و اصول سياسيِ سكولار تمام دستاوردهاي عراق تا سال ۲۰۰۹ بود، ولي افرادي كه به نظر ميرسيد از تغيير جلوگيري خواهند كرد، تهديدي براي انتخابات شورای استانی به حساب ميآمدند. ايالات متحده ناگزیر شد به جاي حفظ اين گرايشهاي سياسي حساس، نوعي بيطرفي را تا شروع انتخابات پارلمانی مارس ۲۰۱۰ پيش بگیرد و براي زماني طولاني در مقابل تركيب دولت بيطرف بماند. در نتیجه قدرت نفوذ آمريكا در تحولات سياسي عراق کاهش یافت. اين مسئله هم دستاوردهاي قبلي اين كشور را تضعيف كرد و هم مذاكرات درباره افزايش حضور نظاميان آمريكايي را كه براي امنيت ملي آمريكا لازم بود، پيچيده كرد.
ايالات متحده ، در مقابل تلاشهاي فرقهاي براي از حذف نامزدهاي مهم بعثی در اواخر ۲۰۰۹ و اوايل ۲۰۱۰ مجبور به سکوت شد. فضاي سياسي عراق در ۷ ژانويه ۲۰۱۰ كه كميته «عدل و مسئوليت»[۵۱] عدم صلاحيت حدود پانصد نامزد را اعلام كرد، هزينه زيادي متحمل شد. اين تصميم بسيار بحثانگيز بود.
در اين هنگام بايدن معاون رئيسجمهور آمريكا از عراق ديدار كرد. دليل اصلي او براي اين سفر موضوع بعثيزدايي بود. بسياري بر اين باور بودند كه اين سفر تلاشي براي حل اين بحران است، اما بايدن حين بازديد از عراق گفت: «ميخواهم اين را شفاف كنم كه من اينجا نيستم كه بحران نامزدهاي رد صلاحيتشده را حل كنم. اين بحث مربوط به عراقيهاست! مطمئن هستم كه رهبران عراقي با اين موضوع درگيرند و براي به دست آوردن يك نتيجه و راهحل تلاش ميكنند.
در هر حال دومين انتخابات عراق بر اساس قانون اساسي جديد در ۷ مارس ۲۰۱۰ انجام شد. در كل، فرايند رأيگيري در آرامش برگزار شد، فقط اندكي خشونتهاي پراكنده با هدف ترساندن رأيدهندگان از رفتن به پاي صندوق رأي رخ داد. ميزان مشاركت ميان شيعيان، كردها و سنيها بسيار بالا بود.[۵۲]
آنچه دولت اوباما را نگران كرده بود سرعت تشكيل دولتي بود كه كاهش نيروها به پنجاه هزار نيرو، و توقف عمليات نظامي به موقع در ۳۱ آگوست ۲۰۱۰ را در برنامه داشت. اما وقتي پروسه به اوايل تابستان كشيده شد و از تعداد نيروهاي آمريكايي در طول يك ماه به اندازه يك تيپ كم شد، مقامات رسمي دولت به اين نتيجه رسيدند كه مالكي تنها كسي است كه توانايي تشكيل حكومت را دارد. آنها همچنين باور داشتند كه سريعترين راه براي تشكيل دولت اتحاد ميان علاوي و مالكي در «دولت مشاركت ملي» است. در تلاشي به منظور تسكين علاوي و
سياست آمريكا در قبال عراق پس از ۲۰۱۱
كنت ام. پولاك[۵۳] در كميته نيروهاي مسلح سنا درباره سياست آمريكا در عراق پس از عقبنشيني سخنراني كرده است كه با توجه به اهميت موضوع به بخشهايي از آن اشاره ميشود
آقاي رئيس و سناتورهاي محترم، مفتخرم در حضور شما درباره وضعيت عراق و شكل سياستهاي آمريكا در قبال عراق پس از پايان مأموريت نظامي آمريكا در آنجا در دسامبر ۲۰۱۱ بحث كنم.[۵۴] از سال ۲۰۰۳، آمريكا در عراق سرمايهگذاري بسياري كرده است و همچنان شانس زيادي وجود دارد كه از هزينههاي جاني و مالي خود در عراق به منافعي دست يابيم. از همه مهمتر اينكه عراق همچنان با نابساماني و آشوب روبهروست و پتانسيل ايجاد بيثباتي و چالشسازي را در منطقه خليج فارس دارد كه در عين حال، پيامدهاي جدي براي اقتصاد جهاني وابسته به نفت خواهد داشت. متأسفانه اين وظيفه در آينده دشوارتر از گذشته است.
اگرچه سناريوهاي بسيار محتمل براي عراق، تاريك به نظر ميرسند، اما حوادث تاريخي گاهي به گونههايي رخ مينمايند كه از پيشبيني انسان خارجاند. از سوي ديگر، اگر نگراني ما به بدترين اشتباههاي آمريكا در عراق و مسئول اين اشتباهها مربوط ميشود، ما با چالشي بسيار جدي روبهرو هستيم. اين اشتباهها به ماهها پيش از حمله به عراق باز ميگردد اما همچنان ادامه دارد. جورج بوش اشتباههاي فاجعهبار و بيمعناي بسياري در عراق مرتكب شد. اگرچه آنها برخي از اولين اشتباههاي خود را اصلاح كردند، همچنان اشتباههاي تازهاي مرتكب ميشدند كه بر اشتباههاي گذشته ميافزود. دولت اوباما وضعيت بسيار ضعيف عراق را از دولت بوش تحويل گرفت، اما مديريت مطلوبي در اين كشور انجام نداد. گفتوگوهاي اخير در مورد تمديد حضور نيروهاي آمريكايي در عراق كه در آن دولت بيش از آنكه با عراقيها گفتوگو كند، با خود گفتوگو كرد، تنها نمونهاي از آن بود و تنها مورد نبود. در نهايت، آمريكا هرگز راهبرد خروج براي عراق تدوين نكرد و ما به سادگي از اين كشور خارج شديم.
برخلاف آنچه ميپنداشتيم، بسياري از فرصتها از بين رفته است و به جاي تمركز بر ضرورتهاي سياست آمريكا در قبال عراق، راه اشتباهي رفتهايم. نميتوانيم زمان را به عقب بازگردانيم و بسياري از اشتباههاي خود اصلاح كنيم و نميتوانيم گذشته را تغيير دهيم يا دورهاي جديد را رقم بزنيم، بلكه تنها ميتوانيم اين پرسش را مطرح كنيم كه آينده براي آمريكا و عراق چگونه رقم خواهد خورد؟
ضروري است هرگونه بحث در مورد آينده با بررسي شرايط كنوني انجام گيرد. عراق مطابق هر استاندارد عيني كشوري ضعيف و درهم شكسته است. اين كشور بدون حضور نيروهاي خارجي حافظ صلح آماده حركت نخواهد بود. رهبران سياسي عراق همچنان به بلوغ لازم براي جلوگيري از كشيده شدن كشور به كشمكش داخلي نرسيدهاند؛ همانطور كه به لحاظ تاريخي در كشورهايي كه انواع مشابهي از حوادث غمانگيز (مانند آنچه در دو يا سه دهه گذشته در عراق جريان داشته) را تجربه كردهاند، چنين مسائلي مشهود بوده است. احتمالاً آنها همه ما را شگفتزده خواهند كرد و به رهبران فداكار، دورانديش و خردمندي تبديل ميشوند كه عراق به شدت به آنها نياز دارد. تاكنون رفتار آنها در طول دو سال گذشته با نزديكتر شدن خروج كامل نيروهاي آمريكايي، اطمينانبخش نبوده است. در واقع، رهبران عراق عموماً از بدترين الگوها پيروي كردهاند كه به طور مشخص به جاي ثبات، شكوفايي و دموكراسي به جنگ داخلي، استبداد يا فروپاشي منتهي ميشود.
با اين حال، اين مسيري است كه ما و عراقيها در آن هدايت ميشويم. عراق تا حد زيادي فراتر از نفوذ آمريكا به جلو ميرود. متأسفانه تصميمهاي اخير دولت آمريكا اين وضعيت را به واقعيتي غيرقابل بازگشت تبديل كرده است. زمان به عقب باز نميگردد؛ حتي اگر آمريكا يكباره تغيير عقيده دهد. تصميمهايي كه اتخاذ شدهاند، در حال حاضر تقريباً غيرقابل تغييرند. در آينده آمريكا در عراق حضور نظامي چشمگيري نخواهد داشت. اين مسير آغاز شده است و نميتوان جلوي آن را گرفت.
پرسش اساسي پيش روي ما كه بيپاسخ مانده، نحوه حفاظت از منافع آمريكا در عراق بدون حضور نيروها در اين كشور، بدون ايفاي نقش به عنوان حافظ صلح و بدون توجه به احتمال تعهد دولت يا كنگره در مورد تخصيص منابع چشمگير براي عراق است. اين پرسش حياتي است، زيرا عراق براي منافع حياتي آمريكا در منطقه خليج فارس همچنان اهميت دارد. اين موضوع به ويژه در ميانه بيداري عربي صدق ميكند كه امسال آغاز شد و در سراسر خاورميانه گسترش يافت كه بيم و اميد، پيشرفت و خشونت را به درجات مساوي در منطقهاي به همراه داشت كه پيشتر به نظر ميرسيد محكوم به زوال است و حال به نظر ميرسد دستاوردهايي خواهد داشت. آمريكا به دو دليل نميتواند شاهد قرار گرفتن عراق در مسير اشتباه باشد: نخست، اهميت ذاتي عراق؛ دوم، توانايي اين كشور در مسموم كردن ساير كشورهاي خليج فارس. با وجود اين، توانايي ما براي مهار عراق به طور ناگهاني كاهش يافته است. در پايان، ممكن است به سادگي به موازات مناقشههاي موجود در عراق به عنوان يك ناظر نگاه كنيم، اما در صورتي كه بتوانيم عراق را از مسير تندبادها و طوفانها به ساحل امن برسانيم، بهترين اقدام را انجام دادهايم.
ـ فروش تسليحات آمريكايي به عراق
مهم و حياتي است كه عراق از خريدهاي تسليحاتي از آمريكا بهرهمند شود. به لحاظ آرماني، آمريكا بايد تمام جنبههاي تجهيزات نظامي عراق را (از وسايل خوراكپزي تا تانكهاي رزمي مهم و ساير تجهيزات) تأمين كند. مادامي كه عراق خواهان اين تجهيزات نظامي باشد و بتواند آنها را تأمين كند، چنين فروشهاي تسليحاتي (هنگامي كه توسط آمريكا تأمين شود) در صورتي كه به طور مؤثر مديريت شود و هماهنگ با اصلاحات اقتصادي در بغداد صورت گيرد، ميتواند عامل ايجاد ثبات باشد. همچنين اين موضوع ميتواند با جلوگيري از ظهور عراقي متجاوز كه ممكن است تهديدي عليه همسايگان خود باشد، به ثبات منطقه كمك كند. به علاوه، فروش تسليحات نشاندهنده منبع ديگري از نفوذ ميان رهبران عراق است، زيرا اين تسليحات و تجهيزات بسيار مورد توجه و علاقه رهبران عراق خواهد بود. بنابراين، اين فروشها بايد از ديدگاهي راهبردي مد نظر قرار گيرد و نه ديدگاهي تجاري و از اين ديدگاه، آنها نه تنها مطلوب بلكه حياتي هستند. در واقع، يكي از درسهاي مهم بهار عربي و سرنگوني مبارك، سودمندي چشمگير فروش تسليحات آمريكايي در خاورميانه بوده است.
