کتاب مقاومت آذربایجان
مقاومت در آذربایجان: آذربایجان در حقیقت بخشی ازمنطقه آذربایجان ایران بوده است. این ادعا در تشابه مذهبی ، سنت ها وحتی زبانی قابل اثبات است زیرا زبان اصیل ترکی ؛ ترکی آذری است که با ترکی استانبولی نیز متفاوت است بنابراین زبان آذربایجان با آذری های ایران اشتراک دارد نه با ترکیه ، از طرفی آذربایجان دومین کشور دارای حداکثر شیعه بعد از ایران است. هم مرز بودن این کشور با دیگر کشورهای شیعه چون ایران ، عراق ، بحرین ، واتصال آن به سوریه ولبنان از طریق ایران ، نگرانی غرب را افزایش داده و در نتیجه تمام تلاش آمریکا واسرائیل در این رابطه در جهت اختلاف افکنی بین دوملت ایران و آذربایجان مصروف می شود. جلوگیری از فعالیت دینی مردم آذربایجان با وعده پیوستن این کشور به اروپا از سوی غرب در واقع سناریوی شکست خورده ای است که سالها ترکیه را در انتظار این وعده بدنبال خود کشاندند.فشار غرب بر دولت آذربایجان برای ترویج همجنس بازی در این کشور که ۷۰ سال تحت فشار سهمگین کمونیست توانست سنت ها و اعتقادات خود را در قالب هویت اسلامی حفظ کند تلاش بیهوده ای است که غربی ها بیش از دیگران به این حقیقت واقفند. در این بازی غرب بدنبال خرید زمان و جلوگیری از استقلال حقیقی ملت آذربایجان است خصوصا این که آذربایجان کشوری دارای نفت وگاز است و می تواند نیاز اقتصادی ملت خود را بدون وابستگی به غیر تامین کند. علاوه بر آن این کشور از موقعیت ژئوپلیتیکی وژئو اکونومیکی متمایزی نسبت به دیگر کشورهای منطقه برخوردار است که می تواند فرصت های بازیگری بیشتری را برای این کشور در حال و آینده ایجاد کند. در نتیجه آذربایجان پتانسیل ایجاد و حفظ استقلال را بدون نیاز به دیگران و با تکیه بر مردم خود را دارد. بنابراین در صورتیکه دراین کشور دموکراسی حقیقی حاکم شود حتما ۸۵ درصد جمعیت شیعه که در طول تاریخ تعایش سلمی خوبی با دیگر مذاهب در آذربایجان داشته می تواند. این کشور را از سلطه غرب و ترکیه نجات دهد. در جهان امروز حکومت های مستبد نمی توانند زمان طولانی را سپری کنند و ناگزیرند به خواست مشروع و بدیهی مردم تن بدهند. رشد اسلام گرایی مردم آذربایجان چون دیگر کشورهای جهان و تغییر نسل گذشته که از رسوبات فکری کمونیستی رها نشده بودند. زمینه را برای ایفای نقش جوانان بوجود می آورد جوانان شیعه که درطول سال های متمادی تحت فشار سلطه از حقوق بدیهی خود بی بهره بودند توقع دارند از حداقل حقوق شهروندی مانند دیگر کشورهای قفقاز ویا حتی ترکیه بهره مند شوند. برخورد های خشن دولت با سنن و اعتقادات مردم تداعی گر دوران تزاری و کمونیستی برای ملت آذربایجان است. خصوصا اینکه این ملت خود را با دیگر هم کیشان خود مقایسه می کند. کشور آذربایجان در صورتیکه از سلطه استبداد و استکبار نجات یابد می تواند از حمایت جبهه مقاومت بهره مند گردد و همچون کشورهای عراق ، لبنان ، ایران و… سرنوشت آینده کشور خود را از طریق آراء مردم رقم بزند و آزادی واستقلال را پس از سال ها برای ملت آذربایجان به ارمغان بیاورد. تا زمانی که ملت آذربایجان در موضع تصمیم قرار نگیرد قره باغ با حمایت غرب در اختیار ارمنستان خواهد بود. وملت آذربایجان باید سال ها به انتظار وعده های غربی ها بنشینند. ودر حسرت آزادی واستقلال زمان را سپری کنند تا منجی برای آنها نازل شود.
کشور آذربایجان: آذربایجان بزرگترین کشور قفقاز است که در گذرگاه اروپا و آسیای شمال غربی و در ساحل غربی دریاچه خزر قرار گرفته است. پایتخت آن باکو* و جمعیت آذربایجان درسال ۲۰۱۵م برابر ۹.۵۳۳.۷۱۳ نفر برآورد شده است از این تعداد بنابر آمار سایت CIA در سال۲۰۱۴م. تعداد شیعیان۶.۹۰۰.۰۰۰ نفرو بنابر آمار سایت rerigiousfreedom در سال (۲۰۱۵ م.) تعداد شیعیان۷.۵۰۰.۰۰۰ نفر است (www.cia.gorlibrary) , استقلال این کشور در تاریخ ۲۶ مهر ۱۳۷۰ ( ۱۹۹۱ م ) به رسمیت شناخته شد. بیش از ۹۹ درصد مردم این کشور مسلمان هستند و ۸۵ درصد از آنها (نزدیک به هفت میلیون نفر) از مذهب تشیع پیروی میکنند. این سرزمین تا حدود دویست سال پیش جزو خاک ایران بود که در جنگ ایران و روسیه، طی قراردادهای گلستان و ترکمنچای به روسیه ملحق شد*۱٫ شهرهای باکو ، نارداران، شماخی و گنجه از مراکز اصلی تشیع در این سرزمین است. مزار بیبی هیبت و امامزاده رحیمه خانم از زیارتگاهها و مراکز تجمع شیعیان است.جمهوری آذربایجان با ۸۶۶۰۰ کیلومتر مربع مساحت در منتهی الیه جنوب شرقی اروپا قرار گرفته که از شمال با کشورهای روسیه و گرجستان، از غرب با جمهوری ارمنستان، از جنوب با ایران و از شرق نیز با دریای خزر مرزی به طول ۸۰۰ کیلو متر دارد. این کشور در جنوب رشته کوههای قفقاز و شمال رودخانه ارس واقع شده است. تولید ناخالص داخلی آن در سال ۲۰۱۶ معادل ۳۵ میلیارد دلار (بر اساس ارزش اسمی) بودهاست که تولید ناخالص سرانه اهالی کشور را معادل ۳۷۵۹ دلار میکند. (www.advantour.com, 2005) . آذربایجان در ۱۹۹۱ استقلال خود را از شوروی بازیافت. اندکی بعد، در جریان جنگ قره باغ کوهستانی ، توسط کشور ارمنستان ، مناطق پیرامون آن و مناطق درونی کرکی، یوخاری اسکیپارا، برخودارلی و سفولو را اشغال شد. قره باغ هنوز بخشی از آذربایجان شمرده میشود گرچه بهطور دوفاکتو پس از جنگ کشور مستقلی بودهاست. (www.un.org, 1993,res853) دو جمهوری خودمختار نخجوان* که از خاک اصلی جمهوری آذربایجان جدا مانده و استان خودمختار قرهباغ از واحدهای فدرال جمهوری آذربایجان هستند. ناحیه قرهباغ و هفت بخش پیرامون آن واقع در جنوب غربی جمهوری آذربایجان در جریان جنگ قرهباغ به اشغال نیروهای ارمنستان درآمدهاست. نوع حکومت
آذربایجان، جمهوری پارلمانی چند حزبی با یک مجلس قانونگذاری است. این جمهوری سکولار بوده و از سال ۲۰۰۱ به عضویت شورای اروپادرآمدهاست. قدمت حضور شيعيان در اين سرزمين به دوران امام صادق(ع) برميگردد. قاسمبنالعلاء، يكي از نواب امام زمان(عج) در شهر اران جمهوري آذربايجان بود. او مستقيماً با آن حضرت مكاتبه داشت و از مردم وجوهاتي ميگرفت و به دست حسينبنروح ميداد. اين سرزمين هميشه با عشق اهلبيت(عليهمالسلام) زنده بوده است. (بحارالانوار، ج۵۱، ص۳۱۳، باب۱۵)
دوره پیش از تاریخ: سابقه حضور بشر در جمهوری آذربایجان به هزاران سال قبل بازمیگردد. کاوشهای غار آزیخ در بخش فضولی وجود آثاری از زندگی بشر به قدمت ۳۵۰ تا ۴۰۰ هزار سال را نشان میدهد. سنگ نگارههای قبوستان نیز تاریخی ۱۲ هزارساله دارند. در قرن نهم قبل از میلاد سکاهای آریایی در این ناحیهای که هم اکنون جمهوری آذربایجان نامیده میشود، سکنی گزیدند. به دنبال آنان مادها وسپس هخامنشیان به رهبری کوروش بر منطقه حاکم شدند. با حمله اسکندر دوران حکمرانی حاکمان وابسته به او دراین منطقه آغاز شد اما در دورههایی حاکمان محلی با دادن خراج حکومت های محلی خود را برپا میداشتند . (https://archive.is/2012, 12, 12, 13090426)
دوره باستان: آلبانیای قفقاز ، در فاصله قرن اول تا سوم میلادی رومیان بر این منطقه مسلط شدند و نام آن را آلبانیا نهادند در این دوران پادشاهی مسیحی آلبانیای قفقاز پدیدار شد اما در سال ۲۵۲–۲۵۳ م. به دست شاپور اول ساسانی افتاد. کشمکش برای به دست گرفتن کنترل منطقه بین رومیها، پادشاهان ساسانی و حکام محلی ادامه داشت؛ و قدرت بین آنها دست به دست میشد.( http://www.iranicaonline.org) ساسانيان در اوايل قرن سوم ميلادی بر بخش عمدهاي از اين منطقه مسلط شدند و اين محل تا حمله اعراب به ماوراي قفقاز در اواسط قرن هفتم، بخشي از امپراتوري آنان بود. پس از آن، سپاه نيروهاي اعراب هم لشكر ساساني و هم نيروهاي بيزانس را در سال ۶۴۲ ميلادي شكست داد. لشكر مسلمانان به آذربايجان هجوم آورد و در مدت چند سال آن را اشغال كرد. دين اسلام در همين دوره به اين سرزمين آمد.( گيتاشناسي ايران، چاپ اول، ۱۳۷۴)
دوره اسلام
اران: در زمان ظهور اسلام سلسله مسیحی مهرانیها در آلبانیای قفقاز حاکم بودند. آنان همواره توسط ترکان خزر از شمال و اعراب از جنوب مورد تهدید واقع میشدند. اعراب مسلمان پس از شکست دادن رومیان و ساسانیان به سوی آذربایجان لشکرکشی کردند و پس از درهم شکستن مقاومت مسیحیان به رهبری جوانشیر در سال ۶۶۷ میلادی بر این ناحیه حاکم شدند. از اواخر قرن دوم شمسی شروانشاهان حکومت منطقه آذربایجان را در دست گرفتند. آنان با آمدن سلجوقیان نیز بر مسند قدرت باقیماندند. چرا که به آنان خراج میدادند. این سلسله تا زمان انقراضش در سال ۹۱۷ شمسی (۹۴۵ قمری) به دست شاه تهماسب یکم صفوی، در قسمت هایی از آذربایجان بهویژه ناحیه شمال شرقی این جمهوری به صورت حاکمان محلی حکمرانی میکردند. (Movsēs, 1962, p 336)
غزنویان و سلجوقیان : در اوایل قرن پنجم شمسی غزنویان بر قسمتی از منطقه مسلط شدند. آنان اولین حکومت ترک تبار در منطقه بودند و در تغییر ترکیب جمعیتی و زبانی آذربایجان نقش عمدهای داشتند. بدنبال غزنویان سلجوقیان که حکومتی ترک تبار بودند بر منطقه حاکم شدند. این دوران، دوران شکوفایی ادبیات فارسی در منطقه نیز میباشد. مشهورترین شاعران این دوران، نظامی گنجوی و خاقانی شروانی میباشند.
حمله مغول و تیمور: در قرون سیزده و چهارده م. با هجوم مغولها و تاتارها (تیمور لنگ) سلسلههای محلی برافتادند. در قرن پانزده م. خانات محلی تحت سلطه آق قویونلوهابودند و تا به سلطنت رسیدن شاه اسماعیل صفوی بر قسمت عمده ای از مناطق؛ اران، شروان و قره باغ تسلط داشتند. آران و شروان (جمهوری آذربایجان) جزو اولین مناطقی بود که شاه اسماعیل صفوی تحت سلطه خود درآورد. بعد از جنگ تاریخی چالدران برای نخستین بار این منطقه به شکل موقت به اشغال ترکان عثمانی درآمد تا پس از دست بدست شدنهای زیاد هشتاد سال بعد ایرانیان در زمان (شاه عباس) موفق به بازپسگیری مجدد این منطقه شدند. (I. Ovchinnikov, 22 June, 1988)
وقتی شاه اسماعيل بنيانگذار سلسله صفوي، تبريز، مركز آق قويونلي را به تصرف درآورد و تبريز را مركز حكومت آينده خويش قرار داد، عثمانيها بارها به تبريز حمله كردند و در فاصله سالهاي ۱۵۱۶ اين شهر را به تصرف درآوردند. اما شاه عباس موفق شد دوباره حاكميت خود را بر منطقه برقرار كند. ارتباطات تجاري ميان روسيه و منطقه آذربايجان در اواخر قرن پانزدهم آغاز شده بود و باكو مركزي مهم در مسير راه ولگا به درياي خزر بود. در سالهاي ۱۷۲۲ ـ ۱۷۲۳ سربازان روسي دربند و باكو را اشغال كردند. اما نادرشاه در سال ۱۷۳۵ آذربايجان را دوباره تحت حكومت ايرانيان قرار داد. بعد از مرگ او در سال ۱۷۴۷ قدرت به دست خاننشينهاي محلي افتاد. تا اوايل قرن نوزدهم، آذربايجان جزئي از حكومت قاجاريه بود از اوايل قرن بيستم، حضور كارگران و متخصصان روسي و اوكرايني در باكو سبب شد كه اين شهر به يكي از مراكز انقلابي روسيه تبديل گردد.( آكينر،۱۳۶۶: ۸۴ )
افشاریه و قاجاریه: در قرون بعد تحت حکومت افشاریه و سپس این سرزمین در داخل حکومت قاجاریه قرار داشته که در نهایت در سالهای ۱۸۱۳ و ۱۸۲۸ م. در پی پیمان گلستان و ترکمانچای میان ایران و روسیه از ایران جدا و به روسیه تزاری ضمیمه شد.
سلطه تزارها بر آذربایجان : پس از انعقاد پیمان گلستان و ترکمانچای میان ایران و روسیه تزارها کنترل منطقه قفقاز را در دست گرفتند ولی همچنان نفوذ فرهنگی و معنوی ایران و عثمانی در منطقه بیش از نفوذ روسیه بود. در این دوره روسها سرمایهگذاری بسیار کمی در این ناحیه میکردند. اما با کشف نفت توجه به آذربایجان بیشتر گردید و اقتصاد محلی رونق گرفت. در این دوره جمعیت شهر باکو بهطور فزایندهای افزایش یافت و مهاجران روس یک سوم جمعیت شهر را تشکیل میدادند. ارامنه نیز در دوایر رسمی مشغول بکار بودند. اینگونه تضادهای اجتماعی باعث وقوع شورشهایی در سال ۱۹۰۵م. شد.) ۰۲۵۰۲۹https://archive.is/2012,12,12/ ( در دائرةالمعارف بزرگ شوروی آمدهاست که “در اواسط سده ۱۱م (۵ه. ق) هجوم اقوام ترک (ازجمله غُزان و دیگران) که دودمان سلجوقی در رأس آنها قرار داشتند به سرزمین اران و شیروان آغاز گردید”. چند خاننشین، ملکنشین و سلطاننشین کوچک پدید آمد که در نیمه دوم سده ۱۸م. تعداد آنها به ۱۵ رسید. عمدهترین آنها عبارت بودند از خاننشینهای باکو، گنجه، دربند، قُبه (قوبا = کوبا). قراباغ، نخجوان، طالش، شَکی، شروان، ایروان، کوتکاشِن، قَبَله و شَمشادیل. سلطاننشینهای کوچک بعضی مستقل و بعضی دیگر تابع خانها بودند به عنوان نمونه سلطاننشینهای آرش، ایلیسو و کوتکاشن از خانشکی، و ملکنشینها از خان قراباغ تبعیت میکردند. در ۱۴ و ۲۱ مه ۱۸۰۵م در اردوگاه ارتش روسیه واقع در ساحل کورکچای موافقتنامهای به امضا رسید که طبق آن، خانهای قراباغ و شکی تابعیّت دولت روسیه را پذیرفتند. پس از پایان جنگهای ایران و روس که بخشی از این سرزمین به اشغال روسیه درآمد و در پی انعقاد معاهده ترکمانچای، بعضی خانها، ازجمله خانهای اردوباد و نخجوان، الحاق خود را به امپراتوری روسیه اعلام نمودند.( عنایت الله ، ۱۳۶۷: ۲۳۷–۲۴۳)
نامهای تاریخی آذربایجان: این کشور تا قبل از سال ۱۹۱۸ میلادی (۱۲۹۷ش) به نامهای دیگری شناخته میشد. “آلبانیا، اردان، اران ، الران ، اران و شروان” دیگر نامهای این سرزمین در طول تاریخ است.( دایره المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۷۵: ج۷، مدخل اران) اما در آن سال و پس از کودتای مساواتیان این کشور، جمهوری آذربایجان نامیده شد و از آن پس تلاشهایی برای هویت بخشی تاریخی به آذربایجان، به عنوان کشوری با این اسم با سابقه تاریخی طولانی صورت پذیرفت؛ مثلا در کتابهای درسی جمهوری آذربایجان، ادعا شده است، ۵۰۰ سال قبل کشوری به نام آذربایجان وجود داشته که اردبیل و تبریز هم جزو آن بودند وایرانیان از زمان کوروش(بزرگ) به این سرزمین تجاوز میکردهاند. در کتابهای درسی دولت باکو نسبت به ۹ استان ایران ادعای ارضی شده و حتی مازندران و گیلان هم بخشی از آذربایجان محسوب شدهاند. همچنین در کتابهای درسی و رسمی “هنر” در جمهوری آذربایجان، همه هنرهای ایرانی، آذری فرض و تعریف شدهاند.(بادکوبه ، ۱۳۸۸: ۲۱ آذر ماه )
سقوط تزارها و استقلال آذربایجان: در آغاز قرن بیستم با رشد صنایع، تفکرات اصلاح طلبانه در آذربایجان شکل گرفت. در سال ۱۹۰۳ میلادی حزب چپگرای همت با هدف دفاع از زبان و فرهنگ آذری تشکیل شد. در سال ۱۹۱۲ با انشعاب در حزب همت حزب مساوات شکل گرفت. به دنبال سقوط تزارها حزب بلشویک که متشکل از ارامنه و روسها بود سعی در تشکیل دولتی کمونیستی داشتند که با مخالفت مردم مسلمان و تشکیل ارتش اسلام این حرکت ناکام ماند سرانجام در روز ۱۸ می سال ۱۹۱۸ جمهوری آذربایجان با عنوان جمهوری دمکراتیک آذربایجان توسط محمدامین رسولزاده رهبر حزب مساوات اعلام استقلال کرد. کشتار شوشی که به نسلکشی سی هزار ارمنی انجامید از وقایع مهم این دورهاست. این حکومت اولین حکومت جمهوری در میان کشورهای مسلمان بود. تلاش جمهوری دمکراتیک آذربایجان برای آغاز گفتگوهای اتحاد با ایران با هجوم بلشویکها ناکام ماند و این کشور نوبنیاد تنها دوسال پس از کسب استقلال تحت سلطه اتحاد جماهیر شوروی درآمد. , fam1700)2001 (Giovanni,
دوران اتحاد جماهیر شوروی : روز نامه ایزوستیا نوشت: این کشور که تا سال ۱۹۱۸ م. (۱۲۹۷ش) هرگز آذربایجان نامیده نمیشد زمانی نام کهن آن آلبانیا بود. در روستای “بویوک دَکَن” واقع در بخش نوخای قفقاز نوشتهای به خط و زبان یونانی باستان به دست آمده که تاریخ آن را قرن ۲م. دانستهاند و در آن از “آلبانیا” یاد شدهاست. در نوشتههای مورخان باستان از جمله پلیبیوس و استرابون نیز این با نام آلبانیا آمدهاست. به نظر بعضی محققان، آلبانیا در منابع پارتی زبان به صورت “اردان” آمدهاست. در منابع عهد اسلامی این نام اران و “الران” نوشتهاند. این نام به احتمال قوی با نام پارتی”اردان” مرتبط است. گاه نیز از این سرزمین با دو نام اران و شروان یاد کردهاند. (متینی، ۱۳۶۸ : ۴۶۲-۴۴۳) پس از لشکرکشیهای تیمور و داستان ترکمانهای آق قویونلو و قره قوینلو نام اران به تدریج از کتابها برداشته شد . پس از پایان جنگ ایران و روس و ضمیمه شدن این سرزمین به خاک روسیه در سال ۱۹۱۱ م . حزب مساوات در اراضی کنونی جمهوری آذربایجان تأسیس شد. مساواتیان در مارس ۱۹۱۸ م قیامی مسلحانه در باکو ترتیب دادند که اندکی بعد به دیگر نواحی آن کشیده شد. اینان در ۲۷ مه ۱۹۱۸ در شهر تفلیس دولتی تشکیل دادند و با نام “جمهوری آذربایجان” اعلام استقلال کردند. در پایان ۱۹۱۹ و اوایل ۱۹۲۰ م دولت مساواتیان دستخوش بحران سیاسی و اقتصادی شد. در بهار ۱۹۱۹م در نواحی مغان و لنکران دولت شوروی تأسیس یافت. در ۲۶ آوریل ۱۹۲۰ کمیته موقت انقلاب به ریاست نریمان نریمانف تشکیل گشت. در ۲۸ آوریل ۱۹۲۰م دولت مساواتیان ساقط شد و به اتحاد شوروی ضمیمه شد .( E. Cornell, 2006, pp, 270-269)زمانی که کمیته انقلاب کمونیستی، قدرت را در باکو بدست گرفت خود را دولت “جمهوری شوروی سوسیالیستی آذربایجان” نامید(عنایت الله ، ۱۳۶۷: ۲۳۷–۲۴۳) تورج دریایی میگوید: “این استالین بود که تصمیم گرفت برای مداخله در امور ایران نام این منطقه را از نام آران و یا نام آلبانی به آذربایجان تغییر دهد و آن را خاری کند در چشم ایران. (دریایی، ۹/۱۹/ ۲۰۱۲) از سال ۱۹۲۰ با پیروزی بلشویکها، جمهوری آذربایجان به مدت ۷۱ سال تا ۱۹۹۲، با نام جمهوری سوسیالیستی آذربایجان شوروی یکی از جمهوریهای تشکیل دهنده اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بود. از سال ۱۹۲۲ تا ۱۹۳۶، این کشور بخشی از جمهوری سوسیالیستی ماورای قفقاز شوروی بود و مانند گرجستان و ارمنستان، دچار گسترش شهرنشینی شد و با پیشرفتهای گسترده اقتصادی، صنعتی شد. شهرنشینی، آموزش و پرورش و پویایی اجتماعی در جمهوری آذربایجان موجب بروز تضادهای اجتماعی بین کلانشهر باکو، و مناطق سنتی عقب مانده روستایی گردید. در این جمهوری آموزش به زبان آذری بود و مقامات مهم اجرایی آذربایجانی بودند اما به ویژه در دوره حکومت استالین (۱۹۲۸–۱۹۵۳م) و رهبری باقروف بر حزب کمونیست آذربایجان، این جمهوری شدیداً تحت سیطره مسکو بود. پس از مرگ وی استقلال این جمهوری بیشتر شد و فرصتهای بیشتری برای رشد نخبگان سیاسی و فکری این کشور فراهم شد. این نخبگان در هنگام بروز نزاع با ارمنیان قره باغ، در فوریه ۱۹۸۸، در بین رهبران جبهه خلق آذربایجان(اپوزیسیون)، و هم مخالفان کمونیستشان حضور داشتند. در سالهای ۱۹۸۸ و ۱۹۹۰، خشونت بر ضد ارمنیان به ترتیب در سومقائیت، و باکو بروز کرد و درنتیجه درسال ۱۹۹۰ حکومت مسکو دست به عملیات نظامی علیه جمهوری آذربایجان زد.
استقلال آذربایجان : در پی کودتای نافرجام علیه گورباچف رهبر شوروی سابق در اوت ۱۹۹۱، جمهوری آذربایجان اعلام استقلال کرد و ایاز مطلب اف، رهبر حزب کمونیست به عنوان نخستین رئیسجمهور انتخاب شد. گروه اپوزیسیون، جبهه خلق آذربایجان در مه ۱۹۹۲ مطلب اف را برانداخت، و نامزد آن ابوالفضل ایلچی بیگ با شعار جدایی از کشورهای مستقل مشترکالمنافع و حفظ سیطره بر قره باغ کوهستانی در انتخاباتی که این جبهه برگزار کرد پیروز شد.
روسای جمهوریها آذربایجان: محمدامین رسولزاده: او حزب مساوات را (که از ۱۳۲۹ تشکیل شد و از ۱۳۳۶ تا ۱۳۳۸ در آذربایجان قفقاز به قدرت رسید) پایهگذاری کرد و از مبلغان اصلی پانترکیسم (به ترکی: تورکچولوک) به شمار میآمد رسول زاده در نهضت مشروطه ايران نیز نقش مهمي ايفا كرده بود. پس از او روسای جمهورآذربایجان عبارت بودند از: ایاز مطلباف۱۹۹۱–۱۹۹۲، ابوالفضل ایلچیبیگ۱۹۹۲–۱۹۹۳ ، حیدر علیاف۱۹۹۳–۲۰۰۳ ، الهام علیاف۲۰۰۳– تا کنون
دین و زبان: ۹۵درصد جمعیت جمهوری آذربایجان مسلمان هستند. ۸۵ درصد جمعیت مسلمان جمهوری آذربایجان شیعه و ۱۵ درصد بقیه سنی هستند. زبان رسمی کشور ترکی آذری میباشد. در کنار زبان ترکی آذربایجانی، زبانهای روسی، لزگی، تالشی و تاتی نیز صحبت میشود. ترکی آذری از نظر تقسیمات زبانی، جزئی از دسته ترکی جنوب باختری یا ترکی اوغوزمیباشد. ترکی آذری، ترکی استانبولی و ترکمنی در گروه ترکی جنوب باختری (اوغوز) قرار میگیرند.
جغرافیای جمهوری آذربایجان : جمهوری آذربایجان در جنوب رشته کوههای قفقاز و شمال رودخانه ارس و در کنار دریای خزر واقع شدهاست. سه رشتهکوه قفقاز بزرگ در شمال، قفقاز کوچک در غرب، و کوههای تالش در جنوب این کشور را احاطه کردهاست. این کوهها ۴۰ درصد از مساحت جمهوری آذربایجان را دربرگرفتهاست. و قله کوه بازاردوزو Bazardüzü با ارتفاع ۴۴۶۶ متر بلندترین نقطه آن است. نواحی میانی شامل جلگههای آران مرکزی، مغان و میل و سواحل دریای خزر کم ارتفاع و پست بوده و ارتفاع در پستترین قسمت ۲۸ متر پایینتر از سطح دریاهای آزاد است. جمهوری آذربایجان یک کشور محاط در خشکی است. این کشور در پیرامون دریای خزر، که یک دریای بستهاست، واقع شده و طول خط ساحلی آن ۸۰۰ کیلومتر است. تنوع زیستی و گیاهی آذربایجان به دلیل تنوع آب و هوا بسیار زیاد است به گونهای که تنها بیش از ۴۵۰۰ گونه گیاه در کوهستانهای آذربایجان دیده میشود.( واحدی، ۱۳۸۲: ۱۷)
مرزها : مرز مشترک کشور آذربایجان با ارمنستان، ۱۰۰۷ کیلومتر ، با ایران ۷۶۵ کیلومتر ، با گرجستان ۴۸۰ کیلومتر ، با ترکیه ۱۵ کیلومتر (از طریق جمهوری خود مختار نخجوان) و با روسیه ۳۹۰ کیلومتر می باشد. از لحاظ آب و هوایی، جمهوری آذربایجان دارای چندین نوع آب و هوای مختلف است. بهطوریکه ۱۱ ناحیه آب و هوایی در آذربایجان وجود دارد درجه هوای متوسط در مناطق جلگهای شمال و شرق کشور تا ۶ سانتیگراد در زمستان و ۳۶ درجه سانتیگراد در تابستان میرسد، در حالیکه در مناطق کوهستانی غربی زمستانها تا ۹- در زمستان و ۱۲ درجه سانتیگراد در تابستان میرسد. پایینترین دمای مطلق در اردوباد به میزان ۳۳- درجه سانتیگراد و بالاترین دمای مطلق در جلفا به میزان ۴۶ درجه سانتیگراد ثبت شدهاست. بهطور کلی شمال و شرق کشور دارای آب و هوای نسبتاً خشک و کوهستانی است در حالیکه منطقه جنوب شرقی آب و هوای مرطوب و ملایم تری دارد. مناطق غربی و شمالی و جنوبی شامل قره باغ و شمال شرقی جمهوری خودمختار نخجوان، دامنه کوههای قفقاز و ناحیه لنکران– آستارا و کوههای تالش بسیار مرطوب هستند. بیشترین میزان بارش سالانه در لنکران به میزان ۱۶۰۰ تا ۱۸۰۰ میلیمتر و کمترین میزان بارش سالانه به میزان ۲۰۰ تا ۳۵۰ میلیمتر در آبشوران روی میدهد. مناطق مرکزی شامل جلگههای وسیع مستعد کشاورزی است که توسط رود کورا و ارس آبرسانی میشوند.) ۰۰۵۲۴۸(https://archive.is/2012,12,12,loc.gov/cgi-
تقسیمات کشوری: جمهوری آذربایجان به ۵۹ بخش، ۱۱ شهر و ۱ جمهوری خودمختار تقسیم شدهاست. جمهوری خودمختار نخجوان دارای ۷ بخش است و بدین ترتیب، این کشور جمعاً به ۶۶ بخش تقسیم شدهاست.علاوه بر این این کشور به ۱۰ ناحیه اقتصادی تقسیم شدهاست. هر ناحیه اقتصادی شامل چند بخش میباشد.