با وجود اين، در تمام تعاملات آمريكا در قبال عراق در آينده، ملاحظه حياتي آمريكا در سنجش موضوع فروش سلاح به عراق بايد بر اساس تأثير آن بر سياست داخلي عراق باشد. بار ديگر چنين فروشهايي ميتواند در اين حوزه بسيار مفيد باشد كه در ادامه تشريح ميشود. با وجود اين، آنها ميتوانند در صورت سوءمديريت بيثباتكننده باشند. آنها همچنين عامل حياتي اهرم فشار آمريكا در عراق هستند، به ويژه فروش تسليحاتي آمريكا به عراق بايد مشروط به توسعه مداوم در روابط نظاميـ غيرنظامي عراق باشد (يا دستكم وخامت چشمگيري وجود ندارد). ارتش عراق بايد درك كند كه تمايل آمريكا به ارائه تسليحاتي كه بسيار مشتاق آن هستند، تنها تا حدي ممكن خواهد بود كه نيروهاي امنيتي عراق در مسير خود و نيز خارج از سياست باقي بمانند. بنابراين، دولت نيز بايد درك كند كه فروش تسليحاتي آمريكا (علاوه بر ساير موارد) در صورت حركت نيروهاي امنيتي عراق به سوي سياسي شدن، به خطر خواهد افتاد. در نهايت، حكومت اقليم كردستان وحشت دارد كه دولت مركزي تصور كند كه راهحلي نظامي براي حل و فصل مناقشه خود دارد، زيرا نيروهاي امنيتي عراق به تانكها و جنگنده بمبافكنهاي آمريكايي مسلح هستند. آمريكا بايد خطوط قرمزي در مورد مسائل مختلف مشخص كند. به علاوه، آمريكا بايد از دولت تضمينهايي بگيرد كه به منطقه كردستان حمله نخواهد كرد؛ مگر آنكه در حادثهاي بسيار نامحتمل، كردها از نيروهاي خود براي حمله به ساير بخشهاي عراق استفاده كنند.
آمار تلفات آمریکا در عراق تا سال ۲۰۱۱
جمع كل شهروندان عراقي كشتهشده بر حسب سال
سال | ۲۰۰۳ | ۲۰۰۴ | ۲۰۰۵ | ۲۰۰۶ | ۲۰۰۷ | ۲۰۰۸ | ۲۰۰۹ | ۲۰۱۰ | ۲۰۱۱ |
كشتهها | ۷۳۰۰ | ۱۶۸۰۰ | ۲۰۲۰۰ | ۳۴۵۰۰ | ۲۳۶۰۰ | ۶۴۰۰ | ۳۰۰۰ | ۲۵۰۰ | ۱۱۰۵ |
http://www.brookings.edu/saban/iraq-index.aspx
جدول: تعداد عمليات كنار جادهاي و بمبگذاري در كركوك ۲۰۱۰ـ ۲۰۰۷
سال | بمبگذاري كنار جادهاي | بمب گذاري با ماشين |
۲۰۰۷ | ۹۱۹ | ۶۹ |
۲۰۰۸ | ۳۳۴ | ۱۸ |
۲۰۰۹ | ۲۰۸ | ۱۴ |
۲۰۱۰ | ۱۴۲ | ۷ |
جدول: جمع كشتههاي ايالات متحده بر حسب سال
سال | ۲۰۰۳ | ۲۰۰۴ | ۲۰۰۵ | ۲۰۰۶ | ۲۰۰۷ | ۲۰۰۸ | ۲۰۰۹ | ۲۰۱۰ | ۲۰۱۱ |
كشتهها | ۴۸۶ | ۸۴۹ | ۸۴۶ | ۸۲۲ | ۹۰۴ | ۳۱۴ | ۱۴۹ | ۶۰ | ۴۷ |
ـ همه كشتهها: ۴۷۷/۴
ـ كشتههاي هدف گرفته شده توسط دشمن: ۵۲۴/۳
ـ كشتههاي ناشي از حوادث: ۹۵۳
جدول: تعداد كشتههاي آمريكايي بر حسب سن، جنس، نژاد و درجه
تقسيمبندي | مجموع
كشتهها تا آوريل ۲۰۰۱ حدود ۴۴۳۴ |
جنس | مرد ۴۳۲۴
زن ۱۱۰ |
سن | زير ۲۲ سال ۱۲۸۷ نفر
۲۴ – ۲۲ ۱۰۸۰ نفر ۳۰ـ ۲۵ ۱۱۳۳ نفر ۳۵ـ ۳۱ ۴۲۸ نفر بالاي ۳۵ ۵۰۶ نفر |
تركيب نيروها | نيروي فعال ۳۵۱۹
ذخيره ۴۱۶ گارد ملي ۴۴۹ |
نوع نيرو | زميني ۳۲۴۵ نفر
نيروي ويژه ۱۰۲۲ نفر دريايي ۱۰۲ نفر نيروي هوايي ۵۵ نفر گارد ساحلي ۱ نفر |
درحات نظامي | افسر ۴۲۸ نفر
استوار ۱۴۵۰ نفر گروهبان ۲۵۵۶ نفر |
قوميت | آلاسكا ۴۲
آسيايي ۸۴ سياهپوست ۴۳۳ آمريكاي لاتين ۴۶۹ ناشناخته ۴۷ هاوايي ۵۲ سفيد ۳۳۰۷ |
جدول: تعداد زخميهاي آمريكايي بر حسب سال
سال | ۲۰۰۳ | ۲۰۰۴ | ۲۰۰۵ | ۲۰۰۶ | ۲۰۰۷ | ۲۰۰۸ | ۲۰۰۹ | ۲۰۱۰ | ۲۰۱۱ |
تعداد | ۲۴۱۶ | ۸۰۰۵ | ۵۹۴۴ | ۶۴۱۲ | ۶۱۱۲ | ۲۰۵۱ | ۶۷۷ | ۳۸۹ | ۱۸۹ |
ـ زخميهاي آمريكايي از مارس ۲۰۰۳ تا آخر ژوئن ۲۰۱۱: ۳۲۱۳۰ نفر
– تعداد كشتههاي انگليسي از ۱۹ مارس تا ژوئن ۲۰۱۱: جمع كل كشته ها ۱۷۹
– نظاميان غيرآمريكايي كشتهشده از مارس ۲۰۰۳ تا كنون: ۱۳۷ نفر
نمودار: شهروندان خارجي كشتهشده از مه ۲۰۰۳ تا۲۰۱۱
* جمع كل كشتههاي غيرآمريكايي تا ۲۸ ژوئيه ۲۰۰۳: حدود ۵۲۸
جدول: تعداد روزنامهنگاران كشتهشده در عراق بر حسب سال
سال | تعداد |
۲۰۰۳ | ۱۴ |
۲۰۰۴ | ۲۴ |
۲۰۰۵ | ۲۳ |
۲۰۰۶ | ۳۲ |
۲۰۰۷ | ۳۲ |
۲۰۰۸ | ۱۱ |
۲۰۰۹ | ۴ |
۲۰۱۰ | ۵ |
۲۰۱۱ | ۵ |
جمع كل | ۱۵۰ |
جدول: مليت روزنامهنگاران كشتهشده در عراق
مليت | تعداد |
عراقي | ۱۲۸ |
اروپايي | ۱۲ |
آمريكايي | ۲ |
كشورهاي عرب | ۳ |
غيره | ۵ |
جمع كل | ۱۵۰ |
جدول: ميزان عراقيهاي بيخانمان در داخل كشور از آوريل ۲۰۰۳
سال | تعداد |
۲۰۰۳ | ۴۰۰۰۰۰ |
۲۰۰۴ | ۸۰۰۰۰۰ |
۲۰۰۵ | ۱۲۰۰۰۰۰ |
۲۰۰۶ | ۲۰۰۰۰۰۰ |
۲۰۰۷ | ۲۷۴۰۰۰۰ |
۲۰۰۸ | ۲۷۷۰۰۰۰ |
۲۰۰۹ | ۲۷۶۴۰۰۰ |
۲۰۱۰ | ۲۷۰۰۰۰۰ |
جدول: تعداد عراقيهاي خارج از كشور ( ژانويه ۲۰۰۹)
عراقيهاي ساكن خارج از كشور | ۲ ميليون |
عراقيهاي ساكن سوريه | ۲/۱ ميليون |
عراقيهاي ساكن اردن | ۰۰۰/۴۵۰ |
عراقيهاي ساكن مصر، تركيه و ايران | ۰۰۰/۱۵۵ |
عراقيهاي ساكن كشورهاي حاشيه خليج فارس | ۰۰۰/۱۵۰ |
حمله داعش به عراق
داعش در نیمه دوم سال ۲۰۱۳ نزدیک به ۱۴۰۰ خانه را در عراق منفجر و ویران کرد. طی این حملات، ۱۹۹۶ نفر کشته و ۳۰۲۱ نفر زخمی شدند. در ژانویه ۲۰۱۴ داعش توانست در نتیجه ضعف وخیانت نیروهای امنیتی، استانهای سنینشین غرب عراق و عقبنشینی ارتش عراق از دو شهر رمادی و فلوجه، نیمی از شهر فلوجه و قسمتی از شهر رمادی را به تصرف خود درآورد و در این دو شهر به ایجاد ایست و بازرسی مبادرت ورزد. عشایر عراق، در نبودِ ارتش، به مقابله با این گروه پرداختند. در نهایت، داعش توانست کنترل کامل فلوجه را در دست بگیرد. در نتیجه همکاری داعش و وفاداران به حزب بعث سرزمینهای قابل توجهی در شمال عراق همچون موصل و تکریت به تصرف داعش آمد. ( دویچهوله فارسی ، ۲۵ ژوئیه ۲۰۱۴) با خروج ارتش از منطقه نیروهای کرد کنترل مناطق شمال شرقی عراق همچون استان کرکوک، استان نینوا و استان دیاله را به دست گرفتند. شب ۲۰ خرداد (شب ۱۰ ژوئن ، ۲۰۱۴) نیروهای داعش با پیشروی به شمال عراق، کنترل شهر موصل را به دست گرفتند. حدود ۱۳۰۰ نیروی شبه نظامی و مسلح کنترل مقر دولتی استان نینوا را در دست گرفتند. همچنین نیروهای داعش فرودگاه بینالمللی موصل و بسیاری از پادگانها و مقرهای دولتی را به تصرف خود در آوردند. در پی این حمله ۵۰۰هزار نفر از ساکنین موصل خانههای خود را ترک کردند. (BBC News, 11, june, 2014) نوری مالکی نخست وزیر وقت عراق در پی این تجاوز خواستار عزم ملی مردم برای مقابله با نیروهای داعش شد. نوری مالکی گفت تجاوز به موصل که از تاریخ ۱۰ ژوئن مورد یورش نظامیان داعش قرار گرفتهاست، نتیجه یک توطئه بزرگ است. وی همچنین گفت «تروریستها با استفاده از توطئههایی که در داخل انجام شد توانستند موصل را اشغال کنند و ارتش با قدرت سلاح به این مسئله پایان خواهد داد.» پس از حمله به موصل، روز چهارشنبه ۱۱ ژوئن نیز شهر تکریت مرکز اداری استان صلاحالدین (واقع در شمال سامرا) به اشغال شبه نظامیان داعش در آمد. و نظامیان داعش بر شهر تکریت و ساختمان استانداری تسلط یافته و مرکز پلیس القادسیه در مرکز شهر را به آتش کشیدهاند و پادگان ضلوعیه در جنوب این شهر را نیز اشغال کردند. در پی این حمله زندانیان بازداشتگاههای محلی از زندان گریختند. پس از تصرف تکریت داعش از شمال عراق به ۱۵۰ کیلومتری بغداد رسید. نیروهای پیشمرگه کرد نیز با نیروهای داعش در دهوک درگیر شدند. پایگاههای لشکر ۴۶ و ۴۷ تیپ ۱۲ با خروج نیروهای عراق خالی مانده و نیروهای پیشمرگ کرد برای جلوگیری از دست یابی گروههای مسلح به این پایگاهها، در آنها مستقر شدهاند. در پی تصرف موصل، کنسولگری ترکیه نیز در کنترل نیروهای داعش در آمد و ۸۰ نفر از پرسنل و شهروندان اهل ترکیه توسط داعش به حالت گروگان در آمدند. داعش همچنین ۴۹ تن از اعضای کنسولگری ترکیه در شهر موصل را که شامل سربازان ویژه، دیپلماتها و کودکان میشد را اسیر کرد. دولت اسلامی عراق و شام از اعضای خود خواست بعد از تسلط نیروهای خود بر شهر تکریت به سمت بغداد و کربلا پیشروی کنند. داعش با هدف تشکیل دولت اسلامی عراق و شام علاوه بر موصل، مناطق تکریت، دهلاویه و یثرب را نیز به تصرف خود در آورد. داعش صریحاً اعلام کرد که هدفش تشکیل یک دولت اسلامی است و با کنترل مردم و تشکیل نوعی حکومت مطلقه میتواند از خود یک دولت نو ظهور در عراق ترسیم کند و طبیعتاً درصدد گسترش آن به سوریه است که هم اکنون هم بسیاری از بخشهای آن منجمله شهر رقه را به تصرف در آورده است. شهری که گروه داعش آن را «قلب تپنده» مینامد. شهر رقه پایتخت خلافت اسلامی داعش نامیده شد. پالایشگاه بیجی، پایگاه هوایی اسپایکر و سد حدیثه سه مرکز استراتژیک، حیاتی و زیربنایی بود که داعش در عراق به دنبال تصرف آن بود. این گروه بارها تلاش کردهاند که این اماکن را از دست نیروهای عراقی خارج کنند اما تلاشهای آنها به نتیجه نرسید. داعش در چند ماه نخست اشغال شمال عراق توانست مناطقی را شامل شهرهای موصل و تکریت اشغال کند. علاوه بر این، مناطقی را در شرق سوریه نیز در کنترل خود درآورد. در نخستین ماههای اشغال شمال عراق، ۵ میدان نفتی تحت کنترل داعش درآمد. داعش با فروش نفت این میادین هزینههای خود را تأمین میکرد.