جهانگردی: جمهوری آذربایجان در سالهای اخیر تلاشهای قابل توجهای برای افزایش گردشگری خود داشتهاست. همچنین سال ۲۰۱۱درکشور آذربایجان سال گردشگری آذربایجان نامیده شد. کشور آذربایجان در سال ۲۰۱۰ میزبان بیش از دو و نیم میلیون گردشگر بودهاست، در سالهای اخیر سهم گردشگری آذربایجان را بیشتر کشورهای اوکراین، قزاقستان، ایران، گرجستان،اردن، بحرین، آلمان، استرالیا، بلغارستان و فنلاند داشتهاند[۳۱][۳۲] در سال ۲۰۱۲ جمهوری آذربایجان بیشترین گردشگر را در منطقه قفقاز پذیرا بودهاست. در همین سال علیرغم اینکه ایران دو برابر جمهوری آذربایجان گردشگر پذیرفته اما درآمد گردشگری جمهوری آذربایجان در این سال بیش از دو برابر درآمد ایران بودهاست. میراث فرهنگی و معماری ملی و اسلامی از مهمترین عوامل ثبات در جمهوری آذربایجان محسوب میشود. این کشور بهعنوان دومین کشور شیعه در جهان، با میراثهای معماری، آداب و رسوم، تنوعهای فرهنگی، انواع پوشاک، صنایع دستی، غذاهای سنتی و چشماندازهای جغرافیایی و طبیعی از نظر جهانگردی است که همهساله هزاران گردشگر خارجی را به سمت جمهوری آذربایجان جذب می کند که از نظر اقتصادی نیز تأثیر بهسزایی در رشد اقتصادی این کشور داشتهاست.
ساختار سیاسی : دولت آذربایجان یک جمهوری دمکراتیک، قانون محور، لائیک و یکپارچه است. حاکمیت دولتی در جمهوری آذربایجان بر پایه اصل تفکیک قوا اعمال میگردد. سیستم سیاسی جمهوری آذربایجان از منظر شکل اعمال حاکمیت دولتی، یک جمهوری بر پایه سیستم ریاست جمهوری است.آذربایجان بر پایه اصول چند حزبی و تکثرگرایی استوار است. در حال حاضر در جمهوری آذربایجان ۵۵ حزب سیاسی دارای مجوز بوده و مشغول فعالیت هستند. احزاب سیاسی از طریق عضویت در نهاد مقننه و نهادهای مدیریت محلی، در اعمال حاکمیت دولتی مشارکت میکنند. به جز احزاب سیاسی، بالغ بر ۴۰۰۰ تشکل مردمنهاد نیز در کشور فعالیت دارند.
رئیس دولت: رئیس جمهوری هر ۵ سال یک بار به روش مراجعه به آرای عمومی انتخاب میشود. الهام حیدر اوغلو علییف رئیس جمهور کنونی در تاریخ ۹ اکتبر ۲۰۰۳ به ریاست جمهوری آذربایجان برگزیده شدهاست.
قوه مقننه جمهوری آذربایجان: مجلس ملی جمهوری آذربایجان از ۱۲۵ نماینده تشکیل شدهاست. انتخابات چهارمین دوره این مجلس در ۷ نوامبر ۲۰۱۰ برگزار شد. ۱۰۵ نفر برابر با ۸۴ درصد از نمایندگان را آقایان و ۲۰ نفر برابر با ۱۶ درصد از نمایندگان را زنان تشکیل میدهند.
قوه قضاییه: جمهوری آذربایجان شامل دادگاه قانون اساسی، دیوان عالی کشور، دادگاه استیناف و دادگاه اقتصاد میباشد.
اقتصاد جمهوری آذربایجان: جمهوری آذربایجان در مقایسه با جمهوریهای تازه استقلال یافته اطراف خود در اثر بهرهبرداری از منابع نفتی که در سال ۲۰۰۸ برابر ۷ میلیارد بشکه بودهاست ( حدود یک درصد از ذخایر اثبات شده جهان) که در حال حاضر در منطقه ازصادرکنندگان محصولات گازی محسوب میشود. که در سرمایهگذاری های پس از استقلال توسعه بیشتری پیدا کردهاست. البته با وجود این که این کشور بعد از استقلال سیاستهای آزادسازی قیمتها و خصوصیسازی اقتصاد را آغاز کرد ولی با تورم فزاینده ناشی از آثار جنگ قرهباغ مواجه شد که مردم جمهوری آذربایجان تحت فشارهای شدید اقتصادی قرار گرفتند و قدرت خرید آنها بهسرعت کاهش یافت. اقتصاد آذربایجان پس از جنگ قره باغ از سال ۱۹۹۶ م، با افزایش درآمدهای حاصل از قراردادهای نفتی بینالمللی، روند رو به رشد سرمایهگذاری خارجی، اعتبارات صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی و مساعدت کشورهای اروپایی موجب شد تا اقتصاد نابسامان خود را بهبود بخشد. در سال ۲۰۰۷ از تعداد کل شاغلان در بخش اقتصادی ۷۰ درصد در بخش خصوصی مشغول به کار بودند و تعداد بیکاران ۲۸۱ هزار نفر بودهاست. جمهوری آذربایجان برای ثبات بخشیدن به اوضاع اقتصادی با کمک صندوق بینالمللی پول دو برنامه اقتصادی را به اجرا درآورد و توانستهاست میزان تورم را کاهش دهد. میزان تورم در این کشور از ۴۱ درصد در سال ۱۹۹۵م. به ۲۰ درصد در سال ۱۹۹۶م. و ۷/۳ درصد در سال ۱۹۹۷ و صفر درصد در سال ۱۹۹۸ میلادی و (۵-) درصد در نیمه نخست سال ۲۰۰۰ م. کاهش یافتهاست. در سال ۲۰۰۸ م. جمهوری آذربایجان بنا بر گزارش بانک جهانی برترین کشور از نظر اجرای برنامههای اصلاحات اقتصادی بین ۱۰ کشور محاسبه شده (ده کشوری که جزئیات اطلاعات اقتصادی خود را در اختیار بانک جهانی قرار دادند) بودهاست و در رتبه نخست قرار گرفت.
قدرت نظامی : تاریخ ارتش آذربایجان به زمان جمهوری دموکراتیک آذربایجان در سال ۱۹۱۸ که ارتش ملی تازه شکل گرفته بود بازمیگردد. وقتی جمهوری آذربایجان استقلال خود را پس از فروپاشی شوروی سوسیالیستی بدست آورد بر پایه قانون در سال ۱۹۹۱ ارتش جمهوری آذربایجان تأسیس گردید. از سال ۲۰۰۲ ارتش آذربایجان دارای ۹۵۰۰۰ پرسنل نظامی فعال و همچنین دارای ۱۷۰۰۰ نیروی شبه نظامی است. نیروهای نظامی آذربایجان در موقع لزوم برای دفاع از کشور از نیروهایی چون گارد ساحلی، مرزبانان و نیروهای انتظامی داخلی استفاده می کنند. گارد ملی آذربایجان یک نیروی بیشتر شبه نظامی است که یک نهاد نیمه مستقل ویژه از سرویس حفاظت دولتی است که زیر نظر رئیسجمهور اداره میشود. آذربایجان پیمان نیروهای مسلح متعارف در اروپا (سی اف ای) را امضا کردهاست. این کشور همکاری نزدیکی با ناتو در پروژهای حفاظت از صلح دارد. آذربایجان در مقطعی ۱۵۱ نیروی حافظ صلح در عراق و ۱۸۴ نیرو در افغانستان داشته است.. بودجه نظامی آذربایجان برای سال ۲۰۱۱ معادل ۴٫۴۶ میلیارد دلار بودهاست. آذربایجان دارای صنایع دفاعی تولید اسلحه سبک، سیستمهای کوچک توپخانه و برخی وسایل نقلیه نظامی است. ارتش آذربایجان همکاریهای تمرینی با گارد ملی اوکلاهاما داشتهاست.
احزاب سیاسی در آذربایجان: بهدنبال استقلال، فعالیتهای سیاسی در جمهوری آذربایجان بهشدت افزایش یافت. یکی از بزرگترین احزاب سیاسی اپوزیسیون جبهه خلق آذربایجان حول ملیگرایی و دفاع در مقابل حملات ارمنستان تشکیل شد. این سازمان در مراحل بعدی فراکسیونهایی با اندیشههای پان ترکی نیز ایجاد کرد. در اولین دوره انتخابات ریاستجمهوری ، ابوالفضل ایلچیبیگ با اندیشههای قوم گرایانه به این مقام رسید، بعد از انتخاب ایلچیبیگ و وزیر کشورش اسکندر حمیدف در چندین نوبت خواستار تشکیل ترکیه بزرگ با الحاق تمام نواحی شمالی ایران شدند. ایلچیبیگ پس از شکستهای پیاپی در جنگ با ارمنستان، و شکست سیاستهای وی در دفاع از کشور و چندین قیام خونین در شهرهای مختلف از جمله شهر مهم گنجه، حیدر علیاف رئیس وقت پارلمان طی یک کودتای بدون خونریزی قدرت را به دستگرفت و ایلچیبیگ تبعید شد. در زمان ریاستجمهوری حیدر علی اف و پسرش روابط با ایران بهتدریج گرمتر شد، تا جایی که روسای جمهور هر دو کشور در چندین نوبت به کشور یکدیگر سفر کردند، و جمهوری آذربایجان کنسولگری خود را در شهر تبریز افتتاح کرد و الهام علیاف به شهر تبریز سفر کرد و با تجار آن دیدار کرد. میان دو کشور موافقتنامههای زیادی نیز در زمینههای تجاری، ورزشی، فرهنگی و مرزی بسته شد. با این حال درسالهای اخیر جریانات ضدایرانی تحت حاکمیت الهام علیاف دوباره شدت گرفتهاست. همچنین این کشور در فهرست ناقضان آزادی مطبوعات است. (بیبیسی فارسی، ۳۰ مهر ۱۳۹۳)
مسایل مورد مناقشه: در پی فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و آغاز درگیریهای قومی، تعداد زیادی از ساکنان ارمنی منطقه قرهباغ با مداخله ارتش جمهوری ارمنستان کنترل این ناحیه و شش ناحیه غیر ارمنی نشین را تصرف کردند. جمهوری قرهباغ که بیست درصد از اراضی جمهوری آذربایجان را شامل می شود تا کنون توسط هیچ کشوری به رسمیت شناخته نشدهاست و از هر لحاظ تحت نفوذ و حاکمیت ارمنستان میباشد. در اثر این جنگها حدود یک میلیون اهالی آذری، ارمنی و کرد جنگزده این منطقه بی خانمان گشته و تعداد زیادی هنوز در اردوگاههای موقتی بسر میبرند.
حقوق بشر: جمهوری آذربایجان یکی از ضعیفترین کشورها در رعایت حقوق بشر است. در چند سال گذشته فشار بر منتقدان دولت به روشهای گوناگون در حال افزایش بودهاست. گفته میشود یکی از دلایل عدم تمایل اعضای شورای اروپابه مجازات یا مذاکره در این مورد با جمهوری آذربایجان، به خاطر منابع نفت خام و گاز طبیعی این کشور است.
اقوام موجود در کشور آذربایجان:
قوم آذری: براساس سرشماری سال ۱۹۹۹ ؛ اقوام آذربایجانی ها ۶/۹۰ درصد ، اقوام داغستانی ۲/۲ درصد ، روس ها ۸/۱ درصد ، ارمنی ها ۵/۱ درصد(تقریباً تمامی ارمنیها در منطقه خودمختار قرهباغ کوهستانی زندگی میکنند. وسایر اقوام ۵/۳درصدهستند. قوم آذری که اکثریت مردم این کشور را تشکیل میدهند عمدتاً شیعه مذهب ، ترکزبان و با فرهنگ ایرانی هستند. به نوشته دائرةالمعارف بزرگ اسلامی “در این قوم، عنصر غالبِ ترک که پیامد مهاجرت اقوام ترک بهویژه سلجوقیانِ اُغوز در سده ۱۱ م. به این سرزمین است، با ساکنان کهن این سرزمین، یعنی ایرانیان و دیگر مردمانی که از روزگار باستان در ماوراء قفقاز میزیستهاند، ترکیب شدهاست.از جمعیت آذربایجان، ۵۱ درصد شهرنشین و ۴۹ درصد در روستاها زندگی میکنند نرخ رشد جمعیت در این کشور ۰٫۷۶۲ درصد است. ۹۳٫۴ درصد از مردم جمهوری آذربایجان، مسلمان (۸۵ درصد شیعه، ۲٫۵ درصد ارتدوکس روس و ۲٫۳ درصد ارمنی هستند. البته درصد اعتقاد به ادیان در این کشور صوری است؛ چراکه عده بسیار کمی از مردم عبادت کرده و واقعاً به دین خود وابستگی دارند.( http://pewforum.org/ reports/Muslim population/.pdf) جمهوری آذربایجان به همراه ایران، عراق و بحرین چهار کشوری هستند که در آن شیعیان اکثریت جمعیت را تشکیل میدهند. پس از استقلال از شوروی تعصب اسلامی در این کشور رشد داشتهاست. آمارهای رسمی این کشور در مورد اقلیتهای قومی مورد چالش پژوهشگران قرار گرفتهاست و در محافل خصوصی نیز خود آذربایجانیها قبول دارند که تعداد لزگیها، تالشها و کردها بسیار بیشتر است. هم اکنون دولت جمهوری آذربایجان سیاست سخت آسیمیله کردن اقلیتهای قومی را پیگیری میکند. و باعث گردیدهاست که بسیاری از لزگیها، تالشها و کردها در این صدسال اخیر در قوم آذربایجانی ادغام شوند. این در حالیست که بر اساس قانون اساسی جمهوری آذربایجان تمام اقوام ساکن این کشور از حق آموزش به زبان مادری و حفظ فرهنگ بومی برخوردارند.[۷۰] اما این اصل قانون اساسی کشور به درستی توسط دولت به اجرا در نیامده و شورای اروپا نیز در گزارش سال ۲۰۰۹ خود تلاش دولت این کشور را برای حفظ تنوع فرهنگی و فرهنگهای قومی کم دانستهاست.
قوم لزگیها: لزگیها جزو اقوام بومی قفقازی هستند که به یکی از زبانهای خانواده قفقازی تکلم میکنند. برای نمونه پروفسور سوانته کرنل میگوید:” این آمارها نشانگر نظرات رسمی دولت هست، ولی در واقعیت شمار لزگیها روشن نیست. هرچند مقامات رسمی آن را صد و هشتاد هزار نفر ذکر میکنند اما منابع دیگری تعداد لزگیها را بسیار بیشتر دانسته و آن را در حدود هفتصد هزار نفر میدانند. همچنین در آمار اتنولوگ، حدود لزگیها در جمهوری آذربایجان ۳۶۴٫۰۰۰ نفر ذکر شدهاست. برپایه آمار رسمی جمهوری آذربایجان جمعیت لزگیها حدود ۱۷۸۰۰۰ هزار نفر است.[۷۳] به قول پروفسور کرنول، نریمان رمضانُف یکی از رهبران سیاسی لزگی میگوید که هرچند بسیاری از تالشها، تاتها و کردها زبانشان را به خاطر سیاستهای آسیمیلاسیون باختهاند، ولی لزگیها به خاطر روابط با داغستان (که سیاست آسیمیله شدن دولت جمهوری آذربایجان در آن وجود ندارد) توانستهاند زبان و فرهنگ خود را بهتر حفظ کنند.