طرفین درگیر در عراق:
نیروهای تروریست: نظامیان تروریست؛ داعش (۸۰۰۰نفر) ، انصار الاسلام (۱۵۰۰۰نفر ) ، ارتش اسلامی در عراق (۱۰۴۰۰نفر) ، ارتش آزاد عراق (۲۵۰۰نفر ) ، جیش نقشبندیه (۵۰۰۰ نفر ) ،
نیروهای سیاسی تکفیری ؛ حماس عراق ، شبه نظامیان سنی ، ارتش مجاهدین عراق ، گردانهای انقلاب ۱۹۲۰، شورای نظامی عمومی برای انقلابیون عراق ، فرماندهی عالی برای جهاد و آزادی ، جبهه النصره ، فرماندهی ابوبکر بغدادی وعزت ابراهیم الدوری (معاون سابق صدام )
دولت ومردم عراق : ارتش عراق ، حشد الشعبی ، جیش المهدی ، حزب کمونیست وجبهه ترکمن، پیشمرگان کرد ، کمیته حفاظت از بغداد، حمایت کشورهای ؛ ایران ، استرالیا ، آلمان ، فرانسه ، آمریکا، روسیه ،
آمار نظامیان حکومت عراق؛ ارتش عراق۵۵۰۰۰نفر ، پلیس فدرال ۱۰۰۰۰نفر ،پلیس محلی ۳۰۰۰۰نفر ، آمریکا ۱۰۰۰ نفر پیشمرگه کرد حدود ۶۰۰۰۰نفر که عمدتا از کردستان حمایت می کردند.
اقدامات و جنایات داعش
وقوع جنایت جنگی : ناوی پیلای، کمیسیر عالی سازمان ملل متحد در امور حقوق بشر، اعدامهای جمعی نظامیان، غیرنظامیان، مأمور پلیس به اسارت درآمده، رهبران مذهبی و افراد مرتبط با دولت عراق به دست شبه نظامیان داعش را «جنایات جنگی» خواند. به گفته وی اعدامهای سیستماتیک به ویژه در نقاطی در تکریت رخ داده است. بنابر برخی تصاویر منتشر شده، گروه داعش از کودکان برای عملیات نظامی خود استفاده میکردند.( دیدهبان حقوق بشر ، ۲۴ ژوئن ۲۰۱۴) همچنین این گروه اعلام کرد که «صدها تن» از سربازان عراقی اسیر شده را اعدام کردهاست. بر اساس برخی تصاویر منتشر شده، سربازان اسیر شده بجرم شیعه بودن در پادگان اسپایکر در گودالی قرار داده شدهاند و شبه نظامیان داعش که پرچم این گروه را در دست دارند، از پشت به آنها شلیک میکردند وجنازه آنها رادر رود خانه دجله می انداختند. (خبرگزاری جمهوری اسلامی، ۲۰ سپتامبر ۲۰۱۴)
اعدام قاضی صدام: به نقل از خبر گذاری ایسنا ، قاضی عراقی که دستور اعدام صدام حسین را داده بود به دست اعضاء داعش بازداشت و اعدام شد. رئوف عبدالرحمان، قاضی عراقی که حکم اعدام صدام را در سال ۲۰۰۶ صادر کرد، توسط شبه نظامیان داعش دستگیر و در یک اقدام تلافی جویانه توسط آنها اعدام شد.
نوار ویدئویی داعش، از اتباع بریتانیا: سازمان جاسوسی داخلی بریتانیا (امآی۵)، اعلام کرد مأموریت یافتهاست در مورد آن دسته از اعضای داعش که بریتانیایی هستند تحقیق کند. همزمان داعش با پخش ویدئویی از جوانان دعوت به همکاری کردهاست. امآی۵ اکنون تجسس در مورد پیکارجویان انگلیسی در سوریه را از اولویتهای خود قرار داده است. این موضوع پس از آن که ویدئویی از سوی داعش برای جذب نیرو از کشورهای غربی در اینترنت منتشر شد، شدت گرفتهاست. اکنون به گزارش وزارت کشور بریتانیا، پلیس ضدتروریسم این کشور درصدد اخذ مجوزهای لازم برای حذف «ویدئوی داعش» از فضای اینترنت است. وزارت کشور بریتانیا اعلام کردهاست: ما تبلیغ تروریسم در فضای مجازی را تحمل نخواهیم کرد چرا که چنین تبلیغاتی میتواند کسانی را که مستعد انجام اعمال افراطیگرایانه هستند تحت تأثیر قرار دهد. احتمال میرود حدود ۴۰۰-۵۰۰ انگلیسی در میان اعضای دولت اسلامی عراق و شام، داعش هستند و اکنون امآی۵ تجسس در مورد این افراد را یکی از اولویتهای اصلی خود قرار داده است. در ویدئوی منتشر شده توسط داعش، شش جوان در حالی که پرچم سیاه داعش در پشت سرشان قرار دارد در برابر دوربین نشستهاند و از نیات و آمال خود سخن میگویند. یکی از آنها که شناسایی شده، ابو دجانه الهندی، تبعه انگلیس است که در این ویدئو میگوید: “برای برادرانی که کنار ایستادهاند پیامی دارد.” ادعای انگلیس از ممنوعیت استفاده داعش از فضای مجازی نه تنها عملی نشد بلکه داعش از موفق ترین سازمانهای تروریستی در بهره گیری از شبکه های اجتماعی برای جذب نیرو نام برده می شود که اگر حمایت غرب از آنها نبود این امر ممکن نمی شد. (بیبیسی فارسی ، ۲۱ ژوئن ۲۰۱۴.)
اعلام خلافت توسط داعش: در ۹ تیر ۲۰۱۴ داعش در دو کشور عراق و سوریه «خلافت» خود خوانده را اعلام کرد. ابومحمد عدنانی، سخنگوی داعش در شبکه توییتر با یک پیام صوتی افزود که رهبر داعش، ابوبکر بغدادی خلیفه اول «دولت اسلامی» است. سخنگوی داعش افزود که وظیفه هر مسلمانی است که با پذیرش خلافت ابوبکر بغدادی، با او بیعت کند. این در حالی است که ابوبکر بغدادی نیز این انتخاب را پذیرفت و خود را رهبر مسلمانان جهان دانست. شهر رقه سوریه پایتخت خلافت اسلامی داعش نامیده شد. این دولت اسلامی خود خوانده اعلام کرد منبعد خلافت اسلامی بجای کلمه داعش بکار برده می شود فلذا کاربرد کلمه داعش جرم محسوب می شود و مستحق تعزیر خواهد بود.
الزام لغو موافقتنامه سایکس–پیکو توسط داعش: یکی از اعضاء داعش اعلام کرد مرزهای کنونیِ بین کشورهای اسلامی که حاصل تجزیه امپراتوری عثمانی است، نتیجه موافقتنامه منعقده سایکس–پیکو بین فرانسه و بریتانیا است و باید برچیده گردد و مرزها باید به حالت پیش از جنگ جهانی اول باز گردد.
رژه داعش با موشکهای اسکاد و تانکهای تی ۶۲: داعش تصاویری از رژه اعضای خود همراه با موشکهای اسکاد و تانکهای تی-۶۲ در شهر سوری رقه را منتشر کرد. با این حال تعدادی از کارشناسان میگویند ۹۹درصد از این موشکها غیرقابل استفاده است و تهدیدی برای نیروهای دولت عراق محسوب نمیشود. مشخص نیست که تروریستهای داعش چگونه به موشکهای ساخت شوروی دست پیدا کردند، با این حال گزارشها خبری نشان داد که این موشکها پس از تصرف یک پایگاه نظامی در منطقه دیرالزور سوریه بدست آمدهاست. این موشکها ابتدا در اختیار ارتش آزاد سوریه بوده است .
صدور نفت: داعش در ۱۴ تیر ۱۳۹۳ = (۲۰۱۴) نخستین محمولههای نفت را از میدان نفتی عجیل آغاز و آنها را از منطقه کردستان عراق صادر کرد. داعش ۱۰۰ تانکر نفت خام را به قیمت حدود ۱۲ تا ۱۴ هزار دلار در هر تانکر برای تأمین مالی عملیاتهای خود به فروش رساند. شلال عبدالبابان شهردار منطقه توزخورماتو در بیانیهای گفت: افرادی که نفت را از این گروه میخرند از راههای تحت کنترل این گروه و از طریق شهرهای کِفری یا غدیرکرم به پالایشگاهها یا با هماهنگی ایستهای بازرسی از طریق شهر مخمور به منطقه کردستان میرسانند. آنها هماکنون کنترل تمامی میدانهای نفتی و گازی مهم سوریه را در استان دیرالزور که هممرز عراق است، در دست دارند. داعش هربشکه نفت استان دیرالزور سوریه را به قیمت ۱۲ دلار به فروش میرساند. پیش از این، زمانی که چاههای نفت دیرالزور در دست دیگر گروههای تروریستی قرار داشت، آنها هر بشکه نفت را معادل ۳۰ الی ۵۰ دلار میفروختند. یکی از منابع اصلی درآمد تکفیریهای داعش، نفت و گازی است که از منابع زیر زمینی سوریه غارت میکنند. به نقل از خبر گذاری انتخاب عمده خریداران این نفت و گاز دلالهای سوختی هستند که نفت خریداری شده را به مقصد اروپا و آمریکا روانه میکنند.