قوم کرد: کردها یکی از اقوام ایرانی هستند که زیر فشار سخت آسیمیله، شمار آنها در دوران شوروی و پس از آن کاهش یافتهاست؛ به گونهای که اگر یک فرد کرد به جای اینکه خود را یک آذربایجانی معرفی کند، بر هویت قومی خویش پافشاری میکرد، قادر به پیداکردن شغل نبود. پروفسور کرنل در رابطه با جمعیت کردها میگوید: آمار کردها بسیار است، برخی آن را حدود ده درصد از جمعیت کشور برشمردهاند. برخی از منابع کرد به وجود ۲۰۰هزار نفر کرد در جمهوری آذربایجان اشاره میکنند؛ اما در آمار رسمی گفته شده که تنها ۱۲٬۰۰۰ نفر کرد در این کشور زندگی میکنند؛ دلیل این امر آن است که پس از سال ۱۹۳۰ به تدریج منابع دولتی قومیت اکثر کردها را از روی عمد آذری عنوان کردهاند.
قوم تالش: طبق دانشنامه ایران، بیشترین تراکم جمعیت روستاییان در این کشور در نواحی واقع در جنوب شرقی آن است که اکثریت این جمعیت را تالشها (که آنها نیز ایرانیتبارند) تشکیل میدهند و بسیاری از آداب رسوم کهن خود را حفظ کردهاند. آمار سال ۱۹۲۶ شوروی در رابطه با کم شمردن این آمار به بخش تاتها ،تعداد تالشها را ۷۷٫۰۳۹ نفر ذکر کردهاست. آمار سال ۱۹۵۹ تالشها را ذکر نکرده و آنها را جزو آذریها شمردهاست. در سال ۱۹۹۹ (آمار رسمی جمهوری آذربایجان) تعداد تالشها ۷۶٫۸۰۰ نفر شمرده شدهاست (یعنی کمتر از سال ۱۹۲۶). امروزه نیز مقامات جمهوری آذربایجان تعداد تالشها را همان ۷۶٫۸۰۰ نفر برمیشمرند. اما از دیدگاه بسیاری از پژوهشگران تعداد تالشها بیش از این میباشد و این ارقام تنها ناشی از کم شماری اقلیتهای قومی توسط دولت است. پروفسور وارتان گریگوریان این آمار سازی مقامات جمهوری آذربایجان را یک تحریف میداند. همچنین پروفسور کرنول میگوید که حداقل ۲۰۰هزار تا ۴۰۰ هزار تالشی در جمهوری آذربایجان وجود دارد. بر اساس آمار اتنولوگ در سال ۱۹۹۶ تعداد تالشها در این کشور حدود ۸۰۰ هزار نفر، لزگیها ۳۶۴ هزار نفر و کردها۲۰ هزار نفر بودهاست. پروفسور وارتان گریگوریان استاد دانشگاه و روسای چند دانشگاه آمریکا مقالات مفصلی در رابطه با آسیمیله کردن تالشها به دست شوروی و مقامات جمهوری آذربایجان نوشتهاند در کل دو علت برای کم شمردن تالشها ذکر شدهاست: اول از همه فشار بر هویت تالش در دوران شوروی و دوم حساسیت از اینکه کسی خود را غیر آذربایجانی معرفی کند)۲۷ فوریه, ۱۹۹۹ (census of Azerbaijan,
قوم تات : زبان تاتهای قفقاز فارسی است . دولت جمهوری آذربایجان در سال ۱۹۹۹م. ، جمعیت تاتهای آذربایجان را تنها ۱۰٬۹۲۲ نفر اعلام کردهاست. این در حالیاست که تا قرن بیستم تعداد تاتزبانها بسیار بیشتر بودهاست. برای نمونه در آمار سال ۱۸۸۶، شمار تاتها ۱۲۰ هزار نفر ذکر شدهاست. اما پس از حکومت شوروی، در سال ۱۹۲۶، تعداد تاتها به ۲۸٫۵۰۰ تقلیل یافت. بنابر نظر این منبع، تعداد تاتها به خاطر سیاست آسیمیله کاهش یافتهاست. عباس قلیخان باکیخانوف (قرن نوزدهم) نیز زبان مملکت باکو به علاوه چند نقطه دیگر را نیز تاتی ذکر کردهاست . هشت قریه در طبرسران که جلقان و روکال و مقاطیر و کماخ و زیدیان و حمیدی و مطاعی و بیلحدی نام دارند، در حوالی شهری که انوشیروان در محل متصل به دربند بود و آثار آن هنوز معلوم است، زبان تات را داشتند. محالات واقع در میان بلوکینشماخی و قدیال که شهر کنونی قبهاست، مثل حوض و لاهج و قشونلو در شیروان و برمک و شش پاره و پایین بدوق در قبه و تمام مملکت باکو سوای شش قریه تراکمه، همین زبان تات را دارند… قسم قربی مملکت قبه سوای قریه خنالق که ربانی علیحده دارد و ناحیه سموریه و کوره دو محال طبرسران که دره و احمدلو میباشند به اصطلاحات منطقه، زبان مخصوص دارند و اهالی ترکزبان را مغول مینامند.( گریگوریان ، ، ۱۳۷۱: دوره۳)
فرهنگ و هنر: فرهنگ مردم جمهوری آذربایجان بنا به موقعیت جغرافیایی و میراث تاریخی متأثر از فرهنگهای مختلف منطقه قفقاز و خاورمیانه از جمله فرهنگهای ایرانی، ترکی، روسی و اسلامی است. در سال ۲۰۰۹ باکو از طرف سازمانهای یونسکو به عنوان پایتخت فرهنگی جهان اسلام معرفی شد و امروزه فرهنگ غربی با شدت بسیار رایج میگردد. بجز اکثریت آذربایجانی اقوام متفاوتی همچون ارمنیها، کردها و تالشیها در جنوب و شرق و لزگیها ویهودی هاو تاتها در شمال به تنوع زبانها و فرهنگ رایج افزودهاند. نرخ باسوادی در این کشور ۹۸ درصد ذکر شدهاست. برگزاری جشن نوروز و موسیقی نشانههای نزدیکی و تأثیر ماندگار و تاریخی به فرهنگ ایرانی هستند. از لحاظ ادبیات نیز شعرایی مانند خاقانی شروانی و نظامی گنجوی از خاک جمهوری آذربایجان فعلی برخاستهاند و تأثیرهای اساسی در ادبیات فارسی داشتهاند.
سینما : سینما در جمهوری آذربایجان ریشه تاریخی دارد و اولین کشور مسلمانی است که در آن فیلم ساخته شدهاست. سه سال پس از نمایش اولین فیلم در فرانسه، فیلمی در جمهوری آذربایجان ساخته شد.
تقسیمات کشوری : آذربایجان از سه بخش تشکیل شده است:
- بخش اصلی: بخش اصلی آذربایجان کشور آذربایجان است و بر اساس تقسیمات کشوری به چند استان و شهرستان (رایون) تقسیم میشود.
- جمهوری خودمختارنخجوان: این منطقه واحد برونکان کشور آذربایجان را تشکیل داده، به صورت منطقه حائل بین ایران و ارمنستان قرار گرفته و گمرک اصلی جلفا نیز در مرز آن قرار دارد.
- منطقه مورد مناقشه قره باغ۴* : این منطقه منشأ بحران و درگیری بین آذربایجان و ارمنستان است. منطقه قره باغ از سال ۱۹۹۴ میلادی در اشغال ارمنستان است.( پارسینه ، ۱۳۸۸ :۴ آذر)
آذربایجان هرساله در روز ۳۱ مارس مراسمهایی تحت عنوان سالروز قتل عام آذربایجانیها برگزار میکند. و آذربایجانیها مدعیاند که نظامیان کشور ارمنستان، عده بسیاری از مردم منطقه قره باغ را کشته و به نوعی نسلکشی در این منطقه انجام دادهاند*.
ادیان و مذاهب: ۲/۹۹ درصد از مردم آذربایجان مسلمان هستند و مابقی مسیحی و پیروان مذاهب دیگرند. علیرغم اینکه اسلام دین رایج این کشور است؛ اما مردم آذربایجان بر اساس قومیت و فرهنگ تقسیمبندی شدهاند و آذربایجان مذهب رسمی ندارد. ۸۵ درصد از جمعیت مسلمان این کشور شیعه و ۲/۱۳ درصد اهل تسنن و۸/. درصد غیر مسلمان میباشند. اکثریت شیعیان دوازده امامی هستند. مهاجرانی مسیحی نیز مقیم باکو هستند و حکومت به آنها اجازه داده آزادانه مراسم عبادی خود را برگزار کنند. در آذربایجان یک گروه کوچک یهودی نیز زندگی میکنند و در سه معبد که یکی از آنها در باکو قرار دارد به انجام مناسک دینی خود میپردازند.
مسیحیت : مسيحيان آذربايجان اگرچه در اقليتاند، اما هزينه و سرمايهگذاري آنان در امر تبليغ بسيار زياد است. آنان تا كنون توانستهاند بيش از ده هزار نفر مسلمان را مسيحي كنند. رهبر آنان يك آذري تحصيل كرده در خارج (آلمان)، كشيشي است به نام “مُشوِق” است كه اكنون نیز هم فعال است.
اسلام پیش از دوره شوروی: اسلام در قرن اول هجری به این منطقه وارد شد. در کنار اهل سنت، گروهی نیز شیعه بودند و در گذر زمان اکثر ساکنان منطقه شیعه شدند. با تصرف این منطقه توسط روسیه بهوسیله معاهده ترکمنچای در سال ۱۲۰۶ ش، آذربایجان در شرایط متفاوت اجتماعی و سیاسی قرار گرفت. آذربایجان روسی تحت تأثیر روشنفکران مسلمان تاتار (پیروان جنبش تجدد) خیلی زود سکولار شد و در فاصله زمانی بین دو انقلاب روسی (سالهای ۱۹۰۵ تا ۱۹۱۷ م) در آذربایجان سیاستمداران و مفسرین زیادی بهوجود آمدند که از مراسم های شیعی از جمله عاشورا و بعضی سنتهای قدیمی مذهبی دیگر انتقاد کرده و مطالب خود را در مجلات “اکینجی و ملا نصرالدین” منتشر میکردند.
اسلام در دوران شوروی: با فروپاشی نظام سلطنتی و تشکیل اتحاد شوروی، آذربایجان روسی از نام کنونی و وضعیت حقوقی جمهوری شوروی و مرزهای فعلی خود برخوردار شد و شرایط برای شیعیان و مسلمانان سختتر شد. بنحوی که مطابق با تعالیم کمونیستی شوروی فشار هایی بر دیگر ادیان و مسلمانان اعمال شد از جمله :
- اسلام مانند سایر مذاهب، از صحنه زندگی اجتماعی بیرون رانده شده و امر خصوصی شهروندان کشور اعلام شد.
- اکثر مساجد تعطیل و گاهی ویران شدند و از جمله مراکزی که ویران شد بارگاه بیبی هیبت بود که به اعتقاد شیعیان آذربایجان، وی دختر امام کاظم(ع) است.
- آموزش اسلامی و همه انواع ابراز دیانت مانند مراسم عزاداری در ایام عاشورا، ممنوع شدند.
- کشتار عالمان و فعالان شیعی
بخشی از این کشتارها عبارتند از:
در اوایل دهه ۱۹۲۰م در پی آغاز نظارتهای شدید کمونیستی و محو شعائر مذهبی به دستور لنین، ۸۰۰ روحانی در آذربایجان کشته شدند که از این تعداد ۱۷ نفر در حوزههای علمیه نجف، قم و مشهد تحصیل کرده، دارای درجه اجتهاد بودند. برجستهترین این مجتهدین آیتالله سیدغنی بادکوبهای و آیتالله شیخ قدرتالله ابراهیمی بودند که به طرز فجیعی اعدام گردیدند. در فاصله ۱۰ ساله بین سالهای ۱۹۲۹ تا ۱۹۳۹ بیش از ۳۰۰ هزار نفر از دینداران در جمهوری آذربایجان توسط تشکیلاتهای مختلف کمونیستی قتلعام شدند. در این سالها تعقیب علمای دینی که اکثر آنها شیعه بودند، به طور جدی دنبال شد، قرآن کریم به منزله یک “کتاب زیانآور” ممنوع گردید و مساجد تخریب شدند و یا تبدیل به انبار، کلوپ، کتابخانه و یا مدرسه شدند. تنها در سال ۱۹۲۹ حدود ۴۰۰ مسجد در آذربایجان بسته شد و ۱۲۰ مسجد نیز تخریب گردید و یا تغییر کاربری داده شد. در آن سالها، مأمورین نظام کمونیستی علما و روحانیون را وادار به سوزاندن قرآن میکردهاند و با مشاهده مقاومتشان آنها را در چاههایی که “نارگین” نامیده میشد، انداخته و چاه را با دینامیت منفجر میکردند. از دیگر شیوههای خشونتآمیز و فجیع کمونیستها میتوان به بستن وزنه به پای روحانیون و انداختن آنها در دریا اشاره کرد. شاهدان این ماجراها نقل میکنند که عمامههای سفید روحانیون غرق شده چنان سطح آب را میپوشاند که از دور دسته پرندگان دریایی یا کبوتران سفید را در ذهن تداعی میکرد. تبعید علما به مناطق سیبری و تیرباران آنها نیز از دیگر شیوههای رایج کمونیستها بود. (خبرگزاری آران، ۱۳۹۰ )در برابر این اقدامات، اکثر دینداران علیالخصوص روحانیون شیعه تا پای جان مقاومت میکردند. آیتالله عبدالغنی بادکوبهای، سیدمحمد بادکوبهای و شیخ حنیفه بادکوبهای، شیخ حسن رامانائی، شیخ کامیاب و میرزا عبدالغفار اردوبادی از علمایی بودند که در منطقه باکو و اطراف آن در حال مبارزه با کمونیسم جان خود را از دست دادند. در سایر نقاط آذربایجان نظیر گنجه، زیره، سالیان و… نیز شرایط مشابهی حاکم بود و شیعیان دینگرایی مانند حبیبالله علیزاده فرزند ملاتیمور از زیره و ملاعبدالله و ملااشرف از سالیان از قربانیان سالهای حضور شوروی بودند.( رمضانی، ۱۵ تیر ۱۳۹۳) با این حال شیعیان کوشیدند در حد توان، هویت دینی خود را حفظ کنند. شیعیان به فرزندان خود آموزشهای دینی میدادند و در قسمت جنوبی آذربایجان یعنی در نزدیکی لنکران، مصلا و نخجوان و نیز در نارداران، حومه باکو که آنجا امامزاده رحیمه خانم، دختر امام کاظم(ع) واقع شده است، به طور غیر رسمی مراسمهای خود را برگزار میکردند.
اسلام پس از استقلال : با آغاز دوران استقلال در سال ۱۹۹۱م. دین به تدریج به عرصه زندگی اجتماعی برگشت. حیدر علیاف بعد از در اختیار گرفتن قدرت سفر حج انجام داد و در همان سالها حج گسترده مسلمانان آذربایجان از سر گرفته شد. همچنین مقامات رسمی ساخت گسترده مساجد، گسترش ادبیات اسلامی و احیای آموزش خصوصی اسلامی را تشویق کردند. البته این روند پس از روی کار آمدن الهام علیاف به سمت دین ستیزی تغییر کرد. برخی از اقدامات وی عبارتند از:
۱-اعلام رسمی ممنوعیت حجاب در مدارس و دانشگاهها و مقابله پلیسی و امنیتی با کسانی که پوشش اسلامی داشته باشند؛ جلوگیری از ورود افراد محجبه به مدارس، دانشگاهها وادارات دولتی و اعمال محدودیت علیه آنها و جلوگیری از الصاق عکس بانوان محجبه بر روی گذرنامه و کارتهای شناسایی؛
۲-اعطای آزادی کامل به یهودیان برای انجام هرگونه اقدام؛
۳- انتشار کتاب موهن آیات شیطانی به صورت پاورقی در نشریه “یونیکال” چاپ باکو و سکوت کمیته دولتی امور دینی جمهوری آذربایجان و حتی بعضا حمایتهای مادی و معنوی از این نشریه توسط دولت؛
۴- حمایت از رافیق توفیق، نویسنده هتاک به پیامبر و ائمه معصومین(ع). رافیق توفیق که به خود لقب سلمان رشدی آذربایجان را داده بود، با حمایتهای دولت الهام علی اف، ساحت پیامبر(ص) و امامان شیعه را هتک کرد؛ پس از سوء قصد و به دنبال آن مرگ این نویسنده هتاک، رسانههای وابسته به دولت آذربایجان، موجی از تبلیغات منفی علیه جمهوری اسلامی ایران راه انداخته و ایران را در مرگ وی متهم کردند. در مقابل یک روزنامه روسی گزارش داد، گروه تحقیقاتی مرگِ رافیق ، سوء قصد به جان او را به سفارش مقامات سیاسی آذربایجان دانسته است؛
۵- تبلیغ دولتی علیه دین اسلام همچون انتشار بیانیهای توهینآمیز که در روزهای آغازین سال ۲۰۱۲ در مطبوعات آذربایجان منتشر شد. این بیانیه مدعی بود که دین اسلام به زور به مردم این سرزمین قبولانده شده است. این بیانیه که به نام ۵۴ نویسنده و روزنامه نگاران جمهوری آذربایجان صادر شد، در اصل توجیه کننده تئوریک اقدامات ضددینی دولت علیاف بود. در این بیانیه عناصر ضداسلام همچون میرزا فتحعلی آخوندزاده و رافیق تقی تکریم شده و به پیوند فکری آنها با تئوریسینهای ضددین و ضدخدا همچون مارکس و انگلس و نیچه افتخار شده است. در این بیانیه درکنار تکریم دشمنان اسلام و خدا، علیه اسلام، آیات عظام، مراجع تقلید، علمای اسلامی و مبانی و نمادهای اسلامی همچون فتوا و حجاب فحاشی شده است؛
درکنار صدور این بیانیه و انتشار آن در مطبوعات جمهوری آذربایجان، انتشار مقالات متعدد دیگر نیز به منظور زیر سؤال بردن تشیع و نهاد مرجعیت و تقلید از مراجع شیعی نیز در دستور کار رسانههای باکو قرار گرفته است؛
۶- ممنوعیت رسمی پخش اذان از مساجد و منع شدن دانش آموزان و افراد جوان از ورود به مساجد برای شرکت در نمازهای جماعت و ممنوعیت اقامه نماز در مساجد شهرها بویژه شهر بزرگ مذهبی و تاریخی “گنجه“؛
۷- مسئولیت دادن به افراد ضد دین در سطوح فرمانداری و استانداری شهرها مثل فرماندار گنجه که ضمن محدودکردن دینداران این شهر برای حضور در مساجد، افتخار افتتاح چندین کاباره، قمارخانه و محل فساد را نیز به خود اختصاص داده است؛
۸- تخریب مساجد به بهانههای مختلف و حتی با توسل به زور و تهدید، به عنوان نمونه تخریب مساجد حضرت محمد(ص) در شهر “یاسامال” و مسجد حضرت فاطمه زهرا(س) در منطقه گونشلی و یا تعطیلی کامل و بستن مسجد بزرگ حضرت فاطمه زهرا(س) در نخجوان؛
۹- اعلام رسمی دولت باکو به طلاب مشغول تحصیل در ایران و تهدید کسانی که تحصیلات دینی دارند و یا در ایران تحصیل کردهاند، که هیچ گونه شغل و منصب دولتی به آنها اعطاء نخواهد شد. همچنین تصدی امور دینی توسط روحانیون تحصیل کرده در خارج از کشور و نیز تبلیغ دین توسط آنان در جمهوری آذربایجان ممنوع شده است؛
۱۰- تعطیلی تمام مدارس دینی و اسلامی در کشور و محروم کردن همه طلبههای مدارس دینی از امتیازات اجتماعی؛
۱۱- ممنوعیت برگزاری مراسم مذهبی و عزاداری ماههای محرم و صفر و تعیین زمانی یک یا دو ساعته در داخل مساجد؛
۱۲- افزایش چند برابری جریمههای مالی و حبسهای درنظر گرفته شده برای نقض کنندگان ممنوعیتهای اعمال شده علیه فروش و توزیع کتب و اشیای دینی در این کشور در ماههای پایانی سال ۲۰۱۱ م؛
۱۳- دستگیری تمام فعالان سیاسی و مذهبی به ویژه اعضای حزب اسلامی از جمله حاج محسن صمداف رهبر این حزب، به بهانههای واهی مثل نگهداری سلاح غیرمجاز و یا داشتن موادمخدر و یا اخلال در نظام امنیتی کشور؛
۱۴- محدودیت برای انتخاب شوندگان و انتخاب کنندگان دارای گرایشهای مذهبی و اسلامی در انتخابات خصوصا اعضای حزب اسلامی و رد صلاحیت نامزدهای مستقل و اسلامگرا در انتخابات پارلمانی؛
۱۵- مبارزه شدید با اسلام و مذهب شیعه توسط دولت حتی در ارائه آمار رسمی در مورد میزان جمعیت مسلمان و جمعیت شیعیان این کشور؛
۱۶- لغو یک طرفه روادید اتباع آذری در روز ۱۲ بهمن ۱۳۸۸ به ایران(خبر گذاری فارس،۳/۳/۱۳۹۱)
۱۷- برقراری ارتباطات گسترده با رژیم صهیونیستی.
نمونه این ارتباطات پرواز پهپاد صهیونیستی از مبدأ آذربایجان به سمت ایران، برای جاسوسی بود که در تاریخ۲/۶/۱۳۹۳بر فراز منطقه هستهای نطنز مورد اصابت موشک قرار گرفت.
مبلغان ضد شیعه در آذربایجان:
نورجيهاي تركيه: مبلغين نورجيهاي تركيه، هر دو گروه آن (طرفداران فتحالله گولن و پيروان امام خطيب)، سخت مشغول تبليغ در آذربايجان هستند. اولين مبلغان مذهبی غريبه كه به آذربايجان آمدند، نورجيها هستند كه در سال ۱۹۹۱ شروع به تبليغ كردند. آنان مسجد ميسازند، كالجها و مدارسي را تأسيس كردهاند و با هزاران جلد كتاب كه به صورت مجاني پخش ميشود، پان ترکیسم را تبليغ ميكنند.
بهائيت: بهائيت در جمهوري آذربايجان به عنوان اقليت مذهبي شناخته شده است و تعدادشان بسيار كم است. ولي به خاطر حمايت بعضي از كشورهاي غربي، آيين خود را به آساني تبليغ ميكنند و كتابهاي منتشر شده را مجاني بين مردم پخش ميكنند. بايد در نظر گرفت که فعاليت آنان در چهار چوب قوانين مربوط است.
مبلغان مسيحي:
– حجاب نشانه عقبماندگي است و مقتضاي زمان قرن هفتم بود، نه اكنون.
– غرب به خاطر مسيحي بودن از همه جوانب رشد كرده است. ولي كشورهاي اسلامي به خاطر اسلام عقب ماندهاند.
– اسلام، دين ماتم است، شادي و آزادي ندارد، ولي مسيحيت اينگونه نيست.
– به پيامبر مسلمانان اهانت می کنند و تعدد زنان او را شاهد برادعای خود می دانند.
– قرآن كتابي است شامل كلمات كوتاه و افكار تكه تكه و به پايان رسيده. اين كتاب كلام خدا نيست و سخن بشري است.
مبلغان وهابي:
– توسل و شفاعت باطل و شرك است.
– زيارت قبور ائمه اطهار(عليهمالسلام) حرام و شرك است.
– سجده بر خاك و قسم به غير خدا حرام است.
– سوگواري و عزاداري امام حسين(ع) حرام است.
– مسئله امامت بدعت در دين اسلام و صرفاً امري تاريخي است، نه اعتقادي.
روشنفكران غيرمذهبي:
– تعدد زوجات و مسئله ازدواج موقت، ظلم به نظام معنوي خانواده و نشانه عقبماندگي است.
– زنجيرزني و كلاً عزاداري امام حسين(ع) نشانه عقبماندگي است.
– مسئله معاد يقيني نيست و امتناع امكان وقوعي دارد.
همه اين شبهات از طریق كتب تبليغي، نوارها و سيديها، روزنامهها و مجلات، متون درسي، برنامههاي تلويزيوني و… ارائه و به مردم تلقين ميشود.
تشکلهای دینی آذربایجان:
اداره روحانیت مسلمانان قفقاز: این مرکز در سال ۱۹۸۰م در باکو تأسیس شد و ریاست آن با شیخالاسلام الله شکور پاشازاده بود. این مرکز با هدف کنترل گرایشهای دینی مسلمانان و نیز دولتی کردن دین اسلام، توسط روسها بهوجود آمد. با این حال این تشکل هر وقت میتوانست رفتارهای مستقل و مبتنی بر احیاگری دینی از خود بروز میداد. این اداره در سالهای ابتدایی بعد از استقلال کشور، فعالیتهای دینی خود را گسترش داد و روزنامه سلام را منتشر کرد که بعد از اندک زمانی انتشار آن متوقف شد. به موجب سنت رایج، شیخ الاسلام، شیعه و معاون مفتی وی، سنی است. بر اساس اساسنامۀ ادارۀ دینی مسلمانان قفقاز شیخ الاسلام از طرف اعضای شورای قاضیان که نمایندگان گروههای دینی هستند انتخاب میگردد. ادارۀ دینی از نظر مالی مستقل از دولت است. قسمت اعظم درآمد آن از صندوق نذورات مساجد و زیارتگاهها تأمین میگردد. هم چنین بخششهای مختلف و کمکهای مؤسسات خیریه اداره دینی را تأمین مالی میکند. هیئت تفتیش ادارۀ دینی بر هزینه و مخارج کارکنان مساجد و نهادهای دینی نظارت میکند(نظامنامه ادارۀ روحانی مسلمانان قفقاز، مادۀ ۷). همه کارکنان مساجد، پیرها و زیارتگاهها (امام و روحانیون) وابسته به اداره دینی هستند و مسئول برگزاری عبادات و مراسم میباشند. مراسمی مانند نکاح، طلاق، نام گذاری و هم چنین مراسم دفن و کفن توسط قاضیان، آخوندها و امامان به جا آورده میشود (ماده ۱۰۹ نظامنامه). اداره دینی مسئول آموزش و تعلیمات دینی است. گشایش مدارس دینی، دورههای آموزش قرآن و نهادهای آموزش عالی دین و اعزام دانشجویان مستعد به دانشگاههای مختلف کشورهای اسلامی در حیطه کاری این نهاد است (مادهی۲۲ نظامنامه).
کمیته دولتی امور تشکلهای دینی: دولت آذربایجان این تشکل را با هدف افزایش کنترل دولت بر نهادها و تشکلهای دینی ایجاد کرده است.
اهل سنت آذربایجان: سنیهای آذربایجان دو دسته هستند. سنیهای بومی عموماً در مناطق حاشیهای و در نزدیکی مرزهای شمال شرقی و شمالی و جنوبی و جنوبشرقی زندگی میکنند. در باکو محل تمرکز فعالیتهای شهروندان سنی مذهب مسجد تاریخی “اژدربیگ” است. اهل سنت در دستگاههای دولتی جایگاه درخور توجهی ندارند و اهرم و ابزار تبلیغاتی قوی و مؤثری نظیر رسانههای دیداری، نوشتار و الکترونیکی به صورت چشمگیر ندارند. برعکس این بخش از فعالیتهای سنی مذهب، تفکر سنی وارداتی از خارج فعالتر عمل میکند. ترکیه یکی از مؤثرترین کشورها در این زمینه محسوب میشود. در بین کشورهای عربی نیز کویت و عربستان سعودی بیشترین فعالیت دینی را در جمهوری آذربایجان دارند( www.religiousfreedomlib)
فرقههای منحرف در آذربایجان: بهائیت و وهابیت در آذربایجان فعالیت دارند. فرقه بهایی در قالب دو تشکل ثبت شده و قانونی فعالیت میکند. فرقه وهابیت هم که در منطقه قفقاز عموماً از نواحی داغستان و چچنستان تغذیه میشود بیشتر در بین گروههای سنی حاشیهای در آذربایجان نفوذ دارد. وهابیون آذربایجان از حمایت خاموش دولت آذربایجان برخوردار هستند و با هدف تغییر ترکیب جمعیتی جمهوری آذربایجان و مقابله با شیعیان در این کشور فعالیت دارند. حضور و فعالیت وهابیها در جمهوری آذربایجان طی ده دوازده سال گذشته باعث درگیری و اختلاف نظر میان دو نهاد دینی این کشور یعنی اداره روحانیت قفقاز و کمیته دولتی امور دینی در زمان ریاست رافق علیاف بر این کمیته شد. در حال حاضر گفته میشود تعداد سلفیها در آذربایجان تقریباً ۵۰ هزار نفر است و آنها به ۴ گروه خوارج امروز، جماعت هجرت، تکفیر و اخوان تقسیم میشوند.( میرمحمدی،۲۲/۰۹/۱۳۸۶)
وهابيت : اين گروه در همه عرصهها حضور دارند و بسيار هم فعالند. آنان در ميان معلمان دانشگاه، دانشجويان، ورزشكاران برجسته (مثلاً تيم ملي كشتي آزاد)، طبيبان، كارگران و بيكاران، كار تبليغي ميكنند. انها بر جذب جوانان و افراد تحصيلكرده تاکید بيشتری دارند. وهابی ها درباره تمام اعتقادات شيعه، از نماز، صوم تا دفن و…، شبهه وارد ميكنند و با استفاده از ضعف اعتقادی شيعيان فقط از قرآن دليل ميآورند. در ظاهر خوشرفتارند و ميگويند ما وهابي نيستيم، ولي همه اعتقادات و اعمال وهابي را انجام ميدهند. چون مردم آذربایجان وهابيون را دوست ندارند. رئيس و امام آنان فردي آذري است كه پنج سال در مدينه تحصيلكرده است. نام او “قامت سليمان” است و پيروان بسيار هم در اطراف خود دارد. او امام مسجد ابوبكر (باكو) است و شاگردان بسيار دارد. وهابيان مدارس بسياري دارند، ولي چون فعاليت آنان از طرف دولت ممنوع شده است، مخفي كار ميكنند. با اين حال، آنان اغلب اوقات آزاد و آشكار به اسم سني حنبلي (نه وهابي) ولي با اعتقادات وهابي به تبليغ ميپردازند. مساجد مشهور آنان در پايتخت (باكو) عبارت است از: مسجد ابوبكر؛ مسجد شهدا؛ مسجد اژدربگ؛ مسجدي در نزديكي “مترو قرهقارايف”. بنابر نقل روزنامه OLAYLAR قرار بود برای ساخت مساجد ۵۳ هزار دلار در اطراف باکو سرمايهگذاري کنند. آنان سايت اينترنتي فعال دارند. azerislam.com يكي از رهبر آن علي خوان موسايو است. سايت مذکور جايزه بهترين سايت سال را از آن خود کرد. در دانشگاه دولتي باكو “گوشه الهيات” و كتابخانه دارند گفته ميشود در سه دانشگاه ديگر نيز اين كار را انجام دادند.( روزنامة قازِت ۵۲۵، سال ۵، شماره۱۴: ۴)
مناطق مهم شیعه نشین :
نارداران: در ۲۸ کیلومتری شمال شرقی باکو قرار دارد و یکی از کانونهای مهم حرکت اسلامی در قفقاز و جمهوری آذربایجان بوده و در تمام کشور آذربایجان از نظر پایبندی به اعتقادات دینی و رعایت آداب و رسوم سنتی از جاهای دیگر مشهور و ممتاز است. زیارتگاه رحمیه خاتون خواهر امام رضا(ع) در این روستا هست. این روستا هماکنون نیز یکی از مراکز مهم دینی شیعیان است. دولت آذربایجان در صدد است هویت دینی این منطقه را از بین ببرد.