پایانههای نفتی تحت اشغال: داعش پایانههای نفتی «نجمه» و «قیاره» در نزدیکی شهر موصل در شمال عراق و در مناطق جنوبی تر در نزدیکی شهر تکریت نیز پایانههای نفتی «حمرین» و «عجیل» را به تصرف خود درآورده بود (حمرین میدان نفتی کوچکی است، ظرفیت تولید این میدان در حدود ۵ الی ۶ هزار بشکه در روز از پنج چاه نفت آن است). همه این پایانههای نفتی در قیاس با دیگر میادین عظیم نزدیک کرکوک و بصره که تحت کنترل کردها و دولت مرکزی قرار دارند، متوسط محسوب میشدند. بیشتر چاههای نفتی تحت اختیار داعش که طبق برآورد یک مقام کرد، بالغ بر ۸۰ حلقه بود، پلمپ شده و نفت از آن استخراج نمیشد. مقامات عراقی گفتند، داعش نفت قیاره را برای پالایش و تبدیل به گازوئیل و بنزین کم کیفیت به پالایشگاههای سیار در سوریه تحویل داده و سپس برای فروش به موصل که ۲ میلیون نفر جمعیت دارد منتقل کرده بود. به گفته آنها، محمولههای عظیم نفت خام که بخشی از آن از پایانه نجمه استخراج می شد نیز از طریق قاچاقچیان و با تخفیف چشمگیر به قیمت حدود بشکهای ۲۵ دلار به تاجران ترک فروخته می شد. قیاره که گفته میشود در حدود ۸۰۰ میلیون بشکه نفت را در خود جای داده پیش از تسلط داعش روزانه ۷۰۰ هزار بشکه نفت خام سنگین تولید میکرد. تولید پالایشگاه قیاره و تاسیسات کوچکی که در نزدیکی موصل قرار دارند، پس از حمله داعش و فرار کارکنانشان متوقف شد. اما داعش در ازای وعده حمایت، از کارمندان عراقی میدان نفتی قیاره خواسته تا در سمت هایشان بمانند. در بیشتر تاسیسات نفتی نیز وضع به همین منوال است تا جریان تولید حفظ شود. نظامیان داعش در بخشهای جنوبی تر نیز کنترل میدانهای نفتی شرق تکریت را در دست داشتند. یکی از این میدانها ۲۵ هزار بشکه در روز نفت تولید میکرد که به پالایشگاه کرکوک منتقل میشد و ۱۵۰ میلیون فوت مکعب گاز طبیعی که از طریق خط لوله به نیروگاه کرکوک که تحت کنترل دولت بغداد قرار داشت ارسال میشد. تولید گاز این میدان به رغم کاهش حجم، همچنان ادامه داشت زیرا طبق نظر کارشناسان انرژی، نیروگاه کرکوک نیاز بسیاری از شهرکهای منطقه را تأمین میکرد و شبه نظامیان میکوشیدند در زمینه انرژی کمبودی رخ ندهد. به گفته یکی از مهندسان میدان نفتی عجیل، داعش از بیم آن که تکنیکهای ساده و ابتدایی آنها در استخراج گاز باعث شعلهور شدن آن نشود، به تولید مقادیر اندک در این میدان اکتفا می کرد. منابع دولت عراق میگفتند برآورد میزان درآمدی که از فروش نفت خام یا نفت پالایش شده در سوریه به جیب داعش میرفت قابل تخمین نبود زیرا شمار تانکرهای نفت هر روز با روز دیگر متفاوت بود. عملیات قاچاق نفت به کردستان که پیش تر انجام میشد، در حدود یک میلیون دلار در روز برای داعش درآمد داشت.
طرح شورای امنیت: شورای امنیت سازمان ملل متحد طی نشستی، هرگونه خرید نفت از گروههای تروریستی داعش و جبهه النصره در عراق و سوریه را ممنوع کرد. عراق با استقبال از تصمیم شورای امنیت، اقدام عملی جامعه جهانی برای اعمال مجازاتهای بازدارنده علیه خریداران و قاچاقچیان نفت این کشور را خواستار شد. اما در عمل داعش توانست تا پایان سلطه خود بر مناطق از فروش نفت وگاز نیاز خود را تامین کند.
انتشار نخستین ویدئو از ابوبکر البغدادی: وبسایتها و حسابهای کاربری نزدیک به داعش، اولین ویدئوی مربوط به وی را که مربوط به خطبههای نماز جمعه روز ۱۳ تیر ۱۳۹۳ = ( ۲۰۱۴) در مسجد جامع موصل است، منتشر کردهاند. این ویدئوی ۲۱ دقیقهای، اولین ویدئوی منتشر شده از فردی است که تاکنون تنها دو تصویر بیکیفیت از وی منتشر شده بود. وی در این خطبه ضمن استفاده فراوان از مفاهیم دینی و فن خطابه با زبانی آمیخته به تهدید از کاربرد شمشیر برای برپایی حکومت و پیگیری اهداف خود اشاره کرد. بغدادی برای مشابهت با خلفای صدر اسلام نیز لباسی با رنگ سیاه پوشیده و دستاری بر سر بسته بود.
تخریب مساجد و آرامگاهها: گروه داعش پس از اشغال شهر تاریخی موصل در شمال عراق، اماکن مقدس به ویژه مساجد و آرامگاههای مقدس در نزد شیعیان را تخریب نمود. حداقل چهار آرامگاه مقدس در نزد اعراب سنی و صوفی توسط بولدوزر توسط داعش تخریب شد. همچنین شش مسجد شیعی به وسیله انفجار تخریب گردید. تروریستهای داعش در ادامه تخریب اماکن مذهبی آرامگاههای یونس پیامبر در بخش قدیمی شهر موصل ، جرجیس، شیث پیامبر و بقعه یحیی بن زید (امام یحیی) در حومه شهر کوفه را منفجر کردند.
تبلیغات و جنگ روانی: داعش در زمان اعلام خلافت اقدام به تولید خبر و گزارش در اینترنت، تهیه فیلمهای تبلیغاتی و حتی فروش تیشرتهایی با آرم «داعش» و تبلیغ گسترده آن در فضای مجازی در سطح دنیا کرد. استفاده و چاپ نقشه جهان، عبارات «الدولة الاسلامیة»، «لا اله الا الله» و «محمد رسول الله» بر روی پیراهنها و تیشرتها یک نمونه دیگر از این کارهاست. این تی شرتها با آرم گروه تروریستی داعش در برخی فروشگاههای ترکیه و کشورهای جنوب شرق آسیا دیده می شد.
چاپ اسکناس و گذرنامه: گروه داعش پس از اعلام خلافت و تغییر نام به «دولت اسلامی»، در مناطق تحت سیطره خود دست به چاپ اسکناس و گذرنامههای جدید زد. داعش پس از اعلام تشکیل خلافت اسلامی بلافاصله پرچم جدید خود را نیز به ۲۳ زبان زنده دنیا منتشر کرد. تعدادی از رسانههای محلی از چاپ اسکناسهای جدید در یک، پنج و ده دیناری داعش در موصل و تکریت و برخی از مناطق استان دیالی خبردادند. تارنمای روزنامه ترکی «ینی شفق» ترکیه پیشتر از چاپ نخستین گذرنامه رسمی داعش برای ۱۱ هزار عضو این گروه در شهر موصل عراق خبر داده بود. (دویچهوله فارسی ،۸ بهمن ۱۳۹۳)
اعلان جنگ به دولت لبنان و آزادسازی زندانیان مسلمان: ابوبکر البغدادی سرکرده داعش با اعلام ورود به مرحله جدیدی از «جهاد»، تصمیم خود را برای فراری دادن زندانیان «اسلامگرا» از زندانهای مختلف، از جمله زندان «رومیه» در لبنان علنی کرد. یک پیام صوتی از بغدادی منتشر شد که در آن آمدهاست: به شما بشارت میدهیم از شروع مرحله جدیدی از نبرد که آن را با طرحی به نام “تخریب دیوارها” آغاز میکنیم. در این طرح به یکی از مهمترین اولویتها میپردازیم که همان «آزاد کردن اسرای مسلمان» در هر مکان؛ و نیز تعقیب و کشتن «جلادان» آنهاست که قضات و بازجوها در صدر این لیست قرار میگیرند… ای اسرای ما! بدانید که هرگز از شما غافل نشدیم و همیشه تصویر شما در ذهن ماست. پیشتر و در پی انتشار اطلاعاتی در خصوص احتمال حمله به زندان رومیه توسط گروههای تروریستی، دستگاه امنیتی لبنان تدابیر شدید امنیتی را در اطراف این زندان اتخاذ کرده بودند.
دستیابی به مواد شیمیایی: در ۱۹ ژوئن ۲۰۱۴ افراد داعش توانستند به انبار مهمات در منطقه «المثنی» در ۷۰ کیلومتری شمال بغداد نفوذ کنند. سفیر عراق در سازمان ملل گفت: در این انبار مهمات دستکم ۲۵۰۰ موشک وجود داشت که کلاهکهای آن مجهز به گاز سمی سارین یا پسماندههای این گاز بودهاند. دوربینهای ویدئویی این مرکز نشان میدادند که مهاجمان در ابتدا مأموران حفاظتی این مرکز را خلع سلاح کرده و بعد بخشهایی از این مرکز شیمیایی را به مکانی نامعلوم منتقل کردند. به گفته مقامات عراقی سلاحهای شیمیایی این مرکز در گذشته نابود شدهاند و به همین دلیل از مواد شیمیایی موجود نمیتوان به بمبهای شیمیایی دست یافت.
دستیابی به مواد رادیواکتیو: در ۱۹ تیر ۱۳۹۳ = (۲۰۱۴) دولت عراق در نامهای که به سازمان ملل متحد نوشت که اسلامگرایان افراطی داعش به مواد رادیواکتیوی که در دانشگاه موصل در شمال این کشور برای امور پژوهشی مورد استفاده قرار میگرفت، دست یافتهاند. گفته میشود مقدار مواد رادیواکتیوی که به دست تروریستها افتاده ۴۰ کیلوگرم (۹۰ پوند) است. هرچند کارشناسان اتمی در آمریکا بر این نظرند که مواد رادیواکتیو سرقت شده، دارای اورانیوم غنیشده نیستند و به همین دلیل نمیتوان از آنها در تولید سلاحهای کشتار جمعی استفاده کرد. «آژانس بینالمللی انرژی اتمی» نیز بر این نظر بود که مواد رادیواکتیو سرقت شده خطر چندانی ندارند.
ناکارآمدی در اداره شهرهای تحت اشغال: داعش تلاش میکند در شهر بزرگ موصل با ۲ میلیون نفر جمعیت، مثل یک «دولت» رفتار کند، اما بیاطلاعی و نابلدی نیروهای این گروه تروریستی از اداره شهر بسیار جدی بود. ترافیک شدید، کمبود مواد غذایی و سوخت، امور روزمره شهری و دستگاههای دولتی بلاتکلیف وضعیت مناطقی که به دست نیروهای داعش افتاده بود مشهود بود. . داعش در شهر موصل عراق به سرعت مصرف و فروش هرگونه الکل را ممنوع کرد و روی تمام نقاشیها و تبلیغات در سطح شهر که در آن زنی دیده میشد رنگ پاشید، اما مجازاتهای بسیار سخت رقه را در موصل اجرایی نکردند. نیروهای خلافت اسلامی به ۳ نفر از سنی مذهبهای شهر موصل پیشنهاد دادند که فرمانداری نینوا را برعهده گیرند و هر ۳ نفر این پیشنهاد را رد کردند. مردم موصل میگفتند مهمترین مشکل کمبود جدی سوخت است که زندگی در موصل را سختتر از پیش کرده بود. داعش در موصل خانههای مسیحیان و شیعیانی را که از ترس این گروه فرار کره بودند یا به دست گروه اعدام شده بودند را در اختیار ساکنان سنی مذهب قرار داده بود. یک بحران دیگر در شهرهای تحت کنترل نیروهای داعش، بحران پرداخت دستمزدها بود. در شهر رقه سوریه داعش حقوق کارمندان را پرداخت میکرد و توانسته بود تا حدی آب شهری و برقرسانی را تعمیر کند. در روزهای ماه رمضان نیز میان مردم غذا و آب تقسیم می کرد. با اینحال در موصل داعش نتوانست دستمزد کارمندان دولتی را پرداخت کند. هرچند وعده می داد که به زودی حقوق آنها پرداخت خواهد کرد. داعش در شهر رقه سوریه قوانین سفت و سخت مبتنی بر شریعت را اجرا میکرد. دستان دزدها در ملاء عام قطع میشد، هر روز اعدامهای گروهی در خیابان رخ میداد و زنها حتی اجازه مراجعه به دکتر هم نداشتند. داعش در سوریه بلافاصله دفاتری با عنوان «حصبه» راهاندازی کرد تا بر اجرای شریعت اسلام نظارت کند. دفاتر دیگری هم با نام «دعوا» راهاندازی کرد تا ایدئولوژی داعش را تبیین و تبلیغ کند. نیروهای این گروه تندرو عکسی را در شبکههای اجتماعی منتشر کردند که نشان میداد داعش افرادی را که در مناطق تحت کنترل آنها در سوریه روزهخواری کردند، در ملاء عام شلاق می زند. نیروهای این گروه تندرو هرگونه تجارت ساکنان شهرهای تحت کنترل خود به دور از اجازه و کنترل داعش را ممنوع اعلام کرده بودند.
اخراج مسیحیان از نینوا: ابوبکر بغدادی در بیانیهای به مسیحیان مهلت داد تا ظرف یک شبانه روز از استان نینوا خارج شوند. عناصر داعش منازل مسیحیان را با حرف «ن» علامتگذاری کردند (علامت اختصاری «نصاری») و بالای این حرف نوشتند «اموال دولت اسلامی». داعش در بیانیه خود به مسیحیان هشدار داد تا مسلمان شوند در غیر این صورت یا جزیه دهند یا از شهر و دیار خود خارج شوند، ضمن اینکه تأکید کرد در زمان خروج از شهر و دیار فقط میتوانند لباسهایشان را همراه ببرند زیرا اموال دیگر آنها در مالکیت دولت اسلامی خواهد بود. آنها اموال و داراییهای مسیحیان را غارت کرده و نمیگذاشتند که مسیحیان هیچکدام از وسایل یا داراییهای خود را بردارند. به دنبال این تهدیدات، مسیحیان مجبور شدند به منطقه خودمختار کردستان عراق فرار کنند. )۲۶ June 2014 Abo-Habib, ( تروریستهای داعش پس از اخراج مسیحیان از موصل، کلیسای تاریخی این شهر که ۱۸۰۰ سال قدمت داشت را به آتش کشیدند.
پناهندگی فرانسه: فرانسه آمادگی خود را برای اعطای پناهندگی به مسیحیان موصل اعلام کرد. وزارت کشور و دستگاه دیپلماسی فرانسه در بیانیه مشترکی اعلام کردند: ما به تمامی مسیحیان موصل که از خطر گروه داعش فرار کرده و به کردستان عراق مهاجرت کردهاند، کمکرسانی میکنیم و آماده دادن پناهندگی به این افراد برای آمدن به فرانسه هستیم.
اجباری کردن خدمت سربازی: داعش خدمت سربازی را برای جوانان موصل اجباری کرد. داعش در سطح شهر اعلام کرد خدمت سربازی الزامی و اجباری شدهاست وجوانان این شهر باید به عنوان جنگجو به صفوف داعش پیوندند. پس از به خدمت گرفتن جوانان در این شهر، آنان را برای شرکت در جنگ، به سوریه اعزام میکند یا در درگیریهای درون عراق با نیروهای دولتی بکار میگیرد.
انهدام پل سامرا: عوامل داعش با کارگذاری بمب ، پل مهمی را در غرب شهر سامرا که روی رود دجله ساخته شده بود، بهطور کامل منهدم کردند. این پل یکی از پلهای استراتژیک و مهم بود که شهر سامرا را به شهر تکریت (مرکز استان صلاحالدین) و استان نینوا را نیز به بغداد (پایتخت عراق) متصل میکرد.
اخراج ایزدیها: پس از عقبنشینی ارتش عراق و نیروهای پیشمرگ کرد از شمال غرب عراق، حدود ۴۰ هزار ایزدی ساکن شهرهای “سنجار و زمار” در اطراف موصل، پس از فرار تلاش کردند که خود را به اقلیم کردستان عراق برسانند. شمار زیادی از این افراد که از خانوادهای ایزدی (یزیدی) هستند، پس از فرار از دست داعش به کوههای اطراف پناه بردند. سازمان ملل متحد از آواره شدن ۲۰۰ هزار نفر در این منطقه خبر داد و گفت که بسیاری از آواره گان از پیروان آیین ایزدی هستند. نیروهای داعش دست کم دو نیایشگاه ایزدیان در سنجار را ویران کردند و با یورش به بانکها و ساختمانهای دولتی دست به غارت اموال زدند. به نقل از بی بی سی ، تروریستهای داعش به پیروان آیین ایزدی هشدار دادند که اسلام بیاورند، مالیات بدهند یا این منطقه را ترک کنند، در غیر این صورت مجازات مرگ در انتظار آنها خواهد بود. داعش، پیروان آیین ایزدی را به شیطانپرستی متهم میکند و پیروان آن را کافر میداند.
کشتار ایزدیان: شبهنظامیان دولت اسلامی در جریان حملاتشان به ایزدیان، ۵۰۰ نفر از پیروان این اقلیت دینی کشتند و برخی را زنده به گور کردند. نزدیک به ۴۰ کودک ایزدی در میان کشته شدگان وجود داشت. همچنین ۳۰۰ زن ایزدی ربوده شدند که به عنوان کنیز فروخته شدند. ۳۰۰ کودک از خانوادههای آواره ناچار شدند از فرط گرسنگی جان خود را از دست دادند. ۲۰ تا ۳۰ هزار آواره عراقی در کوهستان سنجار تحت محاصره گروه تروریستی داعش بودند، که پس از مدتی آزاد شدند.
محاصره آمرلی: حدود ۱۵ هزار نفر از اعضای شهر ترکمن نشین و شیعه آمرلی بیش از هفتاد روز در محاصره نیروهای گروه داعش بود و در این مدت، امدادرسانان تنها چند بار از راه هوایی به این شهر کمکهای غذایی و بهداشتی رساندند. ارتش عراق با پشتیبانی گروههای مسلح شیعه و کرد به حملهای گسترده دست زد تا به محاصره شهر آمرلی پایان دهد. ارتش و نیروهای پشتیبان آن از شمال و جنوب دست به حمله زدند. نیروهای پیشمرگ کرد هم در غرب طوز خورماتو بودند که در حدود شمالی آمرلی است و واحدهای ارتش عراق و شبهنظامیان شیعه از سمت جنوب به شهر آمرلی نزدیک شدند و در نهایت در ۳۰ اوت ۲۰۱۴ با پشتیبانی گروههای مسلح شیعه و کرد و با حمایت حملات هوایی عملیات گستردهای را برای پایان دادن به محاصره این شهر آغاز کردند، که منجر به پایان محاصره آمرلی گشت. ساعت ۱۲ و ۳۰ دقیقه به وقت محلی عراق، نیروهای مشترک مردمی و ارتش عراق پس از جنگی ۶ ساعته وارد شهر شیعه نشین آمرلی شدند. تروریستها در هنگام گریختن از شهر برای پنهان نگاه داشتن هویّت اعضای خود، اقدام به بریدن سر زخمیها و کشته شدگان و بردن سرها با خود نمودند. نکته قابل توجه اینکه بخشی از تروریستهای محاصرهکننده آمرلی که با داعش همکاری میکردند، ازنیروهای بعثی بودند. به نقل از بی بی سی فارسی ، جعفری فرمانده کل سپاه در پاسخ به این پرسش که آیا سپاه پاسداران در عملیات شکستن محاصره آمرلی حضور داشته گفت: “نقش ایران در این عملیات کمک فکری و البته انتقال تجربه بوده و لزومی به حضور نیروی نظامی نبوده است. ارتش عراق با کمک ۲۰ هزار نفر از نیروی مجاهدین که در جنگ ۸ ساله علیه صدام جنگیده بودند، این عملیات را انجام دادند و به پیروزی رسیدند و با وجود جوانان عراق نیاز به ایران نبود. بی بی سی ادامه دادکه ” اشاره سرلشکر جعفری، به نیروهای شیعه “سپاه بدر” در عراق است که در زمان جنگ ایران و عراق، با دریافت اسلحه و آموزش از سپاه پاسداران به جنگ با ارتش صدام حسین پرداخت و پس از جنگ نیز، رابطه خود را با سپاه حفظ کرد. این نیروها، در شکستن محاصره آمرلی نقش مهمی ایفا کردند.
بریدن سر خبرنگاران : داعش سر جیمز فولی و استیون ساتلاف، دو خبرنگار آمریکایی، دیوید هینس و آلن هنینگ امدادگران بریتانیایی، عبدالرحمن کاسیگ امدادگر آمریکایی، هارونا یوکووا و کنجی گوتو دو گروگان ژاپنی را برید. ویدیوهایی که از سر بریدن این افراد منتشر شده، درست شبیه هم است. گروگانهای آمریکایی و بریتانیایی لباسی نارنجی بر تن دارند و بر زمین زانو زدند و شخص که سر آنها را میبرد، چهرهاش را کاملاً پوشانده و لباس سیاه بر تن دارد. لهجه جلاد نیز هنگام صحبت بریتانیایی است. جلاد نقابدار رو به دوربین آمریکا و کشورهای غربی را تهدید میکند که اعمال آنها علت «اعدام و جان دادن» این افراد است. در ویدئویی که قاتل سر امدادگر بریتانیایی را میبرد، پس از آن یک گروگان دیگر نشان داده میشود که نامش جان کنتلی است و فرد قاتل میگوید اگر ائتلاف جهانی ضد داعش به رهبری ایالات متحده آمریکا مقابله با «دولت اسلامی» را ادامه دهد، سر این فرد نیز بریده خواهد شد. بعد از بریده شدن سر جیمز فولی و استیون ساتلاف، سیاست آمریکا در برابر گروه «دولت اسلامی» تغییر کرد. باراک اوباما رئیس جمهوری این کشور دستور حمله هوایی به مواضع دولت اسلامی در سوریه را صادر کرد. وی همچنین یک ائتلاف جهانی برای مقابله با این گروه تروریستی تشکیل داد که بریتانیا و آلمان نیز در آن شرکت داشتند. چند روز بعد پلیس افبیآی آمریکا گفت توانسته با کمک سایر کشورها هویت مرد سیاهپوشی که در تصاویر ویدئویی دو گروگان آمریکایی و یک بریتانیایی را سر میبرد، شناسایی کند. جیمز کومی، رئیس افبیآی هویت و ملیت این شبه نظامی گروه دولت اسلامی را فاش نکرد اما آن طور که در تصاویر ویدئویی منتشر شده از او شنیده میشد، وی لهجهای بریتانیایی و لندنی داشت. مقامهای بریتانیایی با اشاره به «فوق سری» بودن عملیات شناسایی «جلاد داعش» از اظهار نظر درباره گفتههای آقای کومی سر باز زدند. انتشار تصاویر سر بریدن دو روزنامهنگار آمریکایی و یک امدادگر بریتانیایی توسط این پیکارجوی داعش، نقش مهمی در تشکیل ائتلاف کشورهای غربی و عربی علیه این گروه افراطگرا داشت.
حمله شیمیایی استان صلاحالدین: داعش با استفاده از گاز کلر در الضلوعیه و سپس علیه عشایر بنی سعد در جنوب استان صلاح الدین دست به حمله شیمیمایی زد. این حملهها منجر به خفگی و مسمومیت دهها تن از مردم و نیروهای داوطلب شد. داعش پس از ناتوانی برای ورود به مناطقی که مردم به دفاع از میهن خود میپرداختند، از شیوههای دیگری برای انتقامگیری استفاده میکرد.
آموزش خلبانِ هواپیمای جنگنده: در ۲۵ مهر، دیدهبان حقوق بشر در سوریه گفت که خلبانهای ارتش صدام که به گروه تروریستی داعش ملحق شدند در حال آموزش دادن به اعضای این گروه برای استفاده از سه فروند جنگنده به غنیمت گرفته شده از ارتش بشار اسد هستند. دیدهبان حقوق بشر در سوریه، که مقر آن در لندن است خبر داد، این نخستین بار است که تروریستهای داعش جنگندهها را به پرواز در آوردهاند. خلبانها جنگندهها را بر فراز پایگاه هوایی «الجراح» در شرق شهر حلب به پرواز درآوردهاند. اعضای این گروه بارها با استفاده از هواپیماهای میگ-۲۱ و میگ-۲۳ که از ارتش سوریه به غنیمت گرفتهاند پرواز کرده و سپس به فرودگاه بازگشتهاند. نیروهای داعش سه جنگنده سوری را در حلب و رقه به تصرف خود در آورده بودند. مشخص نیست که آیا جنگندهها مجهز به تسلیحات بودهاند یا اینکه خلبانها قادر به هدایت جنگندهها در مسافتهای طولانیتری هستند. هواداران گروه داعش پیشتر در حسابهای توییتری خود تصاویری از جنگندههای به غنیمت گرفته شده را به نمایش گذاشته بودند، اما به نظر میرسید که این هواپیماها غیرقابل استفاده باشند.