شماخی : شماخی از شهرهای معروف و شاعر پرور و خوش آب و هوای جمهوری آذربایجان است. در روزگار صفوی،دارای مدرسه علمیه بوده و مساجدی هم در این شهر بوده است. یکی از مراکز اصلی زبان فارسی در آن نواحی همین شهر شماخی است.
گنجه: گنجه از شهرت تاریخی بسیاری برخوردار است و در شمار شهرهای مذهبی آذربایجان قرار دارد. در دوران کمونیستها نام این شهر را کیروف آباد گذاشتند که بعد از استقلال جمهوری آذربایجان دوباره به همان نام گنجه نامیده شد. این شهر از محلات مختلفی سامان یافته است که در هر محله طوایف به اصطلاح قومیتهای گوناگون زندگی میکنند. محلات تات قشلاق، زرابی، چای قیراغی، تات لار و… از آن جمله هستند. گنجه زادگاه شاعر و عارف بزرگ پارسی گوی نظامی گنجوی است. در خلال جنگهای ایران و روسیه در قرن نوزدهم است، گنجه به همراه شهرهای دیگر از قفقاز ضمیمه خاک روسیه گردید. گنجه در ۳۶۵ کیلومتری غرب باکو قرار دارد و مقبره ابراهیم فرزند امام محمد باقر(ع)، نظامی گنجوی و مسجد تاریخی شاه عباس در این شهر است.( جعفریان، ۱۳۸۸: ۶۴۴)
حزب اسلامی آذربایجان (صدای اسلام) : این حزب را قویترین نهاد مردمی دینمدار میتوان نامید. این حزب همواره موضع انتقادی در برابر دولت سکولار و غربگرای باکو داشته است. این حزب که در سال ۱۹۹۲ رسماً به ثبت رسید، در سال ۱۹۹۶ با شدیدترین محدودیتهای دولتی روبهرو شد. منابع غربی اعضای این حزب را در سال ۲۰۰۵ بیش از ۷۰ هزار نفر برآورد کرده بودند. این منابع بستر اجتماعی این حزب را توده عام مردم میدانند که نخبگان جامعه در بین آنها جای چندانی ندارند. با توجه به مرامنامه حزب اسلامی، میتوان موارد زیر را به عنوان مهمترین اهداف این حزب اسلامگرای شیعی برشمرد: تلاش برای تعمیق باورهای دینی مردم از راه تبلیغات دینی، بزرگداشت مناسبتهای اسلامی، طرح مساله تقلید و معرفی مراجع تقلید و…
- مقابله با سطحی نگری و انواعخرافات رواج یافته در باورهای دینی.
- تلاش برای آشنا سازی مردم مسلمان با آموزههای اسلامی
- جایگزینی نگاه اسلامی به جای نگاه قوم گرایانه در سیاستهای داخلی و خارجی.
- ترویج مفاهیم دینی مثلشهادت و جهاد برای آزادی قره باغ
- مقابله با نفوذ دشمنان جهان اسلام
- اعتراض به سیستم اداری مبتنی بررشوه و فساد
- اعتراض به ترویج بیبند و باری از سوی رسانههای تصویری دولتی و شبه دولتی.( تاشتان ، ۲۵/۲/۱۳۹۴)
علاوه بر حزب اسلامی آذربایجان، گرایشهای دینمدار به ویژه مطالبه حق آزادی فعالیتهای دینی در برخی دیگر از احزاب و گروههای سیاسی نیز وجود دارد. حزب سوسیال دموکرات آذربایجان و جبهه خلق آذربایجان (شاخه کلاسیک) در این زمره هستند.
اتحادیه اسلامی حمایت از حقوق بشر: شیعهگری آذریها علاوه بر رویکردهای سنتی و مبتنی بر عادات عامیانه مردم که در بین طرفداران حزب اسلامی رایج است، در اشکال روشنفکرانه و مترقی نیز تبلور یافته است. جریان مذهبی منتسب به حاجی ایلقار ابراهیم اوغلو روشنفکر مذهبی مهمترین جریان شیعی مدرن در آذربایجان است. حاجی ایلقار، رئیس اتحادیه اسلامی حمایت از حقوق بشر و نماینده انجمن بینالمللی آزادی دینی در آذربایجان است. انجمن یاد شده نهاد غیردولتی مسیحی است که مرکز آن در آمریکا قرار دارد. این روشنفکر مذهبی جوان که گفته میشود، به مدت ۸ سال به تحصیل علوم دینی و فلسفه اسلامی در دانشگاههای ایران مشغول بوده، از اندیشههای مرتضی مطهری تأثیر پذیرفته است. حاجی ایلقار در کنار توجه به شیوههای ملایم مذهبی از منتقدان سرسخت حاکمیت اقتدارگرای علیاُف است و به خاطر مخالفتهای گسترده با دولت در سال ۲۰۰۴ از ادامه امامت جماعت مسجد جامع باکو منع و با محدودیتهای اساسی در فعالیتهایش مواجه شد.(خدادوست،۱۳۹۱: ۲۵ خرداد )
مرکز پژوهشهای دینی: این مرکز که در سال ۱۹۹۹ تأسیس شد، در پی احیای معارف اسلامی و ارزشهای شیعی در آذربایجان است. همانگونه که در بخشهای قبلی نیز گفته شد، ریاست این مرکز را روشنفکر دینی جوانی به نام “ائلچین عسگراُف” بهعهده دارد و حمایت این مرکز از نظام جمهوری اسلامی ایران و برقراری روابط گسترده بین ایران و آذربایجان از محتوای مطالب تهیه شده توسط مرکز، کاملاً آشکار است. این مرکز علاوه بر درج مطالب خبری و تحلیلی در سایت اینترنتی خود مجله قطب را نیز منتشر میکند. انتقاد از برخی سیاستهای دولت در زمینه مسائل دینی و اعتراض شدید به گسترش فعالیتهای مسیونری مسیحی از رویکردهای مشخص این مرکز تحقیقاتی بهشمار میرود.
مراسم محرم و عاشورا: شيعيان آذربايجان به ماه محرم و صفر اعتقاد خاصي دارند. اكثر شیعیان چهل روز به موسيقي گوش نميدهند و سعي ميکنند کارهاي غيرشرعي انجام ندهند. در هيچ جاي مناطق شيعهنشين مراسم عروسي در ماه محرم و صفر برگزار نميشود. آنان روز تاسوعا، عاشورا، سيزدهم و هفدهم محرم و دهم صفر را بدون استثناء مهم ميدانند و عزاداري پرشكوهي انجام ميدهند. مساجد فعال ميشود، احسانهاي بسيار ميشود و مجالس پر شكوه و بزرگي برپا ميگردد. در همه مراكز فروش نوارهاي موسيقي، به جاي نواي موسيقي، صداي نوحهسرايي، مرثيه و روضه ميآيد. مردم در مساجد جمع ميشوند و مساجدي كه روحانيان آن فعالاند، داراي برنامههاي متنوع عزادارياند. در اين ايام مردم به خصوص در استانهاي جنوبي كشور (جليلآباد، نفتچالا، ماساللي، لنكران، يارديلمي، لريك و آستارا) فعالترند. همچنين شهر باكو، مخصوصاً در روستاهاي باكو، فعاليت بسيار خوبي دارند. بویژه مراسم روز عاشورا از قرنها پیش در آذربایجان وجود داشته است و حتی دوران حکومت شوروی نتوانست این مراسم را ریشهکن کند.این مراسم از نقاط قوت و ضعف برخورداراست که عبارتند از:
- در حال حاضر همانند دوران کمونیستی هیچ کس درروز عاشورا عروسی برگزار نمیکند و هیچ جشن خانوادگی صورت نمیگیرد.
- اهل سنت نیز در این مراسم شرکت میکنند.
- البته درعزاداریها آن گونه که شایسته قیام امام حسین(ع)می باشد، واقعه عاشورا تبیین و تشریح نمیگردد که این امر به خاطر سالها ممنوعیت دین در این کشور در دوره حکومت شوروی است.
- مردم این جمهوری با معارف اصیل شیعی آشنایی ندارند و یک ناظر بیرونی شاهد صحنههایی تعجب آور است؛ مثلا خانمهایبیحجاب با حضور در امامزادهها و تکایا به شیوه خاص خود به امام حسین(ع) و یا حضرت ابوالفضل(ع) ابراز ارادت مینمایند.
- هنوز بعد از نزدیک به دو قرن که از انفکاک جمهوری آذربایجان از ایران میگذرد، سبک عزاداری و نوع اشعار و مرثیههایی که در عزاداریها مورد استفاده قرار میگیرد، شباهتهای زیادی با عزاداری مرسوم در ایران به ویژه مناطق آذری نشین دارد.
- در اوایل استقلال جمهوری آذربایجان مطبوعات این کشور تمایلی چندانی به پوشش مراسم عزاداری حسینی نداشتند، ولی اکنون به دلیل افزایش روز افزون توجه جامعه به این رویدادها و ارزشهای معنوی، مطالبی را در خصوص قیام امام حسین(ع) درج میکنند.(گلی، ۲۱ تیرماه ۱۳۹۰)
اماکن زیارتی شیعیان:
امامزاده بی بیهیبت: زیارتگاهی در حدود شش کیلومتری جنوب غربی باکو در جمهوری آذربایجان. این زیارتگاه متعلق به یکی از دختران امام موسی کاظم(ع) به نام فاطمه صغری است. به این امامزاده پیر نیز میگویند. این بقعه در زمان صفویه ساخته اما هنگام تسلط استالین بر این منطقه، به دستور وی در سپتامبر ۱۹۳۶م. تخریب و روی قبر آسفالت ریخته شد. مردم به احترام بقعه از روی قبر عبور نمیکردند. پس از فروپاشی شوروی این بقعه دوباره بازسازی شد. پس از فروپاشی نظام کمونیستی، شیعیان با تلاش فراوان به تجدید بنای حرم آن حضرت اقدام نمودند و فاز اول آن، ۱۷ ربیع الاول ۱۴۱۹ق افتتاح شد. طرح توسعه حرم هماکنون به صورت جدی در حال پیگیری است.
امامزاده رحیمه خانم: این بارگاه در یک مکان روستایی بنام نارداران واقع بوده و عمارت آن به سبک اسلامی ساخته شده است. این مکان زیارتی یکی از اماکن مهم برگزاری مراسم عزاداری در ایام سوگواری اهل بیت علیهم السلام میباشد.
امامزاده ابراهیم فرزند امام باقر(ع): مقبره ابراهیم فرزند امام محمد باقر(ع) در شهر گنجه قرار دارد. در ۲۰۱۰م به دستور الهام علی اف، رئیس جمهوری آذربایجان بازسازی آن آغاز شد و در ۲۸ بهمن ۱۳۹۴ طی مراسمی با حضور الهام علی اف و الله شکور پاشازاده رئیس اداره مسلمانان قفقاز در گنجه افتتاح شد.
روابط شیعیان آذربایجان با ایران : در اوضاع کنونی جمهوری اسلامی ایران هم در جایگاه دولت و نظام سیاسی و هم در جایگاه ایدئولوژی یک ملت، اصلیترین و بزرگترین حامی تفکر تشیع در جهان اسلام بوده و نظام بینالملل و افکار عمومی نیز این واقعیت را پذیرفته است. با وجود این سطح ارتباطات و مناسبات ایران با کشورهای مختلف در موضعگیری آنها نسبت به ایدئولوژی شیعی تأثیرگذار میباشد. جمهوری آذربایجان نیز از این قاعده مستثنی نیست. هر چند دو کشور در شرایط کنونی از سطح قابل قبول روابط و مناسبات برخوردارند، ولی پارهای مسائل تنشزا بین دو کشور مانع از برخورداری مؤثر شیعیان آذربایجان از حمایتهای ایران گردیده است. برخی از این موانع بدین قرارند:
- عدم حمایت قاطع و مؤثر ایران از آذربایجان در مناقشه قرهباغ؛
- انجام تبلیغات منفی بسیار گسترده علیه حکومت مبتنی بر مذهب شیعه در ایران که نخبگان جامعه آذربایجان را نسبت به مدل ایدئولوژی و نظام سیاسی ایران بدبین ساخته و آنها را از قدرتگیری شیعه و احتمال شکلگیری دولتی دینی بیمناک نموده است؛
- اختلافنظر دولت ایران و آذربایجان پیرامون برخی مسائل سیاست خارجی و سیاستهای منطقهای نظیر رژیم حقوقی دریای خزر و روابط آذربایجان باآمریکا و اسرائیل؛
- انتقاد برخی محافل باکو از آنچه که آن را عدم احقاق حقوق مدنی و فرهنگی آذریهای ایران مینامند که البته در این خصوص دولت باکو نقش مستقیم ندارد و این دیدگاه اغلب از سوی برخی احزاب و گروههای وابسته به خارج وضد شیعه مطرح میشود. (گلی، ۲۱ تیرماه ۱۳۹۰)
بر اساس یک نظرسنجی، ۴ تا ۶ درصد جمعیت آذربایجان “معتقدان فعال” نامیده میشوند. این تعداد از مقررات و آداب اسلامی اطاعت میکنند. ۹۲ ـ ۸۷ درصد، خود را مسلمان میدانند و به رفتار اسلامی احترام میگذارند. تنها ۳ درصد خود را کمونیست (کافر) نامیدهاند. در نماز جمعه مسجد جامع شهر باکو عمدتاً نمازگزارانی شرکت میکنند که بعد از فروپاشی کمونیسم متولد شدهاند. در واقع، صحنه آذربایجان بیانگرِ نیاز این کشور به گذشت زمان و تغییر نسل و در نتیجه، احیای نسل جدید برای تولی امور دینی سپس حاکمیت اسلامی در این کشور است ( حضور میدانی نگارنده در سال ۱۳۹۰).