قطع کردن شبکه تلفن همراه در موصل: داعش ۶ آذر ۱۳۹۳ = (۲۰۱۴) تمام شبکههای تلفن همراه در شهر اشغالشده موصل را قطع کرد، اقدامی که گفته میشد به منظور مقابله با ارسال اطلاعات به نیروهای ائتلاف علیه داعش انجام شد. پس از آن شهر صحنه هرج و مرج بود و امور روزمره اداری و تجاری در شهر مختل شده بود .
کتابسوزی: نیروهای داعش در اوایل سال ۲۰۱۵ حدود دو هزار کتاب را از کتابخانه مرکزی موصل خارج کردند. به جز متون اسلامی، کتابهای دیگر درباره فلسفه، فرهنگ، علوم و موضوعهای دیگر و حتی کتابهای کودکان توسط داعش از قفسههای کتاب خارج شدند. بیم آن میرفت که مجموعه روزنامههای عراقی که حدود یک قرن پیش منتشر شده به همراه نقشهها و کتابهای دوران عثمانی توسط داعش نابود شده باشد. چند روز پس از آن، کتابهای کتابخانه دانشگاه این شهر سوزانده شد. پس از حمله به کتابخانه مرکزی به مردم گفته شد که کتابهای “کفرآمیز” سوزانده خواهد شد.
منفجر کردن باند فرودگاه بینالمللی موصل: تروریستهای داعش روز ۲۵ فوریه ۲۰۱۵ (۶ اسفند ۱۳۹۳) با بمب گذاری، باند فرودگاه بینالمللی موصل عراق را منفجر کردند. این اقدام گروه تروریستی داعش ناشی از بیم استفاده هواپیماهای ائتلاف نظامی از فرودگاه موصل برای فرود آمدن هواپیماهای نظامی و حمله به آنها بودهاست.
ویران کردن آثار تاریخی موزه نینوا شهر موصل: گروه تروریستی داعش روز ۲۶ فوریه ۲۰۱۵ (۷ اسفند ۱۳۹۳) ویدئویی را منتشر کرد که در آن چگونگی تخریب تندیسهای تاریخی در موزه نینوا در شهر موصل به تصویر کشیده شد. عناصری از داعش با تیشه و چکش و با پرت کردن آثار تاریخی از بلندی، این تندیسهای ارزشمند را شکسته و ویران کردند. در بخشی از ویدیو تابلوهایی که برای معرفی آثار تاریخی، در کنار تندیس ها، نصب شده بود به نمایش گذاشته میشد که بر اساس این تابلوها برخی از تندیسها و آثار متعلق به قرن هشتم پیش از میلاد بود. باستانشناسان و متخصصان، موزه نینوا در موصل را از مهمترین موزههای جهان می دانند که هزاران اثر ارزشمند را در خود جای داده است.
ویران کردن شهر باستانی نمرود: داعش در ۱۵ اسفند ۱۳۹۳ = (۲۰۱۵) آثار باستانی شهر تاریخی نمرود (متعلق به امپراتوری آشور) در شمال عراق را تخریب کرد. وزارت جهانگردی و آثار باستانی عراق اعلام کرد گروه داعش برای تخریب آثار باستانی این شهر از بولدوزر و ابزار آلات سنگین استفاده کردهاست. شهر تاریخی نمرود که نگین تمدن آشوری شناخته شدهاست در قرن ۱۳ پیش از میلاد مسیح و در حاشیه رود دجله حدود ۳۰ کیلومتری جنوب شرق موصل بنیان گذاشته شد. باستان شناسان و کارشناسان میراث باستانی، این انهدام را یک فاجعه خوانده و آن را با منفجر کردن تندیسهای بودا توسط گروه طالبان در استان بامیان افغانستان قابل مقایسه دانستند. سازمان یونسکو، تخریب شهر نمرود را جنایت جنگی خواند.
ویران کردن شهر باستانی هترا: داعش در شانزدهم اسفند ۱۳۹۳ (۷ مارس ۲۰۱۵) به شهر باستانی هترا متعلق به دوران اشکانیان یورش برد و بخش زیادی از آن ویران کرد. این اقدام داعش با خشم باستان شناسان مواجه شد.
منابع مالی داعش : داعش علاوه بر غارت شهرها، بانکها و اموال مردمان، از سه راه عمده کسب درآمد میکرد:
فروش یا صدور نفت (منبع اصلی درآمد)
فروش بنزین بیکیفیت (بویژه در موصل)
دریافت مالیات و عوارض از خودروهای سبک، سنگین و باری
دریافت مالیات و خراج از مالکان منازل
تجارت و فروش (قاچاق) آثار باستانی
تجارت اعضای بدن انسان (قاچاق و فروش اعضای بدن در بازار سیاه)
اقدامات عراق
برکناری برخی از فرماندهان ارتش عراق: نوری مالکی نخست وزیر عراق سپهبد مهدی الغراوی و معاونش سرلشکر عبدالرحمن حنظل و رئیس ستاد او سرهنگ حسن عبدالرزاق را برکنار کرد. وی همچنین سرتیپ ستاد «هدایه عبدالکریم»، فرمانده تیپ پیادهنظام سوم را برکنار کرد و به دادگاه نظامی ارجاع داد. نوری مالکی خاطرنشان کرد که به زودی چند تن دیگر از فرماندهان نظامی را برکنار و آنان را به دادگاه نظامی معرفی یا بازنشسته میکند.
واکنش استاندار نینوا: اثیل نجیفی استاندار نینوا در پی این یورش گفت فرماندهان و نیروهای ارتش عراق که در استان نینوا مستقر بودند سلاحهای خود را به نیروهای منطقه کردستان عراق تسلیم کرده و به این منطقه فراری شدهاند و بقیه سلاحهای آنها نیز به کنترل نیروهای داعش درآمدهاست.
پیام صوتی: ابو محمد عدنانی شامی در یک پیام صوتی گفته است: «به پیشرویهای خود ادامه دهید جنگ هنوز تمام نشده جنگ در بغداد و کربلا خاتمه خواهد یافت. در آمادگی کامل باشید و به سمت بغداد پیش روی کنید.»
اعلان جهاد سید علی سیستانی: سید علی سیستانی، مرجع تقلید شیعه، از شیعیان خواسته تا «سلاح بردارند و با پیکارجویان افراطی مبارزه کنند». سخنگوی ایشان اعلام کرد که «شهروندانی که قادر به حمل اسلحه هستند، وظیفه دارند که در دفاع از کشور و مردم خود و اماکن مقدس، به نیروهای امنیتی کشور بپیوندند». پس از صدور این فتوی که جهاد کفایی اعلام شد بیش از دو میلیون نفر درطی یک هفته با ثبت نام در مراکز اعلام شده آمادگی خود را برای شرکت در جهاد علیه داعش اعلام کردند که از این تعدا با کمک ایران بیش از ۱۳۰ هزار نفر از اقوام ومذاهب مختلف عراقی در قالب حشد الشعبی سازماندهی و به کمک ارتش برای مقابله با داعش شتافتند.( آیتالله سیستانی، ۱۳ ژوئن ۲۰۱۴)
استقلال کردستان و تجزیه عراق : با گسترش ناامنی در عراق بویژه پس از اشغال برخی شهرهای عراق توسط داعش مسعود بارزانی از سال های گذشته مورد حمایت آمریکا واسرائیل بود فرصت را برای اعلام استقلال کردستان و تجزیه عراق غنیمت شمرد و قویا اشاره کرد که برای کسب استقلال رسمی از باقیمانده عراق تلاش خواهد کرد. او در مصاحبهای گفت: “معلوم است که عراق دارد از هم میپاشد…. وقت آن است که مردم کردستان آینده خود را تعیین کنند و تصمیم مردم هرچه باشد آن را اجرا خواهیم کرد.” نچیروان ادریس بارزانی، نخستوزیر اقلیم خودمختار کردستان عراق هم گفت که ممکن است همه عراق نتواند در آینده به صورت یک کشور باقی بماند همچنین بازگشت به شرایط پیش از پیروزیهای داعش بسیار دشوار خواهد بود. در ۱۲ تیر ۱۳۹۳ مسعود بارزانی، از پارلمان این اقلیم خواست برای برگزاری همهپرسی درباره استقلال کردستان از عراق تاریخ تعیین کند. بارزانی گفت:” برای تعیین سرنوشت ملت کرد از حمایتهای بینالمللی برخورداریم و آنهایی که از ما حمایت نمیکنند نیز دشمن ما نیستند.
انضمام کرکوک به کردستان: بارزانی گفت از سازمان ملل متحد خواسته است تا در برنامهریزی برای برگزاری رفراندومی در کرکوک برای انضمام این استان به کردستان، بر اساس ماده ۱۴۰ قانون اساسی عراق کمک کند. وی پس از دیداری با نیکولای ملادنف، نماینده ویژه سازمان ملل در عراق گفته بود ما از سازمان ملل میخواهیم تا در تحولات کرکوک و دیگر مناطق مورد مناقشه عراق، جایی که قرار است رفراندومی شفاف برگزار کنیم، مشارکت داشته باشد. بارزانی در ۱۲ تیر ۱۳۹۳ پارلمان با اشاره به این اختلاف، گفت :”ما ۱۰ سال صبر کردیم که در چارچوب قانون اساسی عراق و طبق ماده ۱۴۰ اختلاف نظر در باره کرکوک را حل کنیم ولی همه تلاشها بی نتیجه بود.” پس از آنکه ارتش عراق به دنبال حملات گسترده شبه نظامیان داعش از شهر کرکوک خارج شد، نیروهای پیشمرگه حکومت اقلیم کردستان عراق کنترل این شهر نفتخیز را به دست گرفتند. بارزانی تأکید کرد: “پیشمرگههای کرد از مناطقی که اکنون تحت کنترل آنهاست خارج نخواهند شد.” پیشتر بارزانی با ادعای این مسئله که کرکوک جزو منطقه کردستان عراق است گفته بود که اقلیم کردستان عراق مجبور نیست بهای سیاستهای اشتباه بغداد را بپردازد.
واکنشها به استقلال کردستان: بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، روز (۲۹ ژوئن/ ۸ تیر) از استقلال کردهای عراق در جهت ایجاد امکان همکاریهای گستردهتر با «نیروهای میانهرو در منطقه» حمایت کرد. نتانیاهو در سخنرانیاش کردها را «ملت مبارزی» خواند که «تعهدات سیاسی خود را اثبات کردهاند و ارزش استقلال را دارند.» اسرائیل از دهه ۱۹۶۰ روابط تجاری، اطلاعاتی و نظامی محتاطانهای با کردها برای توازن قوای خود با کشورهای عرب منطقه برقرار کردهاست. صالح مسلم رهبر کردهای سوریه و حزب دمکراتیک کردستان سوریه گفت: جدایی کردها از عراق مورد تأیید ما نیست، در شرایط فعلی جدایی منطقه کردستان عراق از کل عراق به نفع کردها نخواهد بود. تجزیه کشورها و رودررو قرار دادن ملیتها با یکدیگر عملی صحیح نیست. وی با ادعای این که الگوی دولت ملی در قرن ۲۱ کارایی ندارد، افزود: الگوی دولت ملی، قومیتهای مختلف را رودرروی یکدیگر قرار میدهد و کسی این مدل را در قرن حاضر قبول ندارد. او گفت: ما از جدایی از سوریه دفاع نمیکنیم، کردها و سوریها درصدد ساختن یک سوریه مبتنی بر حقوق بشر با هم یاری یکدیگر هستند. در میان ۱۵ حزب و گروه سیاسی کردستان ایران از جمله «حزب دمکرات کردستان ایران»، «حزب دمکرات کردستان»، «حزب کومله کردستان ایران» و «پژاک» به عنوان احزاب تأثیرگذار از برگزاری همهپرسی در اقلیم کردستان عراق حمایت کردهاند. حتی پژاک هم پذیرفته است به آراء مردم کردستان عراق در همه پرسی احترام بگذارد.
کندن خندق : مسئولان اقلیم کردستان عراق اعلام کردند که این اقلیم با حفر خندقی طولانی از مرزهای سوریه تا مرز ایران، خود را از مناطق متشنج جدا میکند و هماکنون عملیات حفر این خندق در مرزهای اربیل، موصل و اطراف کرکوک ودهوک آغاز شدهاست. وزارت پیشمرگ اقلیم کردستان عراق اعلام کرد که این اقلیم حفاری خندق را در مرزهای خود با مناطقی که ارتش عراق از آنها عقبنشینی کردهاست آغاز کرده و این خندق از شهر مرزی ربیعه، سوریه در مرز عراق با سوریه در استان نینوا آغاز و در مرزهای عراق و ایران شهر جلولا، در استان دیالی پایان مییابد.
اقدامات ایران:
فتوای مکارم شیرازی: ناصر مکارم شیرازی، با صدور پیامی در پی حملات داعش به کشور عراق، گفت: «دفاع از تمامیت عراق مخصوصاً عتبات عالیات بر همه علاقهمندان به اسلام و اهلبیت به عنوان جهاد فی سبیلالله واجب است.
فرماندهی ارتش عراق: روزنامه ساندی تایمز انگلیس و والاستریت ژورنال مدعی شدند ایران فرماندهی ارتش از هم فروپاشیده عراق را برعهده گرفته تا با نیروهای گروه تروریستی داعش مقابله کند. ژنرال قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس ایران، عملیات دفاع از بغداد پایتخت عراق را در مقابل حملات نیروهای گروه تروریستی داعش، فرماندهی میکند. یک منبع عراقی مدعی شد: ژنرال سلیمانی با ۶۷ مشاور ارشد خود به عراق سفر کرد و فرماندهی عملیاتها را برعهده گرفت و بر استقرار نیروهای عراقی و برنامهریزی برای عملیات، نظارت دارد. ظاهراً میزان تأثیرگذاری سردار سلیمانی به حدی زیاد است که گزارشهای بسیاری در مورد نقش مثبت او منتشر میشود. نیروی زمینی ارتش ایران در مرزهای غربی و جنوب غربی کشور به حالت آمادهباش درآمد.( ساندی تایمز، ۱۶ ژوئن ۲۰۱۴)
ارسال کمک نظامی ایران: بنابر گزارش روزنامه نیویورک تایمز، ایران در حال ارسال روزانه ۱۴۰ تُن تسلیحات نظامی به عراق در قالب دو پرواز روزانه به فرودگاه بغداد است. این کمکهای مالی ، جدا از حضور سردار قاسم سلیمانی و مستشاران نظامی ایران در این کشور است. ایران این قبیل گزارشها را رد میکند و اعلام کرده، تنها در صورت درخواست رسمی مقامات عراقی، به این کشور کمک نظامی خواهد کرد. امیر عبدالهیان معاون وزارت خارجه میگوید اگر عراق درخواست نماید؛ در چارچوب حقوق بینالملل و قراردادهای متعارف و روشن تجهیزات نظامی به عراق ارسال خواهیم کرد. وی در عین حال افزود: عراق از توانایی لازم برخوردار است. روزنامه اطلاعات نوشت برخی از منابع خبری پیش از این مدعی شده بودند که ایران تجهیزات نظامی از جمله هواپیماهای بدون سرنشین به عراق ارسال کردهاست.
ارسال هواپیمای جنگنده: موسسه بینالمللی پژوهشهای استراتژیک در لندن (IISS) در روز (۲ ژوئیه ۲۰۱۴ =۱۱ تیر ۱۳۹۳) در گزارشی خبر داد، شواهدی به دست آمد که حاکی از ارسال سه فروند جت جنگنده سوخو ۲۵ از سوی ایران به عراق بود. هواپیماهای سوخو به قطعاتی مختلف تقسیم شده بودند و با هواپیمای ترابری نظامی (پرواز مستقیم) به عراق تحویل داده شدند. این نوع جنگنده تنها در اختیار ایران است (این جنگندهها رنگ و شماره مخصوص ایران را داشتند) و ایران این جتها را همراه با خلبانانش به عراق داد. در گزارش نوشت شد که ایران دستکم ۱۰ خلبان از نیروی هوایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را نیز به عراق فرستاده که در پروازهای عملیاتی به خدمت گرفته خواهند شد. همچنین خلبان ایرانی، شجاعت علمداری مورجانی در سامرا کشته (شهید) و پیکر وی در ۱۳ تیر در شیراز تشییع شد.
نیروهای ویژه ایرانی: در ۱۰ مرداد ۱۳۹۳ العربیه به نقل از الشرق الاوسط ادعا کرد، که ۲۰۰ نیروی ویژه ایرانی با تسهیلات ارائه شده از سوی حزب اتحادیه میهنی کردستان به ریاست جلال طالبانی، وارد این استان کرکوک شدند. یک مسئول امنیتی کُرد در کرکوک خاطرنشان کرد: نیروهای ایرانی، نیروهای ویژه هستند که آموزش جنگ چریکی دیدهاند. آنها در دو روستای حسین اسلام و الامان در استان کرکوک مستقر شدهاند. ایرانیان میگویند که برای جنگ علیه داعش، حمایت از مزارهای شیعه و شکست محاصره روستای شیعه ترکمن امرلی آمدهاند.
حمله هوایی به مواضع داعش: ابراهیم رحیمپور، معاون وزارت امور خارجه ایران، در ۱۴ آذر ۱۳۹۳ بمباران و حمله هواپیماهای ایرانی به گروه حکومت اسلامی در عراق را تأیید کرد و گفت که هدف از این حملات «دفاع از منافع دوستان ما در عراق بودهاست و هرگونه عملیات نظامی برای کمک به دولت عراق، منوط به درخواست این دولت است.» وزارت دفاع ایالات متحده آمریکا (پنتاگون) وقوع چنین حملاتی را تأیید و جان کری، وزیر امور خارجه وقت آمریکا، نیز از آن استقبال کرد.
اقدامات آمریکا :
وعده اعزام نیرو توسط آمریکا: باراک اوباما رئیسجمهوری آمریکا اعلام کرد که اقداماتی را انجام میدهد تا ۳۰۰ مشاور نظامی به عراق اعزام شده و به کمک و مشاوره دادن به نیروهای ارتش این کشور بپردازند. وی گفت: ما در ابتدای امر به دنبال تمرکز بر کمک کردن به سربازان عراقی مسئول تأمین امنیت بغداد هستیم و سپس میخواهیم به سربازان در نواحی دیگر عراق و حومه پایتخت کمک کنیم و مطمئن شویم که آنها از عهده دفاع از مردم و مقامهای عراقی بر میآیند.
تقاضای عراق از آمریکا: وزیر خارجه عراق اعلام کرد که بغداد رسماً از آمریکا خواسته است تا حملات هوایی علیه نیروهای داعش انجام دهد. هوشیار زیباری، وزیر خارجه عراق در سخنانی با اعلام این خبر گفت: احتمال همه چیز از جمله درخواست از ایران برای ورود به تحولات کنونی وجود دارد و در رابطه با بحران کشور هیچ گزینهای منتفی نیست. وی گفت: راه حل نظامی تنها راه برای حل بحران عراق نیست اما ما از آمریکا رسماً درخواست کردهایم که به حملات هوایی علیه شبه نظامیان داعش دست بزند. وزیر خارجه عراق در عین حال تأکید کرد که بغداد از عربستان نیز خواسته است تا علمای خود را مجاب کند فتواهایی در حرام شمردن جنگیدن در کنار القاعده صادر کنند. مقامهای آمریکایی گفتند عراق خواستار انجام حملات پهپادی و افزایش نظارت توسط پهپادهای آمریکایی شدهاست.
صدور مجوز حمله هوایی علیه داعش توسط اوباما: باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا در ۱۷ مرداد ۱۳۹۳ گفت: نیروی هوایی این کشور ارسال هوایی کمکهای بشردوستانه به آوارگان عراقی را آغاز کردهاند و در صورت تهدید منافع این کشور در عراق، جنگندههای آمریکایی اجازه یافتهاند به مواضع داعش حمله کنند. سخنان رئیس جمهوری آمریکا دقایقی بعد از آن مطرح شد که یک مقام ارشد وزارت دفاع این کشور تأیید کرد هواپیمای ترابری نظامی آمریکا با پرواز بر روی مناطقی از عراق، کمکهای بشردوستانه نظیر آب و غذا و تجهیزات ضروری برای آوارگان این کشور ریختهاند. اوباما همچنین گفت: “آمریکا نمیتواند و نباید در برابر هر بحرانی که به وجود میآید اقدام کند.” با وجود این، اوباما تأکید کرد سربازان آمریکایی به عراق باز نخواهند گشت و این کشور قصد اعزام نیرو به عراق را ندارد و این اقدام آمریکا در جهت پیشگیری از وقوع نسلکشی در عراق صورت میگیرد. وی همزمان گفت: “ما باید برای پیشگیری از نسلکشی با دقت و مسئولانه اقدام کنیم … امروز آمریکا برای کمک مداخله میکند و اگر نیروهای دولت اسلامی به اربیل نزدیک شوند ما حمله هوایی علیه آنها ترتیب خواهیم داد.”
حمله هوایی آمریکا به داعش: وزارت دفاع آمریکا (پنتاگون) اعلام کرد دو فروند جنگنده اف ای ۱۸ آمریکا، توپخانههای داعش در شمال عراق را مورد هدف قرار داده است. این جنگندهها با پرواز از ناو هواپیمابر آمریکا در خلیج فارس به سمت شمال عراق پرواز کردند. جنگندههای آمریکایی در شب همین روز برای دومین بار مواضع گروه تروریستی داعشدر نزدیکی شهر اربیل در شمال عراق بمباران کردند. آمریکا، بریتانیا و فرانسه در عملیات امدادرسانی هوایی (پرتاب مواد غذایی و آب) برای آوارگان عراقی شرکت داشتند. آمریکاییها همچنین به نیروهای کرد مشاوره نظامی می دادند.
اعلام رسمی کاخ سفید در مورد جنگ با داعش: دولت آمریکا در راستای شفافسازی درباره سیاستهایش در قبال سوریه رسماً اعلام کرد که واشنگتن در جنگ با گروه تروریستی دولت اسلامی (داعش) قرار دارد. وزارت دفاع آمریکا (پنتاگون) نیز گفت: میدانیم که ما در جنگ با داعش قرار داریم؛ درست همانند جنگی که با القاعده و گروههای وابسته به آن داریم. جان کری وزیر امور خارجه آمریکا نیز گفت: ما وارد عملیات ضد تروریستی مهمی شدهایم و قرار است که به یک عملیات طولانی مدت مبارزه باتروریسم تبدیل شود.
اعزام ۳۰۰۰ تفنگدار نیروی دریایی آمریکا برای آزادسازی موصل: در فوریه ۲۰۱۵ برای نخستین بار تفنگداران دریایی ایالات متحده آمریکا برای عملیات مستقیم علیه داعش در عراق حضور یافتند. بیش از ۳۰۰۰ تن از این نیروها در مکانهای مختلفی در عراق مستقر شدند. بخش اعظم این نیروها در پایگاه عینالاسد در الانبار مستقر شدند. بخش دیگر آنها نیز وارد بغداد شدند تا از سفارت آمریکا در مقابل خطرات آتی داعش حفاظت به عمل آورند. ورود تفنگداران دریایی آمریکا به اراضی عراق و مشارکت در درگیریها پس از توافق با شبهنظامیان شیعه صورت گرفتهاست. شبه نظامیان شیعه شرط کردهاند که نیروهای آمریکایی فقط داعشیها را هدف قرار دهند، با شبه نظامیان شیعه وارد درگیری نشوند و با نیرهای عشایری سنی همکاری نداشته باشند.