شیعیان جمهوری آذربایجان در گذر زمان: در اوايل قرن بيستم روشنفکران سکولار آذري کوشيدند تا از راه فعاليت سياسي، آموزش و آثار مکتوب خود نوعي اجتماع ملي در اين منطقه پديد آورند. آرمان هايي همچون مردم گرايي، ترک گرايي و دموکراسي در اين دوره رواج بسياري يافته بود. فرهنگ مردم جمهوری آذربایجان بنا به موقعیت جغرافیایی و میراث تاریخی متأثر از فرهنگ های مختلف منطقه قفقاز و خاورمیانه از جمله فرهنگ های ایرانی، ترکی ، روسی و اسلامی است. امروزه فرهنگ غربی با شدت بسیار رایج می گردد. ايجاد هويت ملي آذري در واکنش به رژيم استعماري و بهره کشي بر اساس مفاهيم نژادي، عناصري را از سنت هاي اسلامي و غير اسلامي، همچنين آرمانهاي غربي همچون ليبراليسم و ناسيوناليسم در بر گرفته است. همچنين مفهوم هويت ملي آذري در دوره شوروي ترويج داده مي شد. ميراث فرهنگي نوشتاري يا مکتوب و بسياري از چهره هاي تاريخي در عرصه هاي هنر و سياست به تقويت و تاييد تلاش براي ايجاد يک مليت مستقل در پايان عمر رژيم شوروي پرداختند. احساسات ناسيوناليستي بر ضد حاکميت شوروي در دوره زوال حاکميت شوروي که احساسات ضد ارمني بر شدت آن مي افزود به مهم ترين نيروي برانگيزاننده جنبش هاي مردمي بازسازي ملي تبديل شد. (http://qafqaz.ir/fa,10/12/1395) آذربایجان دومین کشور شیعی جهان پس از ایران به شمار می رود. با این وجود، تفکر شیعی در جمهوری آذربایجان بسیار متفاوت از تشیع در کشور هایی چون ایران و عراق است. تشیع در آذربایجان تحت تاثیر نظام سیاسی سکولار آذربایجان در دهه های گذشته چه قبل و چه بعد از استقلال، چندان به سمت اسلام سیاسی و جنبش های دینی سوق پیدا نکرده است.( کوزه گرکالجی، ۱۳۹۳: ۳۸) مذهب تشیع در سرزمین آذربایجان هم زمان با ایران در دوره صفویه گسترش یافت و به صورت دین اکثریت مردم درآمد. . ( جباری ، ۱۳۸۹: ۲۶ )
رواج تشیع در جمهوری آذربایجان: همانطور که در مقدمه اشاره شده قدمت حضور شيعيان در اين سرزمين به دوران امام صادق(ع) برميگردد. قاسمبنالعلاء، يكي از نواب امام زمان(عج) در شهر اران جمهوري آذربايجان بود. او مستقيماً با آن حضرت مكاتبه داشت و از مردم وجوهاتي ميگرفت و به دست حسينبنروح ميداد. اين سرزمين هميشه با عشق اهلبيت(ع) زنده بوده است. (بحارالانوار، ج۵۱، ص۳۱۳، باب۱۵) . ظهور دولت صفوی موجب تقویت و توسعه تشیع و احیای هویت و وحدت مناطق گوناگون ایران گردید. رواج و تداوم تشیع در تاریخ معاصر در جمهوری آذربایجان را می توان در سه دوره بررسی کرد:
دوره اول: از زمان ظهور صفویه و رشد تشیع تا زمان اشغال این مناطق توسط روسیه تزاری؛
دوره دوم: از زمان اشغال این کشور تا فروپاشی اتحاد شوروی؛
دوره سوم: از زمان استقلال تا عصر حاضر را شامل می شود.(جعفريان، ۱۳۸۸: ۶۴۲)
اسلام و تشیع در دوره تزار ها در جمهوری آذربایجان: پس از شکست ایران در نبرد با امپراتوری روسیه و امضای معاهدات گلستان و ترکمان چای، مناطق شمالی ارس به اشغال امپراتوری روسیه درآمد. روابط روسیه تزاری با اسلام و مسلمانان تا حد چشمگیری به وسیله نقطه نظرات کلیسای پرو-اسلاو تعیین می گردید. میسیونر های مسیحی پرو-اسلاو عموما در مناطقی که اسلام ضعیف بود و مسلمانان با مسیحیان درآمیخته بودند، فعالیت های گسترده ای داشتند. در این دوره تزار ها با هدف نظارت و کنترل مسایل دینی و نیز قطع رابطه مسلمانان با حوزه های دینی ایران و عراق و نیز مراجع تقلید، به تاسیس اداره روحانیون و تربیت طلاب وابسته به خود پرداختند. روسیه تزاری برای ایجاد اختلاف میان مسلمانان ، به تحریک و تفرقه بین ایشان می پرداخت و به منظور استحاله فرهنگی مردم در فرهنگ روسی، به تاسیس مدارس روسی و اعطای زمین ، رتبه نظامی ، نشان، حقوق بازنشستگی به علما برای جلب حمایت آنان اقدام می نمود. در اواخر دوره تزار، جمهوری آذربایجان تحت تاثیر روشنفکران مسلمان به سمت سکولاریستی شدن پیش رفت. در فاصله بین سال های ۱۹۰۵ تا ۱۹۱۷م. افرادی ظهور کردند که در مجلات و جراید محلی برخی از مراسم های شیعی مانند برپایی مراسم عاشورا و برخی سنت های قدیمی و مذهبی را مورد انتقاد قرار می دادند. در مقابل این تحرکات، علمای دینی با نوشتن برخی مطالب سعی می کردند عدم مخالفت دین با علم را نشان دهند.(جباری ، ۱۳۸۹: ۲۸ – ۲۹)
تشیع در دوران کمونیسم در جمهوری آذربایجان: با سقوط تزاریسم، به مدت هفتاد سال کمونیسم بر مناطق مسلمان نشین به ویژه آذربایجان، سایه افکند و به اجبار دین و مذهب برای مدتی از صحنه عمومی جامعه کنار رفت.در این دوره حکومت شوروی سابق برای جلوگیری از تجمع مردم برای انجام اعمال دینی، به ویران کردن مساجد پرداخت. در جمهوری آذربایجان در سال ۱۹۳۰ میلادی بیشتر مساجد تعطیل شدند و یا کاربری آن ها تغییر داده شد و با قطع ارتباط مناطق مسلمان نشین با سایر ملت های مسلمان و ایجاد نفاق و اختلاف بین شیعه و سنی، به پیشبرد اندیشه دین افیون ملت ها، و ترویج آن پرداختند. در جنگ جهانی دوم ، موقتا حکام وقت دست از برنامه های خود برداشتند اما با پایان یافتن جنگ، اعمال محدودیت ها دوباره اغاز شد و تاسال ۱۹۶۰ میلادی تمام فعالیت های مذهبی و انجام واجبات دینی به صورت مخفیانه انجام می شد. در این سال ها به بعد سیاست شوری مبتنی بر نوعی تسامح بود تا از اسلام به نفع دولت بهره ببرد. از سیاست های دیگر ایشان در آذربایجان برای قطع پیوند های دینی و تاریخی مردم با گذشته اسلامی و ایرانی، بر هم زدن ترکیب قومی و مذهبی منطقه با اسکان ارامنه و روس ها بود. در برخورد با تشیع، از جانب کمونیسم ها دو نوع رفتار مشهود بود: از یک سو مانند سایر مذاهب، تشیع نیز از صحنه اجتماعی بیرون رانده شد و به امری خصوصی در منازل تبدیل گردید و با تعطیلی مساجد، مراسم های شیعی مانند عزاداری عاشورا نیز ممنوع شد. از دیگر سو، نفوذ مذهب در زندگی خصوصی افراد افزایش یافت، حتی در برخی محله ها به آموزش دینی محدود برای کوکان اقدام می شد. تداوم تشیع در آذربایجان در عصر استیلای کمونیسم را باید در ادامه برخی سنت ها جست و جو کرد مسائلی مانند تدفین و اعمال و مراسم مربوط به آن، ختنه، ازدواج و آداب و رسوم مربوط به آن و… که این سنت ها در بقای ظاهری تشیع در این کشور دارای نقش بود.( رضایی، ۱۳۸۵: ۱۴۰)
تشیع در دوران بعد از استقلال: گسستن از حکومت مسکو برای جمهوری آذربایجان همانند سایر ملل مسلمان در اتحاد جماهیر شوروی یک نقطه عطف برای برقراری روابط با جهان اسلام بود. این تجدید حیات اسلامی در سراسر کشور تابع از تأثیراتی بود که از ایران، ترکیه و برخی از کشورهای عربی در داخل کشور ایجاد می شد. پس از استقلال این کشور در سال ۱۹۹۱م، دین به تدریج، به عرصه زندگی اجتماعی مردم بازگشت و با آن که بسیاری از مقامات این کشور از افراد بازمانده دوره حکومت شوروی سابق بودند و خط و مشی بی دینی و ملی گرایی را در پیش گرفتند، ولی در کنار آن ، بنا به دلایل گوناگون، سعی کردند از مشروعیت و مقبولیت اسلام در چارچوب خاص خود استفاده نمایند. مردم این کشور به صورت اسمی مسلمان و شیعه بودند، با این حال عاملان شریعت به ندرت در میان آنها مشاهده می شد . با این وجود نیز دین و مذهب در خاطره مردم به روش های گوناگون حفظ شده بود، چنان که در حرکات استقلال خواهانه مردم این کشور نیز شعار های اسلامی مطرح گردید
علماي شيعه: جمهوري آذربايجان كه يكي از مناطق مهم شيعهنشين در جهانِ اسلام به شمار ميآيد،از دیر باز علما و مراجع بسياري را به دنياي علمي اسلام تقدیم کرده است. علماي آذربايجان در خارج كشور خود هم مشهورند، به طوري كه در عراق، ايران، سوريه، عربستان سعودي و…، علاوه بر تدريس دروس عالي اسلامي و تربيت شاگردان بسيار، برخي از آنها مرجعيت شيعه را هم بر عهده گرفتهاند. آنان علاوه بر اينكه در كشور خود مدارسي را تأسيس نمودهاند، در كشورهاي خارجي هم حوزههاي علميه بنا كردهاند. مساجدي نيز در كشورهايي مثل عراق و ايران، به واسطه و كمك اين بزرگان ساخته شده است و اكنون نيز باقي است. بين علمايي كه صاحب اجتهاد و مقامات علمي بودهاند، افرادي هم با اشغالگران روس جنگيده و شهيد شدهاند. برخي از آنها به دست بلشويكهاي شوروي كشته شدهاند. مقامات علما و فضلاي آذربايجان در حوزه نجف نيز هميشه قابل تقدير و قدرداني بوده و زهد و اخلاق و علم خدايي آنان ورد زبان بوده است. (ولياف ، ۱۳۸۱: ۱۲ – ۲۴) از جمله علمای بارز عبارتند از : آيتاللهالعظمي شيخفاضل لنكراني، آيتاللهالعظمي محمدباقر سلياني، آيتاللهالعظمي شيخعبدالغني بادكوبهاي، آيتاللهالعظمي شيخمحمدصادق برديگاني، آيتاللهالعظمي شيخمحمدعلي نخجواني، آيتاللهالعظمي شيخمحمد ايرواني، آيتاللهالعظمي شيخعبدالقاسم نجفي، آيتاللهالعظمي ميرزافضلعلي مجتهدايرواني، آيتاللهالعظمي شيخعبدالقاسم اردوبادي، علامه آيتالله ميرزامحمدعلي غروياردوبادي، آيتاللهالعظمي شيخعبدالحسين لنكراني، آيتاللهالعظمي شيخابراهيم شيرواني و…
احزاب و مراکز شیعی:
حزب اسلامی آذربایجان: این حزب مهمترین و بزرگ ترین حزب اسلام گرای شیعی است که در سال ۱۹۹۱ در شهرستان نارداران در نزدیکی باکو تاسیس گردید. اعضای این حزب خواهان گسترش فرهنگ اسلامی در آذربایجان بوده و برای استقلال اقتصادی و سیاسی آذربایجان، تحت حاکمیت قوانین اسلامی مبارزاتشان را آغاز نموده، هرگونه ناسیونالیسم قومی را رد کرده، شعار گسترش و توسعه فرهنگ اسلامی را در راس برنامه های خود قرار دادند. حزب اسلامی آذربایجان را باید طرفدار اصلی اجرای الگوی نظام سیاسی و دینی ایران دانست. این حزب معتقد است که فقط اسلام قادر به ایفای نقش سازنده در ایجاد آذربایجان مستقل است و همین اعتقاد، محور اساسی ایدئولوژی حزب اسلامی آذربایجان را تشکیل می دهد. ( شهیدی ارسباران ، ۱۳۸۵: ۱۶۲)حزب اسلامی آذربایجان هم اکنون به عنوان بزرگترین حزب اسلام گرای شیعی در جمهوری آذربایجان و نیز همسو ترین حزب سیاسی با ایران به شمار می رود. ( کوزه گر کالجی، ۱۳۹۳: ۵۴ – ۵۶ )
حزب دموکراتیک اسلامی: گروهی از اعضای حزب اسلامی آذربایجان در نوامبر سال ۲۰۰۲ میلادی، گرد هم آمدند و حزب جدیدی را با عنوان حزب دموکراتیک اسلامی بنیان نهادند. این حزب از اصول اسلامی، دموکراتیک و ترکیسم حمایت می کند. به دلیل مخالفت های دولتی، حزب دموکراتیک اسلامی هنوز نتوانسته است که فعالیت های رسمی خود را آغاز نماید. به همین دلیل به طور غیر رسمی فعالیت می کند. مواضع حزب دموکراتیک اسلامی تاحدود زیادی به مواضع حزب اسلامی آذربایجان شباهت دارد. .( اشرافی ،۳۰مهرماه ۱۳۹۳)
احزاب همسو و نهاد های مدنی اسلامی فعال : در حالی که تا چند سال قبل گروه های اسلامی موجود در کشور آذربایجان در حزب اسلام و چند گروه محلی منحصر بود، به دنبال بلوغ سیاسی، تفاوت دیدگاه ها و دور ماندن از برخورد های حکومت، امروزه شاهد ده ها جمعیت و تشکل سیاسی و اجتماعی هستیم که در مقاطع گوناگون، نسبت به جریان های پیش آمده واکنش نشان می دهند و با کنار گذاشته شدن یکی، بقیه راه انها را ادامه می دهند. امروزه وقتی از شیعیان این کشور و یا صاحب نظران سیاسی و از حضور و نفوذ آنها سوال می شود، تعداد آنها را رو به رشد می دانند. برخی از تشکل ها و گروه های سیاسی شیعیان این کشور عبارتند از:
– مرکز دفاع از آزادی اعتقادات به رهبری الگار ابراهیم اوغلو.
– حزب اتحاد به رهبری حاج خودات خودی اف
– حزب فضیلت به رهبری حاج گوندوز حاجی اف
حزب سبز به رهبری مائیس گل علی اف
اتحادیه اجتماعی دیرلر به رهبری آب گل سلیمان اف
اتحادیه اجتماعی بیرلیک به رهبری نامیک بابا خان اف
مجمع دینی مسجد جامع شهر باکو …
علاوه بر موارد بالا، ائتلاف با سایر تشکل های همسو، از جمله تشکیل ائتلاف اتحادیه نیروهای اذربایجان، ائتلاف مقطعی با احزاب مخالف، ائتلاف مقطعی در زمان انتخابات و ارائه فهرست مشترک، ائتلاف جمعیت ها و گروه های مذهبی در حوادثی نظیر حمله رژیم صهیونیستی به غزه و لبنان از آن جمله هستند.( جباری ، ۱۳۸۹: ۱۸۰(
نتیجه گیری : استقرار نظام سیاسی سکولار در جمهوری آذربایجان، بعد از استقلال از شوروی، موجب شده تا اسلام به ویژه مذهب تشیع با مختصات و ویژگی های خاصی در جامعه آذربایجان و متفاوت از کشور هایی نظیر ایران و عراق شکل بگیرد. به همین دلیل، علی رغم اینکه اکثریت جامعه آذربایجان را مسلمانان و تشیع تشکیل می دهد و این کشور دومین کشور شیعی جهان اسلام است، پویش شدید اسلام سیاسی در این کشور و یا تمایل عمومی و ملی به استقرار یک نظام دینی هرگز شکل نگرفته است. هرچند این تلقی که عنصر اسلامی به طور کامل از حیات سیاسی و اجتماعی جامعه آذربایجان خارج شده است، نیز برداشت صحیحی نیست، چرا که در بستر همین شرایط خاص اجتماعی و دینی ، جریانات مختلف اسلامی اعم از شیعی، سنی و وهابی-سلفی طی دو دهه اخیر در جمهوری آذربایجان شکل گرفته است. هرچند ساخت سیاسی سکولار این کشور و رویکرد های دولت آذربایجان، مانع از نقش آفرینی تعین کننده احزاب اسلام گرا در روند تحولات سیاسی و اجتماعی این کشور شده است. گزارش «شيعه نيوز»، شورای ملی مخالفان دولت جمهوری آذربایجان این تظاهرات را برای اعتراض به پرداخت غیرقانونی حدود سه میلیارد دلار رشوه مقامات باکو به مقامات اروپایی و صاحبمنصبان و خبرنگاران رسانههای غربی برای لابیگری به نفع دولت جمهوری آذربایجان برگزار کردند، اما همانند تجمعات قبلی شورای ملی مخالفان، شرکت اسلامگرایان در این تظاهرات نیز چشمگیر بود. اسلامگرایان شرکتکننده در این تجمع همچنین عکسهایی از دکتر محسن صمدوف، رهبر زندانی حزب اسلام، حاج طالع باقرزاده، رهبر جنبش اتحاد مسلمانان، حاج سردار حاجی حسنلی، حاج ذوالفقار میکائیل زاده، حاج آبگل سلیمانف، حاج المان آقایف، حاج الچین قاسماف و سایر فعالان و روحانیون زندانی در دست داشتند. در حالی که دولت جمهوری آذربایجان به احزاب و سازمانهای سیاسی اسلامگرا مجوز برگزاری هیچگونه تجمعی را در باکو و سایر شهرهای این جمهوری نمیدهد، باکو تحت فشارهای سیاسی اتحادیه اروپا و شورای اروپا هر از گاهی برای برگزاری تظاهرات «شورای ملی» مخالفان که از رهبران حزب غربگرای جبهه خلق و شمار دیگری از منتقدان سرشناس دولت جمهوری آذربایجان تشکیل شده است، مجوز صادر میکند. با توجه به عضویت چندتن از شخصیتهای مستقل و همچنین حضور چند فعال اسلامگرا در شورای ملی مخالفان، بخشی از اسلامگرایان جمهوری آذربایجان نیز تجمعهای این شورا را فرصت مناسبی برای حضور و اعلام خواستههای خود تلقی میکنند و با برداشتن تصاویر زندانیان سیاسی اسلامگرا، از این فرصت بهره میگیرند. از سوی دیگر، شورای ملی مخالفان و حزب جبهه خلق جمهوری آذربایجان نیز حضور اسلام گرایان در تجمعات این شورا را محملی برای گسترش پایگاه اجتماعی خود تلقی میکنند. زیرا، تحقیقات اخیر نشان میدهد که بخش مهمی از جامعه در جمهوری آذربایجان دارای تمایلات دینی است و احزاب و نیروهای سیاسی این کشور برای کسب موقعیت در جامعه ناگزیر به توجه به عامل دین هستند. به نحوی که دولت جمهوری آذربایجان نیز برغم تشدید سرکوب مظاهر اسلامی و تلاش برای به انزوا کشاندن و خلاصه کردن دین اسلام به درون مساجد و حفظ پوسته ای لائیک از اسلام در جمهوری آذربایجان ، سال ۲۰۱۷ را به عنوان «سال همبستگی اسلامی» اعلام کرده است. با این حال، در شرایطی که بیش از ۸۵ درصد از مردم مسلمان جمهوری آذربایجان را شیعیان تشکیل میدهند و حتی اهل تسنن در این کشور نیز در مراسم مردمی عزاداری محرم شرکت میکنند، شبکههای تلویزیونی جمهوری آذربایجان همزمان با ایام محرم بر میزان برنامههای مبتذل و پخش ترانه و آواز افزودهاند. در همین حال، مبارز قربانلی، رییس کمیته دولتی امور دینی جمهوری آذربایجان طی روزهای اخیر در مصاحبههای مکرر با رسانهها تاکید کرده است تمامی مراسمهای عزاداری باید در داخل مساجد و عبادتگاهها باشد و با هرگونه مراسمی خارج از مساجد و سایر موارد نقض قوانین از جمله نصب نمادهای دینی (پرچمهای عزای حسینی) بر سردر منازل در جمهوری آذربایجان به شدت برخورد خواهد شد. همچنین در واکنش به حضور گسترده اسلامگرایان در تجمع «شورای ملی» در باکو که بعضا تا بیش از نیمی از جمعیت تظاهرکننده را تشکیل می دهند، پایگاه اینترنتی دولتی «آذ ویزیون» با اظهار عصبانیت محافل لائیک جمهوری آذربایجان از حضور سیاسی اسلامگرایان در عرصه، «شورای ملی» را «شورای ملّا» لقب داده بود. درباره تصمیم «شورای ملی» مخالفان دولت الهام علیاف برای برگزاری تظاهرات در باکو در روز ۲۳ سپتامبر همزمان با دومین روز ماه محرم نیز پایگاه اسلامگرای «نور-آذ» نوشت گرچه ممکن است باز هم برخی نمایندگان مجلس از جمله الشن موسی اف، به « شورای ملی »، «عاشورای ملی» لقب دهند، اما تصمیم «شورای ملی» مخالفان برای برگزاری تجمع در ایام محرم را باید اقدامی مناسب برای بهرهگیری از این فرصت جهت اعتراض به ظلم و فساد دانست. در همین حال، دادستانی جمهوری آذربایجان برای دو تن از روحانیون لنکرانی به نام های حاج ذوالفقار میکائیل زاده و حاج المان آقایف که در سالهای گذشته در برگزاری مراسم پرازدحام عاشورای حسینی در لنکران نقش مهمی داشتند، درخواست ۱۸ سال زندان کرده است. همچنین به گزارش پایگاه اینترنتی «نور – آذر» طی روزهای اخیر همزمان با افزایش تلاشهای دولت باکو برای تشدید کنترلهای دولتی در ایام محرم، ماموران انتظامی و امنیتی دو تن از فعالان شیعی به نام های احسن نوریزاده و بهروز قلیاف را که بطور مستمر در دادگاههای محاکمه اسلامگرایان دستگیرشده در نارداران جمهوری آذربایجان حاضر میشدند و جامعه را از روند این محاکمهها مطلع میکردند، دستگیر کردهاند. والسلام – اکبری – ۱۳۹۷
- باكو : این شهر پايتخت جمهوري آذربايجان است و در جنوب غربي شبه جزيره “آبْشِرُون” قرار دارد. اين شهر در قديم به “بادكوبه” موسوم بوده و در حال حاضر به زبان تركي به آن “باكي” گفته مي شود.
- با انعقاد معاهده گلستان در ۱۲ اکتبر ۱۸۱۳ ولايت باكو، شكي، شيروان، قرهباغ و گنجه به روسيه واگذار گرديد و در ۱۰فوریه ۱۸۲۸پس از جنگي دوساله ميان ايران و روسيه، نخجوان نيز به موجب عهدنامه تركمنچاي از ایران جدا شد و به تصرف روسیه درآمد. پس از فروپاشی شوروی در سال ۱۹۹۱، جمهوری آذربایجان در ۱۸ اکتبر اعلام استقلال نمود و به عنوان یک واحد سیاسی مستقل در عرصه بینالمللی به رسمیت شناخته شد..
- نخجوان: اين شهر مركز خودمختار جمهوري نخجوان است و در شمال درياچه سدارس، در نزديكي مرز ايران واقع شده است. در منابع قديمي از آن به “نشوي و نخچوان” نيز ياد شده است. اين منطقه طبق برخي روايات نخستين استراحتگاه حضرت نوح(ع) پس از طوفان نوح بوده و گفته می شود محل وفات حضرت نوح(ع) نيز در اين نواحي است. به همين دليل، قلعهاي كه در كنار شهر نخجوان قرار دارد، زيارتگاه مسلمانان و مسيحيان است.
- بر اساس تقسیمات اداری شوروی سابق، قرهباغ بخشی از جمهوری آذربایجان شمرده شد. در اين منطقه ۲۷۰ كيلومتري اكثريت جمعيت با ارامنه بود. البته سياست آذري زدايي در اين منطقه از دوره حاكميت كمونيست ها آغاز شد. چون قبل از جدایی قرهباغ از ایران اکثر جمعیت آن را آذري ها تشکیل می دادند. به گونه اي كه در سال ۱۸۳۲ میلادی (تنها ۴ سال پس از عهدنامه تركمنچاي) ۸/۶۴ از مردم قرهباغ آذربايجاني بودند اما سیاست روسها براي اسکان ارامنه در اين منطقه منجر به تغییر ترکیب جمعیتی شد. به شكلي كه از جمعیت ۱۹۲ هزار نفری قرهباغ در سال ۱۹۸۸ میلادی ۷۶ درصد ارامنه و تنها ۲۳ درصد آذري بودند بقيه نيز تركيبي از روس ها و كردها بودند. در زمان جنگ نيز كه از ۱۹۸۸ تا ۱۹۹۴ طول كشيد همين تعداد اندك از مسلمانان آذربايجاني كه اكثريت آنها از شيعيان بودند آواره شده و به آذربايجان گريختند. در واقع از سال ۱۹۸۸ يعني دوره اي كه زمزمه مي شد شوروي در حال فروپاشي و تقسيم اراضي است و قرار است قرهباغ را به آذربايجان الحاق كند، نیروهای ارمنی برای تصرف این زمینها دست به اسلحه بردند و سه سال پس از فروپاشی رسمي اتحاد جماهیر شوروی با اعلام آتش بس آن را در اختيار گرفتند كه هنوز روح مليت آذري در اين باره زخمي است. در اين جنگ ۶ ساله بيش از ۳۰ هزار نفر كشته و حدود يك ميليون نفر آواره شدند. ارمنستان و آذربايجان در سال ۱۹۹۴ نتوانستند به نتيجه نهايي برسند به همين دليل به يك آتش بس نيم بند اكتفا كردند. در اين سال قرهباغ از آذربايجان جدا شد و در پي شناسايي بين المللي برآمد. اما هنوز هيچ كشوري به استثناي ارمنستان آن را به رسميت نشناخته است. قرهباغ حتي در سازمان ملل نيز بخشي از خاك آذربايجان محسوب مي شود. (عبدالواحد ، ۱۳۷۲: ۸۵-۴۷)
- در ۲۶ فوریه ۱۹۹۲ با هجوم ارامنه به مردم بی گناه خوجالی (شهرکی در منطقه قره باغ کوهستانی که اکنون توسط ارتش ارمنستان به اشغال در آمده است)، قتل عام گسترده ای علیه افراد بی دفاع غیرنظامی صورت گرفت. در نتیجه وحشیگری ارامنه، فاجعه نسل کشی خوجالی که در شهر خوجالی قره باغ کوهستانی رخ داد نیز در ردیف وحشتناکترین فجایع جهان جای گرفت. گروههای مسلح ارمنی با مشارکت مستقیم لشکر۳۶۶ شوروی سابق که در آن برهه در قره باغ مستقر بود، به شهر خوجالی که حدود هفت هزار نفر مسلمان شیعه اذربایجانی در آن سکونت داشتند،حمله کردند. ارمنی ها با کمک لشکر۳۶۶ شبانه ، شهر خوجالی را کاملا تخریب کردند و به آتش کشیدند. در نتیجه نسل کشی خوجالی ۶۱۳ نفر از اهالی غیر نظامی کشته و ۱۲۷۵ نفر از اهالی را به اسارت بردند.از سرنوشت ۱۵۰نفر ازاین اسرا هنوز اطلاعی در دست نیست.در نتیجه این فاجعه بیش از ۱۰۰۰نفر از اهالی غیرنظامی با اصابت مستقیم گلوله معلول شدند.۱۰۶نفر از کشته شدگان زن،۸۳نفر کودک خردسال و ۷۰ نفر پیروکهنسال بودند.۷۶ نفراز معلولین را پسران و دختران نابالغ تشکیل می دادند.۵۶ نفر از کشته شدگان با درنده خویی و بی رحمی وحشیانه ای به قتل رسیدند.برخی از آنان زنده زنده در آتش سوزانده شده، یا سرهایشان بریده شده، یا پوست بدن آنها کنده شده، یا چشمان کودکان خردسال از حدقه بیرون آورده شد و یا شکم زنان باردار با سرنیزه پاره شده بود. نسلکشی خوجالی تداوم اعمال تجاوزکارانه ناسیونالیستهای ارمنی علیه ملت آذربایجان در طول ۲۰۰ سال گذشته بوده است. یکی از شعرا و نویسندگان مشهور ارمنی به نام زوری بالایان در کتابی تحت عنوان “احیا دوباره روحمان” از قتل عام خوجالی در تاریخ ۲۶ فوریه ۱۹۹۲ که خود نیز در آن شرکت داشته بر این موضوع اعترافاتی سهمگینی داشته است که دل هر مسلمان را خون می کند. سازمان همکاری اسلامی، کشتار خوجالی را با عنوان “جنایت علیه بشریت” با اجماع همه اعضای آن به عنوان نسلکشی به رسمیت شناخت. مجمع پارلمانی شورای اروپا، نسلکشی ارمنیان علیه مردم جمهوری آذربایجان را به تصویب رسانید.