ائتلاف جهانی: وزارت امور خارجه ایالات متحده آمریکا گفت: چهل کشور برای تشکیل ائتلاف علیه داعش اعلام موافقت کردند. هدف از این ائتلاف هماهنگی و همکاری در مورد تهدیداتی است که داعش بوجود میآورد. این کشورها نقشهای متفاوتی خواهند داشت، البته تمامی آنها بهطور مستقیم از عراق حمایت نظامی نمیکنند. ائتلاف به دنبال قطع درآمد و جلوگیری از حمایت خارجی و ایدئولوژیکی داعش است. ایران و ترکیه در بین این ۴۰ کشور نیستند. ده کشور عرب، عربستان سعودی، بحرین، مصر، عراق، اردن، کویت، لبنان، عمان، قطر و امارات متحده عربی در این نشست حضور داشتند. این کشورها برای همکاری با آمریکا علیه گروه دولت اسلامی (داعش) اعلام آمادگی کردهاند. این کشورها متعهد شدهاند که مانع از جریان تأمین مالی و پیوستن پیکارجویان به دولت اسلامی شوند. آمریکا ممکن است علاوه بر حملات هوایی علیه پیکارجویان در عراق، به اقدام علیه آنان در خاک سوریه نیز بپردازد.روسیه هشدار داده است که چنین اقدامی بدون مجوز سازمان ملل به منزله تجاوز به قلمرو سوریه و نقض فاحش حقوق بینالملل است. تونی ابوت، نخستوزیر استرالیا، گفت کشورش برای کمک به مقابله با پیکارجویان دولت اسلامی ۶۰۰ نیروی نظامی به امارات متحده عربی اعزام کرد. این اقدام در پاسخ به درخواست آمریکا برای رویارویی بینالمللی علیه دولت اسلامی گرفته شد. کمکهای نظامی استرالیا همچین شامل ۸ جنگنده سوپر هورنت میشود. ابراهیمجعفری؛ وزیر خارجه عراق در مصاحبه رسمی خود گفت : اگر ایران نبود عراق از بین میرفت. [۵۵]
نتیجه: اشغال عراق برای آمریکا هزینه های بسیاری در برداشت در نتیجه آمریکا مجبور شد سال ۲۰۱۱ از عراق خارج شود. عراقی که برای آینده آمریکا از اهمیت بسیاری برخوردار است بنابراین خروج آمریکا از عراق مصادف می شود با تشکیل داعش به تعبیر دیگر آمریکا تلاش می کند با ناامن کردن عراق از طریق داعش ضرورت حضور مجدد خود را در عراق مهیا کند تا دولت عراق مجبور شود امتیازات بسیاری به آمریکا در مقابل حمایت عراق در مقابل داعش بدهد . در حالی میدان عمل نشان داد حذف داعش با فتوای مرجعیت ، لبیک مردم عراق وحمایت عملی ایران میسر است نه حملات نظامی ائتلاف آمریکا بنابراین آمریکا بار دیگر در عراق در مقابل مقاومت شکست خورد و نتیجه مقابله با داعش بجای اینکه امتیازی به نفع آمریکا باشد موجب اقتدار ایران ، حشد شعبی ومرجعیت و وحدت بیشتر شیعه سنی به عنوان رموز پیروزی در عراق علیه داعش شد. در میدان نظامی برتری حشد الشعبی نسبت به نیروهای آمریکایی حمایت حشد شیعی از مناطق سنی نشین عراق توانست داعش را شکست دهد ومردم عراق نیز در انتخابات سال۲۰۱۸ بیش از همه به حشد الشعبی ونیروهای جهادی رای دادند و برای اولین بار نیروهای جهادی با رای مردم وارد پارلمان وحکومت عراق شدند. طرفداران آمریکا بیش از هر زمان شکست خوردند. علاوه بر آن حشد الشعبی توانست توطئه تجزیه کردستان عراق که از حمایت غرب واسرائیل برخوردار بود را در کمترین زمان و با حداقل هزینه خنثی کند. و به نحوی تمام اندک دست آوردهای آمریکا در عراق قابلیت ونقش بازیگری برای منافع آمریکا را حداقل در چهار سال آینده از دست بدهد.
والسلام – اکبری – ۱۳۹۷
* شیخ خالصی در سرکوب کمونیستها در کاظمین در سال ۱۹۶۳ نقش مهمی ایفا کرد.
* صدام در ۹ سالگی وارد مدرسه شد و به دلیل ناتوانی در ادامه تحصیل نتوانست وارد مدرسه نظامی شود، اما بعدها به دلیل شهرت در کشتن کمونیستها و تمایل او به قتل عام به عضویت سازمان سیا در آمد و به شدت مورد حمایت آمریکا بود. حتی در دوران حسن البکر که وی رئیس جمهور عراق و از بستگان صدام و از نظامیان بعثی بود، با اینحال، صدام مرد شماره یک دولت به شمار میرفت. به همین دلیل، بدون درگیری، حسن البکر از قدرت عزل و صدام در سال ۱۹۷۹ جایگزین وی شد.
[۱]. شوراي اقتصاد آمريكا، آن سوي حمله به عراق، ترجمه لطفالله ميثمي، تهران: انتشارات محمديه، ۱۳۸۶، ص ۷۵٫
[۲]. سيامك باقري، پروژه خاورميانه بزرگ تهران: انتشارات ستاد نمايندگي سپاه، ۱۳۸۴، ص ۳۲٫
[۳]. سيد روحالله كامل، «هژموني امريكا در عراق»، نشريه راهبرد، مركز تحقيقات استراتژيك، ش ۲۹، ۱۳۸۲، ص ۵۵٫
[۴]. سيدقاسم مفرد، «سياست مداخلهگرانه از آمريكا و مسأله اسرائيل»، ماهنامه نگارش، ش ۴۴، ۱۳۸۳، ص ۲۸٫
[۵]. مقصود رنجبر، ملاحظات امنيتي در سياست خارجي ايران، پژوهشكده مطالعات راهبردي، ۱۳۷۸، ص ۱۷۴٫
[۶]. واعظي، ايران و آمريكا، تهران: سروش، ۱۳۷۹، ص ۳۱۴٫
[۷]. همان، ص ۳۱۵٫
[۸]. ريچارد نيكسون، جنگ حقيقي، ترجمه جعفر تقهالاسلامي، تهران: انتشارات نوين، ۱۳۶۲، ص ۱۴۱٫
[۹] . Allan Simpson
[۱۰] . نوام چامسكي، سروري يا بقا؛ تلاش آمريكا براي سلطه بر جهان، ترجمه رئيسزاده و عنبرايي، تهران: نشر آبي، ۱۳۷۸، صص ۱۴۷ـ ۱۴۶٫
[۱۱] . همان، ص ۱۸۱٫
[۱۲]. حيسن دهشیار، «نظام بينالملل، نظام اقتصادي و حمله به عراق»، فصلنامه سياست خارجي، س ۱۸، ش ۴، ۱۳۸۳، ص۸۷۸٫
[۱۳]. اصغر جعفري ولداني، عراق پس از سقوط بغداد، تهران: دفتر مطالعات سياسي و بينالمللي، ۱۳۸۴، ص ۳۳٫
[۱۴] . چامسكي، پيشين، ص ۱۷٫
[۱۵] . همان، ۳۶٫
[۱۶]. جيمز رايزن، دولت جنگ؛ تاريخ سري سيا و دولت بوش، ترجمه مهدي ذوالفقاري و احمدي معين، تهران: مؤسسه مطالعات انديشهسازان نور، ۱۳۸۷، ص ۱۳۶٫
[۱۷] . همان، ص ۱۳۷٫
[۱۸]. همان.
[۱۹]. همان، ص ۱۴۵٫
[۲۰]. همان.
[۲۱]. همان، ص ۵۳٫
[۲۲]. همان.
[۲۳]. همان، ص ۱۸۳٫
[۲۴]. همان، ص ۱۲۳٫
[۲۵]. چامسكي، پيشين، ص ۳۴٫
[۲۶]. همان، ص ۳۵٫
[۲۷]. indyk, may 21, 1993, No 81.
[۲۸] . G. Fast.
[۲۹]. پل برمر، خاطرات پل برمر، ترجمه حسن رئيسزاده، نشر آبي، ۱۳۸۷، ص ۳۲۳٫
[۳۰]. كنت ام. پولاك، «آينده عراق از نگاه يك تحليلگر آمريكايي»، خبرگزاري جمهوري اسلامي ايران، ۱۳۸۴، ص ۴۰٫
[۳۱]. Berna. Havik, may, 2006.
[۳۲]. همان.
[۳۳]. آيتالله خامنهاي (پيام مقام معظم رهبري)، «سومين كنفرانس فلسطين»، تهران: فروردين ۱۳۸۵٫
[۳۴]. c sis. Op.cit, p. 15
[۳۵]. c sis. Op. cit, p. 17
[۳۶]. پريوش مظفري، عراق پس از سقوط بغداد، تهران: دفتر مطالعات سياسي و بينالمللي، ۱۳۸۴، ص ۱۷۸٫
[۳۷]. برمر، پيشين، ص ۵۶٫
[۳۸]. همان، ص ۳۹۸٫
[۳۹]. همان، ص ۴۹۰٫
[۴۰]. محمد العرب، ناگفتههاي برمر درباره عراق، ترجمه مؤسسه انديشهسازان نور، تهران، ۱۳۸۷، ص ۸۷٫
[۴۱]. همان، صص ۱۳۵ـ ۸۹٫
[۴۲]. رايزن، پيشين، ص ۲۵۳٫
[۴۳]. همان، ص ۳۵۵٫
[۴۴]. فكريمون شلومو، موساد در عراق، ترجمه اصغر قائدان و نبيالله روحي، تهران: مؤسسه انديشهسازان نور، ۱۳۸۷، ص ۱۹۸٫
- اصل مقاله با عنوان «الانسحاب الامریکی بین مطرقه تکتیک و سندان استراتیجی الرئیسی- النهائی»، در نشانی اینترنتی زیر موجود است: www.saqrcenter.net/?p=337
[۴۶] . Tatus Forces Agreement.
[۴۷]. اصل متن در سایت زیر موجود است: www.weeklystandard.com/articles/defeat-iraq_604179.html
[۴۹]. برای اطلاع بیشتر رک: www.raceforiran.com/americas-defeat-in-iraq-and-irans-gain
[۵۰]. www.guardian.co.uk/…/us-withdrawal-iraq-defeat-bush-neocons
[۵۲]. nationalinterest.org/…/the-consequences-defeat-iraq-afghanistan-5886
[۵۳]. کنت پولاک، تحلیلگر سابق سیا و یکی از اعضای سابق شورای امنیت ملی آمریکا، هم اکنون مدیر سیاستهای خاورمیانه سابان است.
[۵۴]. http://www.brookings.edu/ American Policy Toward Iraq After, 2011.
به گزارش جهان نيوزبه نقل از اخبارالعراق، ابراهیم جعفری وزیر خارجه عراق پس از دیدار با معاون عربی و آفریقایی وزیر خارجه ایران در بیانیه ای اعلام کرد: در دیدار با جابری انصاری در رابطه با روابط دوجانبه تهران و بغداد و راههای تقویت آن بحث و تبادل نظر کردیم. همچنین در رابطه با پیروزیهای بزرگ عراقیها در جنگ با گروهک داعش و حمایتهایی که کشورهای دوست از عراق کردند و همچنین در رابطه با اوضاع منطقه و جهان گفتوگو کردیم. در این بیانیه آمده است که وزیر خارجه عراق ضمن تاکید بر اهمیت گسترش همکاریهای بین دو کشور و مشارکت ایران در بازسازی زیرساختهای برخی از شهرهای عراق از حمایتهای جمهوری اسلامی ایران در زمینههای مختلف و به خصوص در جنگ با داعش تقدیر و تشکر کرد و گفت: اگر ایران نبود عراق از بین میرفت. (يکشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۲۱:۱۵)